شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۸

ردپای انگلیسی در هولوکاست ایرانی

فیلم یتیم‌خانه ایران هرچند به ظاهر یک اثر تاریخی محسوب می‌شود و روایت‌گر وقایعی در گذشته است، لکن هرگز در گذشته وقوف نکرده بلکه هوشمندانه توانسته است با حرکت در بستر زمان، پلی از گذشته به حال بزند و حرفهایی شنیدنی برای امروز داشته باشد.
کد خبر : ۲۹۲۷۲۴
صراط: تسنیم نوشت: فیلم سینمایی یتیم‌خانه ایران ساخته جدید ابوالقاسم طالبی فارغ از ضعف‌ها و قوت‌های تکنیکی آن که باید توسط منتقدان سینما مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد، از دو حیث می‌تواند برای یک دانش‌پژوه علوم سیاسی جالب توجه باشد که ذیلاً بدان می‌پردازیم:

1. روایتی بکر از هولوکاست ایرانی
طالبی سوژه‌ای کاملاً بکر و دست‌نخورده را برای روایت‌گری و تصویرگری برگزیده و به موضوعی توجه نشان داده است که بی‌تردید یکی از نقاط کور تاریخ این سرزمین محسوب می‌شود و در کمال ناباوری سابقه چندانی از آن در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت نگردیده است تا جایی که به گفته راوی داستان فیلم، حتی به قدر چند سطر، شرحی از این ماجرا در کتب تاریخی دانش‌آموزان ایرانی نیز وجود ندارد. فاجعه هولناک قحطی بزرگ و مرگ غم‌انگیز حدود 9 میلیون ایرانی بی‌گناه بر اثر کمبود شدید مواد غذایی و دارو و شیوع گسترده بیماری‌های واگیر همچون وبا و حصبه و طاعون و تیفوس در دوران وقوع جنگ‌های جهانی را یقیناً باید یک هولوکاست تمام‌عیار و مصداق بارز نسل‌کشی و جنایت جنگی قلمداد کرد که ارمغان دنیای به اصطلاح متمدن برای این مرز و بوم بود. آتش جنگ خانمان‌سوز ابرقدرت‌های غربی در شرایطی که دولت ما رسماً پرچم بی‌طرفی برافراشته بود، دامان ایران و ایرانی را نیز شعله‌ور ساخت و چکمه‌پوشان چشم‌آبیِ انگلیسی با نقض آشکار بی‌طرفی، هجوم آورده و میهمان ناخوانده شدند تا بخش اعظم قوت و داروی موجود در کشور را برای تغذیه ماشین جنگی‌شان غارت کنند و قحطی و گرسنگی و بیماری را در سفره ایرانیان باقی بگذارند.
مقایسه این هولوکاست ناشناخته و مظلوم ایرانی با هولوکاست مشهور و جهانی شده صهیونیست‌ها می‌تواند بسیار درخور توجه باشد زیرا آشکارا نشان می‌دهد که چگونه پیوند سیاست و قدرت با تاریخ‌نگاری و تبلیغات و هنر می‌تواند از رهگذر جعل و دروغ‌پردازی و بزرگنمایی، افسانه اغراق‌آمیز قتل‌عام 6 میلیون یهودی توسط نازی‌های آلمان در همان دوران جنگ‌های جهانی را به واقعیتی خدشه‌ناپذیر و غیرقابل انکار در ذهن همه جهانیان و سند مظلوم‌نمایی یک ملت مصنوعی برای اشغال سرزمین فلسطین به تلافی آن هولوکاست ادعایی بدل کند. این در حالی است که حتی به فرض درستی روایت صهیونیست‌ها از کشتار یهودیان توسط ارتش هیتلر، هیچ‌گاه سخنی از حادثه تاریخی مشابه آن در ایران با ابعادی بسیار عمیق‌تر و فاجعه‌بارتر که توسط ارتش انگلستان رقم خورده است به میان نمی‌آید. در حقیقت چنین به نظر می‌رسد که این برگ ننگین برای غرب به طرز شگفت‌آوری از کتاب تاریخ جهان و حتی ایران حذف شده است تا جایی که با اطمینان می‌توان ادعا کرد اکثریت مردم ایران از چونی و چرایی این فاجعه انسانی دلخراش کاملاً بی‌اطلاع هستند. مع‌الأسف باید اذعان نمود وقتی تاریخِ حقیقت‌بین و حقیقت‌نگار در چمبرة منافع ابرقدرت‌ها گرفتار می‌آید، حاضر است ناجوانمردانه چشم بر حقایق آشکار فروبندد و روند حوادث را وارونه روایت کند.
پس آن چیزی که موجب می‌شود به خالق «یتیم‌‌خانه ایران» صرف نظر از ویژگی‌های تکنیکی اثرش دست‌مریزاد بگوییم، همانا جسارت و پیشگامی او در روایت‌گری برهه‌ای از تاریخ این سرزمین است که عامدانه از نظرها پنهان مانده است. طالبی با تلاشی سزاوار تحسین می‌کوشد حکایت درد و رنج ملت مظلوم ایران از جور استکبار انگلستان را با رویکردی متفاوت از تاریخ‌نگاری گفتمان مسلط، بر پرده جادویی سینما به تصویر کشد تا نشان دهد آن چشم‌آبی‌هایی که امروز در عهد پسابرجام به اقتضای منافعشان چهره آراسته‌اند و در لباس میش و با لبخندی تصنعی دست دوستی به سوی ما دراز کرده و سخن از صلح و همکاری و تعامل می‌گویند، در گذشته‌ای نه چندان دور باز هم به اقتضای منافعشان چه بر سر پدران و مادران و نیاکان ما آورده‌اند. بعید می‌دانم که گوشی در آن سوی مرزها نیوشای کلام «طالبی» باشد یا کسی در اسکار و کَن برایش قالی سرخ بگستراند اما چه باک؟! اگر ناله‌های غریبانه طفلان یتیم‌خانه او بتواند گوش وجدان ایرانی را بنوازد، باز هم غنیمت است.
2. پلی میان گذشته و حال
فیلم یتیم‌خانه ایران هرچند به ظاهر یک اثر تاریخی محسوب می‌شود و روایت‌گر وقایعی در گذشته است، لکن هرگز در گذشته وقوف نکرده بلکه هوشمندانه توانسته است با حرکت در بستر زمان، پلی از گذشته به حال بزند و حرفهایی شنیدنی برای امروز داشته باشد. از سویی وضعیت کشور در زمان وقوع حوادث فیلم یعنی قحطی تحمیلیِ دولتهای غربی قابلیت مشابهت‌سازی بسیاری با وضعیت کشور در برهه کنونی تحت تاثیر تحریم‌های تحمیلی همین دولت‌ها دارد و از سوی دیگر محاورات شخصیت‌های فیلم که کاملاً‌ عامدانه و هدفمند توسط کارگردان طراحی شده‌اند، به طرز عجیبی به گوش مردم ایران در برهه کنونی آشنا هستند. تأکید بر نقش روشنفکران غربگرای ایرانی در بسترسازی برای نفوذ قدرت‌های خارجی به کشور که فقر و فلاکت و تیره‌روزی را نصیب مردم کرده بود، تأکید بر صحنه‌گردانی سفارت‌خانه‌های خارجی در اعمال سلطه‌ سیاسی ابرقدرت‌ها و نیز اشاره به اینکه تربیت و تحصیل فرزندان مسئولین در مکتب غربی‌ها لاجرم پای پدرانشان را به سفارت این دولت‌ها می‌گشاید، همگی می‌توانند مصادیق مشابهی در روزگار کنونی ما داشته باشند. اما یقیناً مهم‌ترین پیام‌ سیاسی فیلم توجه به جایگاه محوری رهبر ـ یا به قول طالبی «علمدار» ـ در حفظ انسجام و وحدت و آرامش جامعه و مصون نگاه داشتن کیان کشور در برابر تهدیدات بیگانگان است. با دقت به تکرار چندبارة این عبارت از زبان شخصیت‌های داستان فیلم که دلیل مشکلات و نابسامانی‌های کشور در آن برهه را فقدان یک علمدار می‌دانند، می‌توان امروز به درک روشنی از نقش بی‌بدیل ولایت فقیه به عنوان رهبر سیاسی و دینی جامعه در گذردادن کشور از گرداب بحران‌ها نائل آمد و بهتر و عمیق‌تر به راز اینکه چگونه این سرزمین به جزیره ثبات و امنیت در دریای بی‌ثباتی و ناامنیِ منطقه‌ای تبدیل شده است پی‌برد. پس در یک کلام می‌توان گفت هرچند ابوالقاسم طالبی این بار غزلی تاریخی برای سینمای ایران سروده اما باید اعتراف کرد که ابیات غزلش بسیار مناسب حال سیاسی و اجتماعی امروز ما است. آن هم در روزگار پسابرجام که به فرمایش رهبر معظم رهبر معظم انقلاب مستکبرانی چون آمریکا و انگلستان دلشان برای نفوذ و دخالت در امور کشور تنگ شده است.

دکتر روح‌الامین سعیدی