به گزارش فرادید، انسانها واقعا قادر به انجام چه کارهایی هستند؟ ما شناخت اندکی از آدمهای
خاص داریم، چه آنها متوهم و از نوعی قدرت مغزی برخوردار باشند که در فیلم
مرد بارانی نمایش داده میشود چه افرادی با بهرهی هوشی بالاتر از میانگین
مانند آلبرت انیشتین باشند که در یک رشته مانند ریاضی یا علوم استثنایی
هستند. چه میشود اگر همهی ما بتوانیم ظرفیت واقعی مغزمان را فعال کنیم؟
اگر همهی ما از بدو تولد نابغه بوده باشیم و فقط ندانیم چگونه کلید برق
نبوغ را روشنکنیم چه؟
نویسنده و کارآفرین، راجر جیمز همیلتون، میگوید همهی ما به طور بالقوه
مغزی عالی داریم، اما ممکن است آن را نفهمیم یا ندانیم چگونه رمزگشایی
کنیم. همیلتون در کتاب خود، "طرح جامع میلیونر” ، به تشریح چهار نوع شخصیت
میپردازد که نابغه مینامد.
مطالبی که در ادامه میآیند گزیدهای از کتاب وی با جزییات نقاط قوت و ضعف
هر یک از این شخصیتها یا نابغه ها است. شما همچنین میتوانید از این
مقولهبندی شخصیتها برای پی بردن به اینکه نبوغ شما از کدام نوع است
استفاده کنید.
۱. نابغه دینامی
فوقالعاده در: خلاقیت. آنها آغازگر هستند و کارها را به آینده میبرند.
آنها آینده را بیش از هر آدم دیگری میبینند. آنها با ایدههای
بلندپروازانه و تمرکز در کوتاهترین زمان ممکن به موفقیت میرسند.
نه خیلی خوب در: تمامکردن، زمانبندی مسائل پیرامونی، و توجهکردن. معلمان احتمالا بر سر آنها برای توجه نکردن فریاد میزنند.
فرمول بردن: خلق ارزش از طریق نوآوری، خلاقیت، قوهی تشخیص و توانایی برای شروع چیزها. آنها رشد میکنند.
فرمول باختن: رایزنی با، و اتکاء به ندای درون. آنها ضعیفترینها در زمانبندی، خدمت، و درک دیگران هستند.
نابغههایی با این نوع شخصیت: ریچارد برانسون، بیل گیتس، استیو جابز، توماس ادیسون.
۲. نابغهی بِلیز(آتشین)
فوقالعاده در: مکالمات و ارتباطات. آنها به روابط اهمیت میدهند، اولویت اولشان آدمهای دیگر هستند و با دیگران تعامل دارند.
نه خیلی خوب در: جزییات. آنها در تحلیل و محاسبهی جزییات ضعیف هستند.
فرمول بردن: خلق اهرم از طریق ضرب و تکثیر. آنها سوال میپرسند، چگونه این
کار فقط میتواند توسط من انجام شود؟ آنها برند خود را با توسعهی روابط
میسازند. آنها بزرگنما و تکثیرشونده هستند.
فرمول باختن: محاسبه. آنها وقتی میخواهند تلاش کنند عاجز میشوند، و به
همین دلیل خودشان را ضرب و تکثیر میکنند یعنی از طریق سیستمهایی که بدون
آنها نمیتوانند کار کنند کارها را به رشد و تکامل میرسانند.
نابغههایی با این نوع شخصیت: جک ولش، بیل کلینتون، اپرا وینفری، اِلن دیجنرس.
۳. نابغه تمپویی
فوقالعاده در: جنب و جوش. نابغه های تمپویی با فعالیتهای زیاد سروکار
دارند، بسیار عملگرا هستند، و نیاز به نظریهها و منابع دارند.
انتظار یک طرح خلاقانه را از آنها نداشته باشید. از آنها انتظار انجام کاری را داشته باشید که باید به موقع انجام شود.
نه خیلی خوب در: نوآوری، صحبت برای عموم، برنامهریزی راهبردی، و دیدن تصویری بزرگ از اهداف.
فرمول بردن: ایجاد ارزش از طریق زمانبندی. آنها اگر بدانند چه وقت بخرند،
چه وقت بفروشند، چه وقت عمل کنند، و چه وقت نگه دارند دیگر نیازی به خلق
هیچ چیز ندارند.
فرمول باختن: خلاقیت. بیتردید آنها در خلاقیت ضعیفترینها هستند. سعی
میکنند از یک کاغذ نانوشته به نوآوری برسند، و تلاش میکنند راهی برای خود
به سمت موفقیت خلق کنند به جای اینکه از حواس طبیعیشان استفاده کنند.
نابغههایی با این نوع شخصیت: وارن بافت، گاندی، نلسون ماندلا، مادر ترزا.
۴. نابغه استیلی
فوقالعاده در: محاسبه. استیلیها عاشق دستنامهها و راهنما و مطالب
فشرده هستند و با خواندن متنی کوچک به تمام اطلاعات پی میبرند و آن را
توضیح میدهند. استیلیها زمان انجام کارشان طول میکشد ولی کارها را درست
انجام میدهند. آنها عجله نخواهند کرد و با دقت سیستمهایی را برای ساخت
جریان فکر و کار خود خلق خواهند کرد.
نه خیلی خوب در: گفتوگوهای کوتاه و ارتباطات دائمی.
فرمول بردن: ایجاد اهرم از طریق ضرب و ازدیاد. استیلیها این سوال را
میپرسند: این کار چگونه میتواند بدون من انجام شود؟ از طریق سیستمها
آنها کارها را ساده میکنند و ضریب چندبرابری ایجاد میکنند.
فرمول باختن: ارتباطات. استیلیها اغلب انرژی را از یک نابغهی دینامی
میمکند، و تماس بیش از حد با نابغههای بلیز میتواند ذهن هشیار آنها را
کسل کند.
نابغههایی با این نوع شخصیت: هنری فورد، ری کراک، لری پیج، مارک زاکربرگ.
شاید نابغه باشید و خودتان ندانید!
همهی ما به طور بالقوه مغزی عالی داریم، اما ممکن است آن را نفهمیم یا ندانیم چگونه رمزگشایی کنیم، در این جا به تشریح چهار نوع شخصیت میپردازیم که نابغه نامیده میشوند. شما میتوانید از این مقولهها برای پی بردن به اینکه نبوغ شما از کدام نوع شخصیت است استفادهکنید.
صراط: فکر میکنم همه توافق داریم مغز انسان شگفتانگیز است ولی به اندازهی
کافی از آن استفاده نمیکنیم. بعضی دانشمندان به زبان آمار میگویند حدود
۱۰ درصد از مغزمان را استفاده میکنیم، اما واقعا آنها چگونه به این موضوع
پی بردهاند؟