صراط: لیلا سامانی همکلاسی خانم نماینده مجلس
در سال های دور، بعد از افشای فیش حقوقی صفدر حسینی، پدر همکلاسی اش که به
استعفای آقای حسینی منجر شد، در صفحه شخصی خود در یکی از شبکه های
اجتماعی، با همراهان خود درد و دل کرد و نوشت: هفده سال پیش در یک شهرستان
کوچک فقیر، در مدرسهای که دخترهای تازه بالغ دوازده تا چهارده ساله،
گهگدار با مراقبت و وسواس پشت نیمکت مینشستند تا کفشهای کهنهشان پیدا
نباشد و وصلههای مانتوهای کهنهشان مخفی بماند، دخترک محجوب و متینی بود
که هر صبح با ماشین بزرگ و رانندهی شخصی به مدرسه میآمد.
دخترکی
با نمرات متوسط و هوش زیر متوسط که هر بار و در پایان هر "ثلث" با
شعبدهبازی، شاگرد ممتاز معرفی میشد چون دختر «استاندار» بود...
دختر "استاندار" بود و همین که بینیاش را توی کار دیگران فرو نمیکرد، برای همکلاسیهایش کافی بود.
چند
ماه پیش نام دخترک دیروز و زن جوان امروز را در لیست امید دیدم که برای
خودش خانم دکتری شده بود و چند روز است که فهمیده ام بابت تمام آن فرق هایی
که با دانش آموزان دیگر داشته در فیش حقوقی پدرش در گزینه ی جداگانه ای
درج شده بود: " کمک هزینه ی اوقات فراغت فرزندان " .
چند روز است که فهمیده ام داستان ما آخر ندارد.
چند
روز است که فهمیده ام دستمزد شرافت پدران ما این است که ما باید حالا
حالاها نقش جسد، نقش شهید راه و والامنصبان، نقش ریگ کف رودخانه را بازی
کنیم و باید هم به همین راضی باشیم.