به گزارش سرویس بلاگ صراط نیوز مهدی محمدی در وبلاگ عقل سرخ نوشت ،درخواست عفو حدود یکصد نفر از محکومان فتنهی ۸۸ از رهبر معظم انقلاب مسألهای است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
اکنون چیزی بیش از دو سال از آغاز آنچه فتنهی ۸۸ نامیده میشود، گذشته است. شاید یکی از مهمترین ویژگیهای این فتنه که کمتر به آن پرداخته شده این است که در این فتنه بسیاری، خیلی زود فریب خوردند و خیلی زود پشیمان شدند. هم باید در مورد دلایل آن فریب خوردگی زودهنگام تأمل کرد و هم در این باره که چرا غبار فتنه در ذهن خواص اینگونه زود فرو نشست و مدافعان فتنه یا ادعای خود را پس گرفتند و یا به گوشهی عزلت و انزوا خزیدند.
اعلام خبر ابزار ندامت یکصد نفر از فتنهگران و سپس درخواست عفو آنها از محضر رهبر معظم انقلاب، نشان دهندهی این است که فرآیند فاصلهگذاری با محیط سال ۸۸ و ابراز ندامت از آن، همچنان ادامه دارد و فقط به سطوح و لایههایی عمیقتر منتقل شده است. تذکر چند نکته در این باره، مسأله را روشنتر مینماید:
نکتهی اول: قبل از هر چیز، این موضوع نشان دهندهی این است که نظام حقیقتاً فتنهی ۸۸ را پایان یافته تلقی کرده و از جانب آن هیچ احساس خطری نمیکند. در واقع این نوع برخورد مشفقانه و همراه با ترحم بیش از هر چیز از این واقعیت نشأت میگیرد که دیگر چیزی به نام فتنهی ۸۸ وجود خارجی ندارد و از این رو میتوان بر مجرمان خرده پایی که در مقطعی فریب آن را خوردند، آسان گرفت.
نکتهی دوم: این است که چنین حادثهای نشان میدهد فرآیند ایستادگی بر مواضع فتنهگرانه در میان فتنهگران عمیقاً رو به نزول است. به بیان دیگر میتوان گفت بحرانهای متعدد، فتنهی ۸۸ را از پای در آورده و دیگر چیزی برای ایستادگی و مقاومت باقی نگذاشته است. نخستین بحران فتنه این است که پشتوانهی اجتماعی خود را به طور کامل از دست داده و دیگر حتی ضد انقلاب هم جرأت و انگیزهی اردوکشی خیابانی به نفع آن را ندارد و دومین بحران برای جریان فتنه، در جامعهی سیاسی رخ داده است. فتنهی ۸۸ اکنون پشتوانهی سیاسی خود در درون حاکمیت را هم از دست داده و دیگر مدافع و مدعی ندارد. طرف خارجی هم که تصور میکرد، میتواند با حمایت آشکار از فتنهگران در ایران خلا نبود پشتوانهی سیاسی و اجتماعی برای آن را پر کند در این امر ناکام مانده است و حمایتهای آن جز اینکه عقبهی فتنه و ماهیت حقیقی سران آن را آشکارتر سازد، نتیجهای نداشته است. نتیجهی این بحرانها این است که مجرمان فتنه به ویژه آنها که به امثال موسوی، کروبی و خاتمی به مثابه قهرمان مینگریستند، از خود میپرسند برای چه چیز باید هزینه بدهند و به خاطر کدام آرمان نداشته باید سالها در زندان بمانند؟ بحرانهای سیاسی و اجتماعی فتنه اکنون به بحران روحی و ایدئولوژیک در میان زندانیان فتنه بدل شده است و همین امر بیشک عامل مهمی در ابراز ندامت آنها بوده است.
نکتهی سوم: مسألهی بعدی که اهمیت بسیار دارد این است که مجرمان دون پایهای که با شعارهای سران فتنه فریفته شدند به تازگی با موجی از تمناهای بازگشت به نظام در میان جمعی از سران اصلاحطلب به ویژه «سید محمد خاتمی» مواجه گردیدند و همین انگیزههای تمام شدهی آنها برای پایبند ماندن به رفتارهای فتنهگرانه را هر چه بیشتر کاهش داده است. به واقع در شرایطی که کسی مانند سید محمد خاتمی برای معامله کردن التماس میکند، آیا عجیب است که مجرمان فریب خوردهای که خیال میکردند در حال مبارزهی آزادیخواهانه هستند، از کردهی خود ابراز ندامت کنند!
اکنون چیزی بیش از دو سال از آغاز آنچه فتنهی ۸۸ نامیده میشود، گذشته است. شاید یکی از مهمترین ویژگیهای این فتنه که کمتر به آن پرداخته شده این است که در این فتنه بسیاری، خیلی زود فریب خوردند و خیلی زود پشیمان شدند. هم باید در مورد دلایل آن فریب خوردگی زودهنگام تأمل کرد و هم در این باره که چرا غبار فتنه در ذهن خواص اینگونه زود فرو نشست و مدافعان فتنه یا ادعای خود را پس گرفتند و یا به گوشهی عزلت و انزوا خزیدند.
اعلام خبر ابزار ندامت یکصد نفر از فتنهگران و سپس درخواست عفو آنها از محضر رهبر معظم انقلاب، نشان دهندهی این است که فرآیند فاصلهگذاری با محیط سال ۸۸ و ابراز ندامت از آن، همچنان ادامه دارد و فقط به سطوح و لایههایی عمیقتر منتقل شده است. تذکر چند نکته در این باره، مسأله را روشنتر مینماید:
نکتهی اول: قبل از هر چیز، این موضوع نشان دهندهی این است که نظام حقیقتاً فتنهی ۸۸ را پایان یافته تلقی کرده و از جانب آن هیچ احساس خطری نمیکند. در واقع این نوع برخورد مشفقانه و همراه با ترحم بیش از هر چیز از این واقعیت نشأت میگیرد که دیگر چیزی به نام فتنهی ۸۸ وجود خارجی ندارد و از این رو میتوان بر مجرمان خرده پایی که در مقطعی فریب آن را خوردند، آسان گرفت.
نکتهی دوم: این است که چنین حادثهای نشان میدهد فرآیند ایستادگی بر مواضع فتنهگرانه در میان فتنهگران عمیقاً رو به نزول است. به بیان دیگر میتوان گفت بحرانهای متعدد، فتنهی ۸۸ را از پای در آورده و دیگر چیزی برای ایستادگی و مقاومت باقی نگذاشته است. نخستین بحران فتنه این است که پشتوانهی اجتماعی خود را به طور کامل از دست داده و دیگر حتی ضد انقلاب هم جرأت و انگیزهی اردوکشی خیابانی به نفع آن را ندارد و دومین بحران برای جریان فتنه، در جامعهی سیاسی رخ داده است. فتنهی ۸۸ اکنون پشتوانهی سیاسی خود در درون حاکمیت را هم از دست داده و دیگر مدافع و مدعی ندارد. طرف خارجی هم که تصور میکرد، میتواند با حمایت آشکار از فتنهگران در ایران خلا نبود پشتوانهی سیاسی و اجتماعی برای آن را پر کند در این امر ناکام مانده است و حمایتهای آن جز اینکه عقبهی فتنه و ماهیت حقیقی سران آن را آشکارتر سازد، نتیجهای نداشته است. نتیجهی این بحرانها این است که مجرمان فتنه به ویژه آنها که به امثال موسوی، کروبی و خاتمی به مثابه قهرمان مینگریستند، از خود میپرسند برای چه چیز باید هزینه بدهند و به خاطر کدام آرمان نداشته باید سالها در زندان بمانند؟ بحرانهای سیاسی و اجتماعی فتنه اکنون به بحران روحی و ایدئولوژیک در میان زندانیان فتنه بدل شده است و همین امر بیشک عامل مهمی در ابراز ندامت آنها بوده است.
نکتهی سوم: مسألهی بعدی که اهمیت بسیار دارد این است که مجرمان دون پایهای که با شعارهای سران فتنه فریفته شدند به تازگی با موجی از تمناهای بازگشت به نظام در میان جمعی از سران اصلاحطلب به ویژه «سید محمد خاتمی» مواجه گردیدند و همین انگیزههای تمام شدهی آنها برای پایبند ماندن به رفتارهای فتنهگرانه را هر چه بیشتر کاهش داده است. به واقع در شرایطی که کسی مانند سید محمد خاتمی برای معامله کردن التماس میکند، آیا عجیب است که مجرمان فریب خوردهای که خیال میکردند در حال مبارزهی آزادیخواهانه هستند، از کردهی خود ابراز ندامت کنند!