بارزترین این جملات هم جمله معروف « بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» بود. سالن مدرسه هم تمیز بود و تابلوی جوایز در آن خودنمایی میکرد. در سالن مدرسه چند دانشآموز را دیدم که در گوشهای در پناه آفتاب ایستاده یا نشسته بودند.
با خود فکر کردم شاید از کلاس درس اخراج شدهاند یا شاید هم برای انجام مسابقه یا کار خاص دیگری در سالن تجمع کردهاند. نزدیکتر شدم. یکی از آنها از درد به خود میپیچید. علت را جویا شدم. ظاهراً بعد از خوردن نیمی از کیکی که از فروشگاه مدرسه خریداری کرده بود، به این مشکل دچار شده بود. بعد هم باقیمانده کیک را به من نشان داد. از تاریخ مصرف کیک نگذشته بود ولی به علت پارگی لفاف خارجی، کیک فاسد شده بود، البته بقیه دانشآموزان هم به دلایلی نظیر سردرد، تب، شکم درد، پهلو درد و... در آفتاب ایستاده بودند. موضوع را با خانم مدیر مطرح کردم. ایشان هم در کمال خونسردی جواب دادند: «چیزی نیست. خودشان را به موش مردگی زدهاند. یه ساعت تو آفتاب بمونن، حال همه شون خوب میشه!»
از مدیر خواستم بلافاصله با خانوادههای آنها تماس بگیرد تا برای انتقال فرزندانشان به منزل یا درمانگاه اقدام کنند و برای ایشان هم توبیخ کتبی به صورت درج در پرونده صادر کردم. به راستی مگر حق مدیریت در مدارس چقدر است که هر کس به خود اجازه میدهد بدون داشتن آگاهی از علم مدیریت و شیوههای برخورد با دانشآموز و... تقاضای تصدی مدیریت کند؟ شاید هم پرستیژ مدیریت یا واهمه از کلاس، شاید هم بیحوصلگی و عدم علاقه به تدریس باعث میشود با سرنوشت عدهای بیش از ۳۰ نفر بازی کنیم. به راستی اگر فرزند همان خانم مدیر در مدرسه دچار درد شکم یا عارضه دیگری شود، باز هم باید موشمردگی تلقی شود یا چون فرزند مدیر است، حتماً راست میگوید و باید بلافاصله به منزل منتقل شود یا با والدینش تماس گرفته شود.اگر این دردهای شکم یا پهلو که به زعم خانم مدیر با آفتاب درمانی معالجه میشوند، نشانههای آپاندیسیت یا عارضه جدی دیگری باشند و دیر رساندن دانشآموز به بیمارستان باعث بروز حوادث ناگوار شود، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟
آیا عزل مدیر یا انتقال ایشان به مدرسه دیگری (جهت استفاده سایر دانشآموزان از تجارب ایشان!)، کفایت میکند؟ به راستی ملاک انتخاب مدیران در مدارس ما چیست؟
چندی قبل هم یکی از دوستان شاغل در مدیریت آموزش و پرورش، تقاضای یک فرهنگی را به من نشان داد که در نوع خود بینظیر بود و در آن همکار محترم اظهار کرده بود که به دلیل مشکلات خانوادگی و ناراحتی عصبی و تألمات شدید ناشی از فشارهای روحی و جسمی توان تدریس ندارد و تقاضای تصدی پست مدیریت یا معاونت مدرسه را داشت! به راستی کسی که توان کنترل کلاس ۲۰ یا ۳۰ نفره را ندارد، چگونه میتواند یک مدرسه را با بیش از ۲۰۰ دانشآموز مدیریت کند.
از برآیند شنیدهها و مشاهدات در مدارس چنین برمیآید که تصدی پستهای مدیریتی در مدارس طبق ضوابط و قوانین مدون خاصی نیست و مؤلفههایی نظیر داشتن علاقه به پست یا به عبارتی نداشتن علاقه به تدریس، حق مدیریت، جناج بندیهای سیاسی و قومیتی، بدهبستانهای انتخاباتی و... بیش از فاکتورهایی نظیر سابقه و سنوات، تجربه، مدارک مدیریتی، دانش بالا، روحیه و روابط عمومی، سابقه معاونت و... مؤثرند. امید است مسئولان محترم ادارات آموزشوپرورش در انتخاب مدیران شایسته و کار آمد، دقت نظر بیشتری داشته باشند و سرنوشت نسل بعدی را به دست افرادی نسپارند که از کلاس گریزان هستند یا شیفته واژه مدیر هستند و عملاً چیزی از مدیریت نمیدانند.
با خود فکر کردم شاید از کلاس درس اخراج شدهاند یا شاید هم برای انجام مسابقه یا کار خاص دیگری در سالن تجمع کردهاند. نزدیکتر شدم. یکی از آنها از درد به خود میپیچید. علت را جویا شدم. ظاهراً بعد از خوردن نیمی از کیکی که از فروشگاه مدرسه خریداری کرده بود، به این مشکل دچار شده بود. بعد هم باقیمانده کیک را به من نشان داد. از تاریخ مصرف کیک نگذشته بود ولی به علت پارگی لفاف خارجی، کیک فاسد شده بود، البته بقیه دانشآموزان هم به دلایلی نظیر سردرد، تب، شکم درد، پهلو درد و... در آفتاب ایستاده بودند. موضوع را با خانم مدیر مطرح کردم. ایشان هم در کمال خونسردی جواب دادند: «چیزی نیست. خودشان را به موش مردگی زدهاند. یه ساعت تو آفتاب بمونن، حال همه شون خوب میشه!»
از مدیر خواستم بلافاصله با خانوادههای آنها تماس بگیرد تا برای انتقال فرزندانشان به منزل یا درمانگاه اقدام کنند و برای ایشان هم توبیخ کتبی به صورت درج در پرونده صادر کردم. به راستی مگر حق مدیریت در مدارس چقدر است که هر کس به خود اجازه میدهد بدون داشتن آگاهی از علم مدیریت و شیوههای برخورد با دانشآموز و... تقاضای تصدی مدیریت کند؟ شاید هم پرستیژ مدیریت یا واهمه از کلاس، شاید هم بیحوصلگی و عدم علاقه به تدریس باعث میشود با سرنوشت عدهای بیش از ۳۰ نفر بازی کنیم. به راستی اگر فرزند همان خانم مدیر در مدرسه دچار درد شکم یا عارضه دیگری شود، باز هم باید موشمردگی تلقی شود یا چون فرزند مدیر است، حتماً راست میگوید و باید بلافاصله به منزل منتقل شود یا با والدینش تماس گرفته شود.اگر این دردهای شکم یا پهلو که به زعم خانم مدیر با آفتاب درمانی معالجه میشوند، نشانههای آپاندیسیت یا عارضه جدی دیگری باشند و دیر رساندن دانشآموز به بیمارستان باعث بروز حوادث ناگوار شود، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟
آیا عزل مدیر یا انتقال ایشان به مدرسه دیگری (جهت استفاده سایر دانشآموزان از تجارب ایشان!)، کفایت میکند؟ به راستی ملاک انتخاب مدیران در مدارس ما چیست؟
چندی قبل هم یکی از دوستان شاغل در مدیریت آموزش و پرورش، تقاضای یک فرهنگی را به من نشان داد که در نوع خود بینظیر بود و در آن همکار محترم اظهار کرده بود که به دلیل مشکلات خانوادگی و ناراحتی عصبی و تألمات شدید ناشی از فشارهای روحی و جسمی توان تدریس ندارد و تقاضای تصدی پست مدیریت یا معاونت مدرسه را داشت! به راستی کسی که توان کنترل کلاس ۲۰ یا ۳۰ نفره را ندارد، چگونه میتواند یک مدرسه را با بیش از ۲۰۰ دانشآموز مدیریت کند.
از برآیند شنیدهها و مشاهدات در مدارس چنین برمیآید که تصدی پستهای مدیریتی در مدارس طبق ضوابط و قوانین مدون خاصی نیست و مؤلفههایی نظیر داشتن علاقه به پست یا به عبارتی نداشتن علاقه به تدریس، حق مدیریت، جناج بندیهای سیاسی و قومیتی، بدهبستانهای انتخاباتی و... بیش از فاکتورهایی نظیر سابقه و سنوات، تجربه، مدارک مدیریتی، دانش بالا، روحیه و روابط عمومی، سابقه معاونت و... مؤثرند. امید است مسئولان محترم ادارات آموزشوپرورش در انتخاب مدیران شایسته و کار آمد، دقت نظر بیشتری داشته باشند و سرنوشت نسل بعدی را به دست افرادی نسپارند که از کلاس گریزان هستند یا شیفته واژه مدیر هستند و عملاً چیزی از مدیریت نمیدانند.