جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۲

كوشا، از جنايت تا مكافات

کد خبر : ۳۲۸۰۹

فارس: کوشا عامل قتل مهسا دختر جوان دانشجو در پل مدیریت سحرگاه امروز مکافات عمل خود را با طناب دار چشید.

عصر چهارشنبه 15 تیرماه امسال حادثه‌ای در پل مدیریت رخ داد که دانشجوی جوانی که 4 سال در رشته ادبیات درس خوانده بود بعد از 4 سال جواب منفی شنیدن از دختر مورد علاقه خود برای ازدواج تصمیم به قتل او گرفت.

کوشا (متهم به قتل)، بعد از اینکه مطمئن شد مهسا مانند 4 سال گذشته به پیشنهادهای او برای ازدواج توجهی نکرد در وحشتنا‌ک‌ترین حالت ممکن به سمت مهسا و دوست او حمله کرد و روی پل عابر پیاده و باز هم مقابل چشمان حیرت‌زده و البته سرد بسیاری از شهروندان بعد از اینکه دوست مهسا را با ضربات چاقو از صحنه خارج ‌کرد، روی بدن مهسا نشست و بی‌مهابا ضربات کشنده‌ای را به سر و گردن او وارد کرد.

کوشا با پارچه‌ای که روی صورت خود بسته بود، قصد داشت بعد از اجرای نقشه خود، از محل حادثه بگریزد اما این کارش با موفقیت همراه نبود و دقایقی بعد از اینکه با مردم حاضر در صحنه درگیر بود، توسط آنها دستگیر و تحویل مأموران پلیس داده شد.

باز هم پرونده‌ای جنجالی پیش‌روی پلیس و دستگاه قضایی

گویا قرار است در شهر تهران هرازگاهی حادثه‌ای ناگوار و فجیع اعم از قتل و تجاوز رخ دهد و به دنبال آن دستگاه‌های قضایی و انتظامی و برخی اوقات امنیتی،‌ وارد عمل می‌شوند تا اقتدار خود را در انجام وظایف نشان دهند.

درباره پرونده قتل در "پل مدیریت" هم همین موضوع تکرار شد و چند روز بعد وقوع حادثه، محسنی اژه‌ای،‌سخنگوی قوه‌قضاییه اعلام کرد که این پرونده به علت حساسیت‌هایی که دارد خارج از نوبت و به طور ویژه رسیدگی خواهد شد.

تمام مراحل مقدماتی رسیدگی به پرونده از جمله اخذ اعترافات متهم، اظهارات شاهدان حادثه و دوست مقتول، شکایت اولیای‌دم و صدور کیفرخواست به سرعت انجام و پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

عزیزمحمدی؛ قاضی پرونده‌های تاریخی به این پرونده رسیدگی می‌کند

محسن افتخاری سرپرست دادگاه‌های کیفری استان تهران در گفت‌وگو با خبرنگار فارس تاریخ رسیدگی به این پرونده را 5 مردادماه و شعبه آن را 71 معرفی کرد.

شعبه‌ای که رئیس آن قاضی عزیزمحمدی است و تاکنون پرونده‌هایی تاریخی مانند شهلا جاهد، قاتل سریالی دختران و زنان کرج، پرونده سعادت‌آباد و دو پرونده معروف اسیدپاشی مانند آمنه بهرامی را در سابقه خود دارد.

5 مرداد 90؛‌ آغاز جلسه محاکمه کوشا و غیبت خانواده مهسا

ساعت 11 صبح روز چهارشنبه 5 مرداد امسال جلسه محاکمه علنی کوشا در تالار امام خمینی (ره) دادگاه‌های کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد و نکته قابل تأمل عدم حضور والدین مهسا در دادگاه بود که به گفته وکلای آنها، به علت تألمات روحی شدید حاضر به شرکت در جلسه محاکمه نشده بودند.

روایت تلخ حادثه از زبان آخرین همراه مهسا

بعد از قرائت کیفرخواست صادره علیه متهم توسط ذبیح‌زاده نماینده دادستان، دوست مهسا که در آخرین لحظات زندگی همراه او بود در جایگاه قرار گرفت و در تشریح حادثه گفت: 2 سال قبل بعد از یک امتحان، به همراه مهسا به اتاق استاد رفتیم تا درباره امتحان و سخت بودن آن صحبت کنیم که کوشا هم آنجا بود. مهسا دو هفته بعد به من گفت، کوشا چندبار به او درخواست دوستی داده است. یک بار هم کوشا به مهسا شماره تلفن داده بود تا با او تماس برقرار کند.

وی با بیان اینکه کوشا یک بار هم از من خواست تا برای این دوستی وساطت کنم ادامه داد: به کوشا گفتم فکر مهسا را از سرت بیرون کن، چون مهسا بعد از تحصیلات از ایران خارج می‌شود. این موضوع گذشت و تا روز حادثه دیگر اتفاق خاصی نیافتاد و ارتباط خاصی بین ما و کوشا نبود. روز حادثه به همراه مهسا روی پل عابرپیاده بودیم که مهسا جلوتر از من قرار گرفت. در یک لحظه مردی از کنار عبور کرد و به سرعت مهسا را به نرده پل چسباند و شروع به ضربه زدن کرد. اول فکر می‌کردم او را با مشت می‌زند اما وقتی مهسا روی زمین افتاد، خون از بدنش جاری شد.

وی گفت: پارچه از چهره او افتاد و دیدم که کوشا، همکلاسی خودمان است که مهسا را بی‌محابا می‌زند.با فریاد مردم را خبر کردم اما کسی جرأت نمی‌کرد جلو بیاید. کوشا به قدری وحشی شده بود که هرچه قسم دادم و فریاد زدم توجهی نکرد.

مرضیه در ادامه اظهارات خود گفت: حدود 2 سال از آخرین باری که کوشا تصمیم داشت با مهسا ارتباط قرار کند گذشته بود و به قدری انگیزه کوشا برای این دوستی ضعیف و سطحی بود که فکر نمی‌کردیم کار به اینجا کشیده شود. کوشا به هیچ وجه درخواست ازدواج نداده بود و فقط می‌خواست با مهسا دوست شود. او آدمی گوشه‌گیر بود و در دانشگاه در جمع دانشجویان حاضر نمی‌شد.

خودروی گشت پلیس در صحنه حادثه بود اما به سرعت آنجا را ترک کرد

در ادامه جلسه محاکمه، یکی از شاهدان حادثه که بعد از تعقیب و گریز توانسته بود کوشا را دستگیر کند،‌ درباره حضور خودروی گشت پلیس در صحنه حادثه گفت: همه شاهدان و حاضران در صحنه دیدند که یک خودروی گشت پلیس در محل بود اما به سرعت از آنجا رفت.

شاهد دیگری که مردی میانسال بود، در این باره گفت: یک خودروی پلیس در صحنه حضور داشت اما با دیدن صحنه به سرعت آنجا را ترک کرد؛ آنها حادثه را دیدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌ای را مبنی بر اینکه خودروی گشت پلیس صحنه را ترک کرده است امضا کردند اما گویا این برگه در پرونده موجود نیست.

مهسا جلوی چشم تمام مردمی فوت کرد که مشغول فیلم‌برداری بودند

در ادامه جلسه، دومین شاهد حادثه در جایگاه قرار گرفت و گفت: با طولانی شدن صدایی که از بالای پل می‌آمد، خودم را به آنجا رساندم و دیدم متهم با حالتی وحشیانه با دو چاقو به دو طرف بدن دختر جوان ضربه می‌زد. با کمک یکی از شاهدان و یک مأمور آتش‌نشانی که آنجا بود و بعد از فرار کردن متهم، مهسا را به پایین پل عابر پیاده آوردیم. حدود 100 نفر در حال فیلم‌برداری بودند و مهسا جلوی چشم آنها تلف شد.

کوشا: بی‌توجهی مهسا، روز به روز مرا عصبانی‌تر می‌کرد

وقتی نوبت به کوشا، متهم پرونده رسید با قدم‌هایی لرزان و سینه‌ای که ضربان شدید قلب از آن مشخص بود به سما جایگاه رفت و با بیان اینکه اتهامات را قبول دارد، گفت: از اولین سالی که وارد دانشگاه شدم، به مهسا علاقه‌مند شدم. تمام موازین اخلاقی را رعایت کردم اما او همیشه به من بی‌اعتنایی می‌کرد. با این بی‌توجهی‌ها علاقه من به او کمتر که نشد بیشتر هم شد. چند روز بعد از اینکه او را در کرج و در محل خودمان دیدم، به او پیشنهاد دوستی دادم ولی مهسا با اهانت و تمسخر با من برخورد کرد و این رفتار او چندبار تکرار و موجب عصبانیت من شد. گویا مهسا مدتی قبل در همان محل زندگی می‌کرده است.

وی ادامه داد: سعی کردم این اهانت او را فراموش کنم اما نمی‌توانستم و روز به روز ناراحتی من بیشتر می‌شد. چندبار خواستم حداقل به صورت شفاهی رفتار او را جبران کنم تا آرام شوم اما نشد تا اینکه آخرین روزهای ترم دانشگاه فرا رسید و عصبانیت من به خاطر تمسخر مهسا بیشتر شده بود. اهالی محل نیز مرا به خاطر حرف‌های مهسا مسخره می‌کردند.

تمام 4 سال بی‌اعتنایی مهسا جلوی چشمم بود تا تصمیم به تلافی کردن گرفتم

کوشا گفت: تصمیم به تلافی کردن گرفته بودم؛ روز آخر، تمام اتفاقات 4 سال گذشته جلوی چشم آمد. می‌دانستم اتفاق شومی خواهد افتاد و خواستم نروم اما نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. چاقوها را از سال‌ها قبل خریده بودم و یکی از آنها هم یادگاری دوستم بود.

وی ادامه داد: اصلا توانایی فکر کردن نداشتم و روی پل عابرپیاده به سمت مهسا حمله کردم. در همین حین مرضیه برای دفاع از او جلو آمد و پارچه را از روی صورتم کشید. به او گفتم برو اما نرفت و متوجه نشدم چگون او را زدم. ابتدا تصور می‌کردم فقط دو یا سه ضربه به مهسا زده‌ام اما در کلانتری به من گفتند حدود 30 ضربه به او زده‌ام.

کوشا گفت: در حال فرار بودم که شاهد اول دنبال من بود. قصد فرار داشتم اما مطمئن بودم که دیر یا زود دستگیر خواهم شد به همین دلیل خودم ایستادم تا اینکه مردم رسیدند و با چوب و سنگ مرا به قدری زدند که بیهوش شدم.

وی در پاسخ به این سوال که چرا به خود اجازه دادی نتیجه عشقی یک طرفه را به اینجا بکشانی گفت: خیلی سعی کردم بعد از آن قضیه مهسا را از ذهن خود دور کنم اما نمی‌توانستم.

متهم درباره اینکه جواب مهسا به درخواست‌هایت برای رابطه دوستانه چه بود، اظهار داشت: مهسا خیلی صریح و فوری به من جواب منفی می‌داد و درخواستم را رد می‌کرد. می‌خواستم موضوع را به خانواده مهسا بگویم اما وقتی دیدم مهسا به من بی‌احترامی می‌کند، با خودم گفتم اگر به خانواده‌اش بگویم خودم را سبک کرده‌ام.

کوشا همچنین اظهارات قبلی خود مبنی بر اینکه مهسا را به خاطر مهدور‌الدم بودن به قتل رسانده، پس گرفت و مدعی شد آن ادعاها دروغ بوده است.

مرضیه، دوست مهسا ادعاهای کوشا مبنی بر اینکه مهسا برای تحقیق به کرج می‌رفته و قبلا آنجا زندگی می‌کرده را کذب خواند و گفت: مهسا به هیچ وجه در کرج زندگی نکرده و برای تحقیق هم به کرج نرفت.

در خانواده‌ای همیشه عصبانی بزرگ شدم

کوشا درباره وضعیت خود در خانواده گفت: خانواده من همیشه عصبانی بود و همیشه بین والدین و خواهر و برادرم اختلاف و درگیری بود. من همیشه عصبانی بودم و افسردگی و اضطراب داشتم. در یک جمع که قرار می‌گرفتم دچار اضطراب می‌شدم و حتی روانپزشک به من دارو داد ولی نتیجه نداد.

وی درباره تحصیلات اعضای خانواده خود گفت: پدر و مادرم کارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی بودند و خواهرم هم دارای مدرک فوق لیسانس است. امیدوارم کسی در موقعیت من قرار نگیرد چون انسانی خشمگین، افسرده و منزوی بار آمده‌ام.

کوشا در بیان آخرین دفاعیات خود گفت: خانواده مهسا رفتاری کاملا شایسته با من داشتند و این رفتار آنها مرا بیش از پیش از کاری که کرده‌ام شرمنده و پشیمان کرد. آنها حقی دارند که باید به آن برسند. من شرمنده و پشیمان هستم و از خانواده خود و جامعه عذرخواهی می‌کنم.

حکم صادر شد؛ قصاص در ملأعام و محل جنایت

با توجه به حساسیت موضوع، بعد از اعلام ختم جلسه، قاضی عزیزمحمدی و مستشاران دادگاه وارد شور شدند و در نهایت کوشا به قصاص در ملأعام و همان محل جنایت محکوم شد.

12 شهریور 90؛ تأیید حکم قصاص در دیوان عالی کشور

بعد از صدور حکم در دادگاه کیفری استان تهران، پرونده برای اعلام‌نظر به دیوان عالی کشور ارجاع شد که در تاریخ 12 شهریورماه، حکم صادره از سوی قضات دیوان عالی کشور تأیید شد و دور روز بعد به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران رفت.

ابلاغ زمان اجرای حکم به وکیل اولیای‌دم

آریا آغاسی، وکیل مدافع اولیای‌دم روز گذشته در گفت‌وگو با خبرنگار حوادث فارس گفت: امروز به دادسرای امور جنایی تهران رفتم و مشخص شد که روز بعد و در محل وقوع جنایت، حکم اجرا خواهد شد.


... حکم قصاص اجرا شد

سرانجام سحرگاه امروز، کوشا عامل قتل در "پل مدیریت" در محل وقوع جنایت به دار مجازات آویخته شد تا پرونده‌ای دیگر از جنایات پایتخت بسته شود.

حاشیه‌های اجرای حکم؛پشیمانی زیر تیغ دار



حکم قصاص کوشا، عامل قتل در پل مدیریت سحرگاه امروز در محل جنایت و با حضور اقشار مختلف مردم اجرا شد.

حواشی اجرای حکم قصاص را در ذیل می‌خوانید:

ساعت 4:15... خبرنگاران و عکاسان رسانه‌های مختلف اعم از روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و رسانه ملی در محل اجرای حکم حاضر شده و فقط کسانی می‌توانند وارد محدوده اجرای حکم شوند که از قبل مجوز دریافت کرده‌اند.

ساعت 5:53 ... حدود 2 ساعت از حضور مردم و خبرنگاران در محل حادثه گذشته و هنوز خبری از اجرای حکم نیست. در این لحظه چند مأمور با حضور در محل، داربست اجرای حکم و طناب دار را چک می‌کنند.

ساعت 6:04 ... خودروی حامل کوشا با اسکورت چند دستگاه خودرو و موتورسیکلت وارد محوطه می‌شود و منتظر می‌ماند تا با اجازه مسئولان قضایی محکوم از خودرو خارج شود.

ساعت 6:11 ... قرائت قرآن انجام می‌شود و چهار دقیقه بعد در ساعت 6:15 دقیقه، کوشا به همراه 2 مأمور که با وی داخل خودرو بودند از خودرو خارج می‌شود و مأموران همراه، او را تحویل مأموران حاضر در محل می‌دهند.

ساعت 6:16 ... کوشا با موهای تراشیده بالای سکو رفت و در این میان در پاسخ به سوال خبرنگاران فقط به یک جمله بسنده کرد: پشیمانم.

ساعت 6:17 ... حکم اجرا شد. طناب دار دور گردن کوشا قرار دارد و سرپرست دادسرای جنایی تهران حکم را قرائت می‌کند. در این لحظه صندلی از زیر پای کوشا کشیده می‌شود. طناب دار با تلاش او برای نجات در نسیم سحرگاهی می‌رقصد.

گویا این رقص تمامی ندارد زیرا طناب اجرای حکم مقداری بلند است و مأموران مجبور می‌شوند بخشی از سکویی که پیش از این برای اجرای حکم در نظر گرفته شده بود را جابجا کنند.

ساعت 6:31 ... یکی از مأموران حاضر در صحنه، پابند را از پاهای کوشا باز می‌کند.

ساعت 6:35 ... همان مأمور در ادامه، این کار را با دستان کوشا می‌کند و دستبند را از دستانش باز می‌کند تا مشکلی برای حمل او پیش نیاید.

ساعت 6:44 ... پزشک متخصص پزشکی قانونی بالای سکو می‌رود و جسد کوشا را مورد معاینه قرار می‌دهد.

ساعت 6:46 ... با تأیید فوت کوشا از سوی پزشک و اجازه مسئولان قضایی، طناب سورمه‌ای با یک چاقو بریده می‌شود و جسد داخل کیسه حمل جسد قرار می‌گیرد.

ساعت 6:52 ... خودروی حمل جسد از محوطه خارج می‌شود و جسد را به پزشکی قانونی منتقل می‌کند.

ساعت 7:00 ... شهروندان پس از دیدن صحنه اجرای حکم از محل دور می‌شوند و بدین ترتیب راه برای عبور خودروهایی که پشت موانعی که برای این کار تعبیه شده بود، متوقف مانده بودند، باز می‌شود.


فرصت‌سوزی کارشناسان و دستگاه قضایی

اما نکته‌ای که در این میان مغفول ماند عدم استفاده صحیح کارشناسان جامعه‌شناسی، روانشناسی و همچنین مسئولان کاهش آسیب‌ها و پیشگیری از وقوع جرم قوه‌قضاییه از نوع خاص این پرونده بود.

با توجه به اینکه عامل قتل و مقتول در این پرونده از سطح علمی بالایی برخوردار بودند و خانواده آنها هم از همین لحاظ در سطح تقریبا بالایی بودند، این موضوع حائز اهمیت بود که چطور چنین جوانی با وجود اینکه 4 سال از سوی یک دختر برای برقراری ارتباط جواب منفی می‌شنود، در نهایت تصمیم به قتل می‌گیرد.

کارشناسان و مسئولان می‌توانستند با گفت‌وگوهای تخصصی با کوشا و تشریح شخصیت درونی او، ابعاد بیشتری از دلایل بروز این جنایت را واکاوی کنند و از آن برای کاهش آسیب‌ها و پیشگیری از وقوع جرایم اینچنینی استفاده کنند.