به گزارش «جوان» عطار نماينده دادستان تهران مقابل هيئت قضايي شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي وليالله حسيني ايستاد و در توضيح كيفرخواست گفت: صبح روز ۱۶ بهمن سال ۸۸ پسر جواني خود را به دادسراي امورجنايي تهران رساند و گفت كه پدرش - اعلا ۵۰ ساله- شب گذشته را در خانه همسر سوم خود به نام مريم ۳۸ ساله گذرانده و ديگر از او خبري نداريم. در جريان تحقيقات مريم مورد تحقيق قرار گرفت و گفت از سرنوشت شوهرش خبري ندارد، اما او در جريان تحقيقات ويژه اعتراف كرد با همدستي دوستانش به نامهاي كبري معروف به ليلا ۴۲ ساله و مرد جواني به نام مجتبي ۲۹ ساله شوهرش را به قتل رسانده است. متهمان ۱۸فروردين سال ۸۹ بازداشت و در جريان بازجوييها به ارتكاب جنايت اعتراف كردند.
نماينده دادستان گفت: متهم رديف اول - مريم- متهم است به مباشرت در قتل، معاونت در جنايت بر ميت، مخفي كردن ادله جرم و شرب خمر. متهم رديف دوم -مجتبي- متهم است به معاونت در قتل، مباشرت در جنايت برميت و اختفاي ادله جرم و متهم رديف سوم -ليلا- متهم است به معاونت در قتل كه براي آنها درخواست اشد مجازات را دارم. اوليايدم هم درخواست قصاص كردند.
مريم در جايگاه
قاضي حسيني سپس مريم را به جايگاه دعوت كرد. او اتهامات خود را رد كرد و در توضيح حادثه به هيئت قضايي گفت:مدتي بود كه از شوهرم جدا شده بودم. صاحب يك دختر ۱۲ ساله به نام مهنا و پسري به نام ميثم هستم. يك سال قبل از حادثه در خانه يكي از دوستانم به نام پروين بودم كه با شوهرم – اعلا ـ آشنا شدم. من به دنبال كار بودم و اعلا به من پيشنهاد داد به عنوان منشي برايش كار كنم. از آنجا كه بيكار بودم پيشنهادش را قبول كردم. او سواد خواندن ونوشتن نداشت و من كارهاي دفترياش را يادداشت ميكردم. روزي كارخانهاي را به من نشان داد و ادعا كرد متعلق به اوست. اما كمي بعد فهميدم به من دروغ گفته است. مدت كمي كه از ارتباط ما گذشت گفت كه همسر اولش بيمار است و قصد دارد از همسر دومش جدا شود. او به من پيشنهاد ازدواج داد و گفت در صورتي كه مدتي را صيغه او شوم، مرا به عقد دائم خودش درميآورد. من هم ماجرا را با خانوادهام در ميان گذاشتم و پدرم او را براي صحبت به خانه دعوت كرد. وقتي به خانهمان آمد فهميدم او از دوستان قديمي پدرم است، بنابراين خانوادهام قبول كردند و اعلا مرا به صورت لفظي صيغه كرد. او آپارتماني در ميدان سرآسياب برايم اجاره كرد و از من خواست ديگر سر كار نروم.
متهم گفت: او زندگي خوبي برايم فراهم كرده بود و از اينكه سرپرستي داشتم خوشحال بودم تا اينكه چند روز بعد بيمار شده و در بيمارستان بستري شدم. آنجا بود كه فهميدم غدهاي سرطاني در شكمم است. بعد از آن در بيمارستان بستري و عمل جراحي شدم. بعد از عمل اعلا مرا صيغه پنج ساله كرد.
وي در ادامه گفت: مدتي كه گذشت دخترم به من گفت كه اعلا قصد آزار او را داشته است. نگراني وجودم را فرا گرفت اما باورم نميشد تا اينكه يك بار نيمههاي شب از خواب بيدار شدم و متوجه شدم اعلا در اتاق خواب نيست. به اتاق دخترم رفتم و ديدم او نيت بدي در سر دارد. يك سيلي به گوش او زدم و از او خواستم كه خانه را ترك كند. اعلا هم گفت كه قصد دارد مرا ترك كند. او از من خواست تا خانه را خالي كنم و از آن به بعد هرشب كه به خانه ميآمد از ترس تا صبح بيدار ميماندم تا مبادا براي دخترم ايجاد مزاحمت كند. او از من درخواست كرد تا شرايط را براي ازدواجش با يكي از دوستانم به نام طاهره فراهم كنم.
مريم درباره شب حادثه گفت: وقتي از سوي او تحقير شدم، تصميم به قتل گرفتم. ماجرا را با دوستانم به نام مجتبي و ليلا در ميان گذاشتم. مجتبي گفت در صورتي كه خودم اعلا را بكشم حاضر است جسد را از بين ببرد. ليلا عصر به خانه آمد. من مقداري قرص خوابآور در ليوان شربت ريختم و به اعلا دادم. بعد از آن حالت گيجي به او دست داد و براي استراحت به اتاق خواب رفت. نيمه شب بود كه مجتبي به خانه آمد. ما هر سه شيشه كشيديم و بعد از آن به اتاق خواب رفتم و شيرگاز را بازكردم تا او زودتر بميرد اما هنوز زنده بود. او را بيدار كردم و گفتم كه ميخواهم تو را بكشم. گفت بيا مرا بكش. من هم يك پتو روي صورتش انداختم و بعد گلويش را فشار دادم. ليلا وارد اتاق شد. از او خواستم تا مجتبي را صدا كند. مجتبي كه وارد اتاق شد گفتم كه اعلا هنوز زنده است. من از روي اعلا بلند شدم و مجتبي گردن او را فشار داد اما همچنان زنده بود. مجتبي گفت كه با چاقو بايد او را بكشيم. ليلا به آشپزخانه رفت و با چاقو آمد. من چند ضربه به اعلا زدم اما همچنان نفس ميكشيد. مجتبي با آمپول چند بار هوا به او تزريق كرد و در نهايت با چاقو رگ دست راست او را بريد تا اينكه كشته شد.
مريم در ادامه گفت: بعد از آن ليلا بيقراري ميكرد. مجتبي او را به خانهاش برد و نزديك صبح بار ديگر به همراه پسري به نام حسين به خانه بازگشت. آنها جسد را بستهبندي كرده و در صندوق عقب ماشين گذاشتند. هرسه به در خانه ليلا رفتيم و بعد از آنكه او را با خود همراه كرديم به سوي اسلامشهر حركت كرديم. در بيابان حسين و مجتبي جسد را آتش زدند.
شوخي
مجتبي ۲۹ ساله در ادامه مقابل قضات دادگاه ايستاد و گفت: من اتهام خودم را قبول ندارم. شب حادثه مريم مرا به خانهاش دعوت كرد. وقتي به آنجا رفتم به همراه ليلا و مريم شيشه كشيديم. بعد از آن مريم وارد اتاق خواب شد. من هم به دنبالش رفتم و ديدم دارد شوهرش را خفه ميكند. خيال كردم شوخي ميكند. بعد از آن درخواست چاقو كرد. ليلا چاقو آورد و مريم چند ضربه به شوهرش زد تا اينكه كشته شد. بعد از آن هم جسد را به همراه ليلا و مريم به اطراف شهر برديم. مريم روي آن بنزين ريخت و من هم آتش زدم.
متهم گفت: هيچ ضربهاي به مقتول نزده و كسي به نام حسين را هم نميشناسد.
نيت شوم
ليلا ۴۲ ساله به هيئت قضايي گفت كه اتهام خودش را قبول ندارد. او در توضيح حادثه گفت: عصر آن روز مريم با من تماس گرفت تا براي كشيدن شيشه به خانهاش بروم و به همراه مجتبي شيشه بكشيم. وقتي به خانه مريم رفتم متوجه شدم با شوهرش دعوا كرده است. من و مريم ابتدا با هم قليان كشيديم. مريم گفت كه قصد كشتن شوهرش را دارد. من تصور نميكردم كه در تصميم خودش جدي باشد اما با ريختن قرص خواب در داخل ليوان شربتي آن را مسموم و به شوهرش خوراند. اعلا به اتاق خواب رفت و مريم هم پشت سرش وارد اتاق خواب شد و شيرگاز را بازكرد و در اتاق را بست.
مجتبي نيمهشب به خانه آمد. ابتدا مريم وارد اتاق خواب شد و روي سينه شوهرش نشست و تلاش كرد او را خفه كند اما موفق نشد. بعد از آن مجتبي اقدام به خفه كردن اعلا كرد و در نهايت مريم با چاقو شوهرش را كشت.
من ترسيده بودم. مجتبي مرا به خانهام برد. صبح روز بعد مريم به همراه مجتبي و مردي به نام حسين با ماشين به در خانهام آمدند. مريم گفت ميخواهند مرا براي تفريح بيرون ببرند. با اصرار مريم با آنها همراه شدم. در ميانه راه متوجه شدم جسد اعلا در صندوق عقب است. بار ديگر ترس به سراغم آمد تا اينكه حسين و مجتبي جسد را به آتش كشيدند.
هيئت قضايي بعد ازشنيدن اظهارات متهمان و دفاع وكلاي آنها وارد شور شد تا رأي نهايي را صادر كند.
همسر سوم قاتل شوهر شد
زن صيغهاي كه با طراحي سناريوي مرگبار با همدستي دو نفر از دوستانش شوهرش را به قتل رسانده و جسدش را به آتش كشيده بود، ديروز محاكمه شد.