شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۸

ماجرای پناه‌دادن امام سجاد(ع) به ۴۰۰ مظلوم

هنگامی که یزید بن معاویه، یکی از فرماندهان شرور و خونریز و بی‌رحم خود به نام مسلم‌بن عقبه را برای کشتار و غارت مردم مدینه فرستاد، امام سجاد(ع) چاره‌ای اندیشید.
کد خبر : ۳۳۰۴۸۷

صراط: هنگامی که یزید بن معاویه، یکی از فرماندهان شرور و خونریز و بی‌رحم خود به نام مسلم‌بن عقبه را برای کشتار و غارت مردم مدینه فرستاد، امام سجاد(ع) چاره‌ای اندیشید.

به گزارش فارس، بیست و پنجم ماه محرم سال 95 هجری قمری بنا بر روایتی مصادف است با سالروز شهادت پیشوای چهارم شیعیان امام سجاد علیه السلام. گذر کوتاهی بر بخشی از زندگی امام عارفان و زینت عابدان داشته‌ایم:

تغییر روش مبارزه در حفظ دین

دین اسلامی که ما اکنون وارث آن هستیم نتیجه خون تمام پیامبران و اولیاء الهی و حضرات معصومین (ع) و شهدای والامقام و علمای ربانی در طول تاریخ است، به طوری که اگر آنان نبودند، ظالمان و مفسدان عالم چیزی به نام دین باقی نمی‌گذاشتند.

بعد از واقعه جانسوز کربلا، چنان رعب و وحشتی در جامعه ایجاد شد که احدی جرأت نداشت با اینکه فضای عصر امام سجاد (ع) جوّ خفقان بود، به طوری که در زمان عبدالملک بن مروان، عمال او فردی به نام حجاج حدود بیست نفر شیعه را کشت.

امام زین‌العابدین (ع) در چنین فضایی بعد از حادثه کربلا روش و مبارزه را تغییر دادند و از مبارزه علنی به غیر علنی روی آوردند و با سخنرانی‌هایش در دوران  اسارت ظلم و جنایات بنی‌امیه را آشکار نمودند و با تضرع و دعا و معارف دین را گسترش دادند و منزل آن حضرت پناهگاه شیعیان و فقراء‌ بود و یا برای حفظ دین شاگردانی را تربیت نمود.

پناه دادن به چهارصد مظلوم

زمخشری در کتاب «ربیع الابرار» می‌نویسد:

«هنگامی که یزید بن معاویه، یکی از فرماندهان شرور و خون‌ریز و بی‌رحم خود به نام مسلم بن عقبه را برای کشتار و غارت مردم مدینه به مدینه فرستاد، امام سجاد ۴۰۰ نفر از مردم مظلوم مدینه را با اهل و عیالشان به دور خود جمع کرده و پناه داد و تا پایان یافتن ستم‌های سپاه مسلم بن عقبه، آنها در پناه خود نگه داشت.

یکی از بانوان در این مورد می‌گوید:‌ «سوگند به خدا من در ماجرای قتل و غارت مسلم بن عقبه، در سایه پدر و مادرم، در آسایش نبودم،‌ آنگونه که در سایه این مرد بزرگ و شریف (امام سجاد (ع)) در آسایش بودم.»

امام سجاد (ع) را با عنوان «بزرگ فرزندان حسین یاد می‌کردند، زیرا شاخه‌های نسل پاک امام حسین (ع) به آن حضرت منتهی می‌شدند.

امام خمینی(ره) در این مورد می‌فرماید: «ائمه طاهرین بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند، لسان ادعیه با لسان‌های دیگر آن بزرگواران که احکام را بیان می‌کردند خیلی فرق دارد، ما اکثر مسائل روحانی و مسائل ماورای طبیعت و مسائل دقیق الهی و آنچه را مربوط به معرفت‌اله هست با لسان ادعیه بیان فرموده‌اند و ما ادعیه را تا آخر می‌خوانیم و متأسفانه به این معانی توجه نداریم و اصلاً نمی‌فهمیم چه می‌خواهند بفرمایند.

امام زین‌الدین(ع) و حضور قلب

1- روایت شده:‌ هرگاه امام سجاد (ع) مشغول نماز می‌شد، آن چنان از خود بی‌خود می‌گشت که صدای اطراف خود را نمی‌شنید. در یکی از شب‌ها، یکی از فرزندان کودکش به زمین افتاد و دستش شکست، اهل خانه فریاد کشیدند و همسایگان آمدند و شکسته‌بند آوردند، او دست آن آن کودک را که از شدت درد، گریه می‌کرد بست، ولی امام سجاد (ع) هیچ یک از این صداها را نشیند، وقتی که صبح شد، دست فرزندش به گردنش بسته شده است، علت را پرسید، جریان را به آن حضرت خبر دادند.

2- در روایت دیگر آمده:‌ آن حضرت در اطاقی به سجده افتاده بود، آن اطاق آتش گرفت، حاضران می‌گفتند:‌ «ای پسر رسول خدا!‌ آتش، آتش!» آن حضرت،‌ سرش را از سجده بلند نکرد، تا اینکه آتش خاموش شد،‌ پس از آنکه نشست، از او پرسیدند:‌ «چه چیز تو را از وجود آتش غافل داشت؟» در پاسخ فرمود:‌ «الهتنی عنها الکبری»‌غ آتش بزرگ (دوزخ) مر از این آتش، باز داشت.

3- نیز روایت شده است: روزی آن حضرت مشغول نماز بود، پسرش محمد در میان چاه افتاد، او نمازش را رها نکرد، با اینکه اضطراب پسرش را در ته چاه می‌شنید، وقتی که از نماز فارغ شد، دستش را به ته چاه دراز کرد، و پسرش را از چاه بیرون آورد (و در پاسخ این سؤال که چرا نمازت را رها نکردی؟) فرمود:‌ من در پیشگاه خداوند بزرگی بودم، که اگر از او روی برمی‌‌گرداندم، او نیز از من روی برمی‌گردانید.

حضور قلب آن بزرگ‌مرد، به گونه‌ای بود که حتی شیطان به صورت مار افعی در روبروی او ظاهر شد، تا او را از توجه به خدا باز دارد، ولی نتوانست.