جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۰

روایت آقای مجری از دوران ممنوع‌الفعالیت بودنش

علی ضیا که این روزها برنامه «فرمول یک» با اجرای او از شبکه یک به روی آنتن می‌رود سه ماه ممنوع‌الفعالیت بود و این دوران را سخت‌ترین دوران فعالیت‌ حرفه‌ای‌اش می‌داند.
کد خبر : ۳۳۶۴۹۰
صراط: علی ضیا که این روزها برنامه «فرمول یک» با اجرای او از شبکه یک به روی آنتن می‌رود سه ماه ممنوع‌الفعالیت بود و این دوران را سخت‌ترین دوران فعالیت‌ حرفه‌ای‌اش می‌داند.

به گزارش تسنیم، «برنامه صبحگاهی مثل زندگی است ممکن است یک روزش خوب باشد روز دیگرش نه، اما من تمام تلاشم را می‌کنم تا خوب نبودنم به کمترین حالتش برسد.» اینها جملاتی است که علی ضیا مجری برنامه صبحگاهی «فرمول یک» می‌گوید. برنامه‌ای که نزدیک به یک ماه از شروع پخش‌اش می‌گذرد و مجری‌اش هم تا به حال از روند برنامه راضی است.

«فرمول یک» بعد از چندین سال پخش مستمر «صبح بخیر ایران» از شبکه یک جایگزین این برنامه صبحگاهی شد، آن هم در شرایطی که تنها شبکه سه برنامه‌ای صبحگاهی «حالا خورشید» را روی آنتن می‌فرستد. طرفدراان ضیا از بازگشت مجری محبوب‌شان با این برنامه خوشحال شدند، اما منتقدان او از همان ابتدا مخالفت‌هایشان را شروع کردند و چند روزی هم هست که دوباره بحث بر سر حرف‌هایی که این مجری در برنامه زنده درباره فوتبال زد بالا گرفته است. فارغ از همه این حواشی با علی ضیا درباره اجرایش در «فرمول یک»، شرایط اجرا و این روزهایش گفت‌و‌گو کردیم.

بعد از حاشیه‌هایی که برای‌تان به وجود آمد و منجر به ممنوع‌الفعالیتی‌تان شد با ویژه برنامه شب یلدا و بعد از هم آن هم عید نوروز به تلویزیون بازگشتید که البته هیچ کدام ادامه‌دار نبودند. اما چطور شد به این نتیجه رسیدید که «فرمول یک» که یک برنامه صبحگاهی است می‌تواند بازگشت خوبی به اجرا برای‌تان به حساب بیاید؟

درست است، شب یلدا و نوروز در تلویزیون برنامه داشتم و در واقع دوران ممنوع التصویری‌ام نزدیک به سه ماه طول کشید. این مسئله در شب یلدا برطرف شد و شب عید هم دوباره برنامه داشتم. عملا برنامه شب یلدا که تمام شد سراغ پیش تولید برنامه نوروز رفتیم. از همان شب عید تصمیم بر این بود که ما بعد از ماه رمضان و دقیقا در شب عید فطر برنامه جدیدمان را روی آنتن ببریم. البته آن موقع ایده یک برنامه عصرگاهی مطرح بود که فرمی جذاب داشت و درباره‌اش خیلی فکر کردیم. در این فاصله زمانی یکسری تغییرات در سازمان ایجاد شد، طبیعی بود که برنامه نیز دستخوش تغییراتی شود. کمی صبوری کردیم تا در نهایت تصمیم مدیران بر این شد که برنامه بعدازظهر به گروه دیگری سپرده شود و از ما خواستند برای صبح طرح دهیم. ما یعنی من به همراه افشین حسین‌خانی طرحی را ارائه دادیم که نتیجه‌اش شد «فرمول یک».

به تغییرات در سازمان صدا و سیما اشاره کردید، فکر می‌کنید پیامدهای  این تغییرات برای شما مثبت بود یا منفی؟

من مطمئنم که مدیران قبلی که در سازمان بودند خیلی تلاش کردند و خیلی هم عزیز و دوست داشتنی‌اند. اما الان من خوشبختانه راحت کار می‌کنم و این موضوع برایم دلپذیر است.

دوران ممنوع الفعالیتی جدای از فاصله‌ای که برای کار کردن یک مجری در رسانه می‌اندازد اما آنقدر حاشیه دارد که گاهی اوقات به بیشتر مطرح شدن یک نفر کمک می‌کند. فکر می‌کنید این دوران به نفعتان بود یا به ضررتان؟

من یک اصطلاحی دارم ومی‌گویم خدا ممنوع‌الفعالیتی را برای یزید هم نخواهد،برای اشقی الاشقیا هم نخواهد. روزگار ممنوع‌الفعالیتی به طور کلی روزگار سختی است. راستش من کار دیگری بلد نیستم، الان هم در سی سالگی دیگر نمی‌توانم بروم و شغل دیگری پیدا کنم. از 19 سالگی در رادیو بودم و سال‌های طولانی از آن دوران گذشته و حالا حرفه و شغلم این است و از این راه امرار معاش می‌کنم. شغل ما سخت و پر استرس است، همه‌ مان سلامتی‌مان را پایش گذاشتیم. من الان تقریبا کلکسیونی از مریضی‌ها را در سی سالگی دارم که همه‌اش به خاطر فشارها و استرس‌های کاری است. اما با همه این سختی‌ها بهتر است ممنوع‌الفعالیتی هیچ وقت برای هیچ کس حتی دشمن آدم هم پیش نیاید.

یعنی می‌گویید حواشی به ضررتان شد؟

من این بازی ضرر و نفع را نمی‌چینم، خداست که همه چیز را تعیین می‌کند. من روزی که مجری شدم فکر نمی‌کردم کارم بگیرد و هنوز به یک سال نکشیده عکسم روی جلد تمام مجلات باشد. این پروسه برای همه مجری‌ها طول می‌کشد اما لطف و عنایت خدا بود که من یک شبه ره صد ساله را رفتم و الان با مجریانی مقایسه می‌شوم که لااقل 10-12 سال سابقه کاری بیشتری از من دارند. اما تنها چیزی که می‌دانم این است که من روزگار سختی را گذراندم.

با این حساب آدم خوش شانسی هستید که به قول خودتان یک شبه ره صد ساله را طی کردید؟

به نظرم لطف خدا بوده. ببینید مثلا ما الان می‌خواهیم یک برنامه بسازیم و همه ابعاد و جزئیات کار هم خوب است ولی برنامه نمی‌گیرد، من می‌گویم آن نمک آخر متعلق به خدا و امام حسین (ع) است. ما تلاشمان را می‌کنیم اما نتیجه چه شود به لطف آنها بستگی دارد.

برویم سر «فرمول یک» که به نسبت سابقه‌ای که برنامه‌های پیشین صبحگاهی در شبکه یک داشتند یک برنامه نوپاست. برنامه‌های صبحگاهی در شبکه‌های مختلف به جز یکی دو مورد استثنا، بقیه چندان موفق نبودند. در «فرمول یک» چقدر سعی کردید به استانداردهای برنامه سازی نزدیک شوید؟

ما یک تجربه خیلی موفق داشتیم که در زمان خودش موفق‌ترین برنامه صبحگاهی بود، «ویتامین سه». آن برنامه هم دقیقا در همین ساعتی که «فرمول یک» روی آنتن می‌رود پخش می‌شد. آن برنامه به ما نشان داد اتفاقا مهمترین برنامه تلویزیون برنامه‌ صبحگاهی است. خیلی از مردم سر صبح تلویزیون را برای تماشای برنامه‌های صبحگاهی روشن می‌کنند و بعد سر کار می‌روند.

در همه جای دنیا همینطور است، اما در تلویزیون ما تجربه نشان داده ساخت این برنامه‌ها از طرف مدیران هم زیاد جدی گرفته نمی شوند!

واقعیت این است که الان من می‌بینم این اتفاق از طرف مدیران خیلی هم جدی گرفته می‌شود. مدیران محترم ما تقریبا هر روز صبح بیدار می‌شوند و برنامه ما را می‌بینند. نظرات و ایده‌های خودشان را به ما می‌دهند. من فکر می‌کنم برنامه‌های صبحگاهی برای مردم هم خیلی مهم است. به نظرم ذهنیت پررنگی که مردم از من دارند بیشتر به خاطر «ویتامین سه» است. پس قطعا این برنامه‌ها مهم هستند که من را هنوز با اسم آن برنامه می‌شناسند. فقط ما باید تلاش کنیم زمان گرفتن برنامه در کوتاه‌ترین مدت اتفاق بیفتد.

پس در مورد «فرمول یک» آن اتفاقی که باید هنوز نیفتاده؟

من می‌گویم افتاده، همین چندی پیش بود که در کانال‌های تلگرام بدون اینکه ما هزینه‌ای برای تبلیغات داشته باشیم ویدئو‌های برنامه دست به دست می‌شد. بیشتر کانال‌های مهم در همان ساعات ابتدایی صبح ویدئو‌های برنامه را به اشتراک می‌گذاشتند و این یعنی برنامه دیده می‌شود که بخش‌هایی از آن را در کانال‌شان می‌گذارند. الان حدود یک ماه است که از شروع «فرمول یک» می‌گذرد، مثلا ساعت 11 شب قبل از برنامه خبری در فضای مجازی می‌پیچد، ما دقیقا ساعت 6 صبح فردا به آن پرداختیم و این به نظرم اتفاق نادری در تلویزیون است. چندی پیش ویدئو کارمند شهرداری و برخوردش با خانم دستفروش منتشر شد و فردا صبح‌اش شهردار فومن روی آنتن بود. همه این موارد نشان دهنده سرعت عمل تیم «فرمول یک» و اهمیت موضوعاتی است که اتفاق می‌افتد. این مسائل برای ما هم مهم است و پیگیری‌شان را در برنامه انجام می‌دهیم و تلاش می‌کنیم نتیجه آنها در تلویزیون دیده شود. البته به ثمر رسیدن این موضوعات مرهون تلاش و تعامل همه دوستان ما در برنامه و شبکه است. به نظرم همه اینها نشان دهنده پویایی برنامه است و اینکه برنامه مسیرش را درست طی می‌کند.

مجری برنامه صبحگاهی باید بانشاط و پویا باشد تا حس انرژی سر صبح را بتواند به مخاطبش منتقل کند. بعد از «ویتامین سه» چقدر این حس برایتان تازگی دارد؟

الان دارم لذت می‌برم، در «ویتامین سه» هم همینطور بود و دوست داشتم. البته این را هم باید بگویم که تیم واقعا من را ساپورت می‌کنند در «ویتامین سه» هم همینطور بود و تلاش دوستان این بود که من به غایت استراحت کنم. در «فرمول یک» هم خوشبختانه برنامه‌ریزی‌ها به گونه‌ای است که ما بعد از برنامه جلسات‌مان را برگزار می‌کنیم. تیم نویسندگان به همراه تهیه کننده این فضا را فراهم کردند تا ساعت 7 شب هر شب که جلسه اتاق فکر داریم تا درباره اتفاق‌های فردا صحبت و بعد از آن تمرین ‌کنیم من استراحت کنم. جالب است هر شبی هم که تمرین می‌کنیم خودم حس می کنم فردایش اجرایم خیلی بهتر است. اتفاقا روز به روز هم استرسم بیشتر می‌شود.

چرا؟ هر چه جلوتر می‌روید که قلق برنامه باید بیشتر دست‌تان بیاید.

به نظرم طبیعی است، چون پای آبرویم وسط است. یک زمانی من را نمی‌شناختند، روی منفی هم می‌ایستادم موردی نداشت تا اینکه برسم به صفر. اما حالا تو را می‌شناسند و باید روز به روز با خودت رقابت کنی و بالاتر بیایی و هر چقدر هم بالاتر بیایی درست‌تر است وگرنه در جا بزنی و مثل سال گذشته‌ات باشی اتفاق خاصی برایت نمی‌افتد و فایده‌ای هم ندارد. ما برای جلوگیری از یکنواختی و حتی در وظایف نوشتاری اعضای گروه هم تغییراتی انجام می‌دهیم، مثلا کسی که قبلا متن طنز می‌نوشت بعد از مدتی به گروه طراحی سوال می‌پیوندد و برعکس مثلا طراح سوال متن می‌نویسد. این کار را برای این منظور انجام می‌دهیم که سلیقه‌ها و واژگان متعددی را داشته باشیم. البته این را هم بگویم که متن‌های طنز در یک اتاق فکر 5-6 نفره جداگانه نوشته می‌شوند که من هم در آن حضور دارم و آقای حسین‌خانی هم که سرپرست آن هستند، سردبیرمان هم حامد فرحبخش است.

یکی از ویژگی‌های مهم برنامه‌های صبحگاهی بعد خبررسانی آنهاست که این روزها به دلیل گسترش فضای مجازی و سریع رد و بدل شدن اخبار شاید تا حدودی کار را برای رسانه‌ای مثل تلویزیون سخت کرده. این محدودیت برای شما هم در برنامه وجود دارد یا از مزایای فضای مجازی بهره می‌برید؟

نکته‌ای به آن اشاره کردید کاملا درست است ولی این موضوع باعث می‌شود کار ما سخت‌تر شود. البته من معتقدم باید هنر استفاده متفاوت از هر چیزی وجود داشته باشد، مثلا هنر انجام یک گفت و گوی متفاوت. ما سعی ‌می‌کنیم این اصل را در برنامه رعایت کنیم و به اتفاق‌هایی که شاید به قول شما مردم خیلی زودتر از آنها از طریق فضای مجازی خبردار شده‌اند از زاویه‌ای کاملا متفاوت بپردازیم. برای مثال در ماجرای همان مامور شهرداری و برخوردش با آن خانم شاید ویدئو منتشر شده را خیلی شب قبل در صفحات اجتماعی دیده بودند اما ما فکر کردیم چطور به آن بپردازیم که تازگی‌ خودش را داشته باشد و به این نتیجه رسیدیم که اخراج آن کارمند شهرداری هم کار اشتباهی است. در واقع ما برای درمان یک آسیب اجتماعی یک آسیب دیگر هم ایجاد می‌کنیم. حرفی که ما در آن برنامه زدیم این بود که این روش هم کار اشتباهی است. متاسفانه فرهنگی که در جامعه استفاده می‌شود و پر از بداخلاقی است فرهنگ ما نیست. ما در عین حال که آن کار ناپسند را محکوم کردیم اما با یک آسیب دیگر به مخالفت پرداختیم. اما جایگاه من در برنامه مدعی العموم است و جایی که نیاز باشد از همه چیز دفاع می‌کنم و تا قانع نشوم بحث را ادامه می‌دهم. من متناسب با زاویه‌های مختلفی که برای گفت و گویمان انتخاب می‌شود مباحث را پیش می‌برم. اما اگر قرار باشد ما همیشه منتقد باشیم و از یک زاویه به اتفاق‌ها نگاه کنیم آن موقع تکراری می‌شویم.

فکر می‌کنید با اجرای این سبک برنامه‌ها چقدر اجرایتان به سمت پخته‌تر شدن برود؟

اجرای صبح یک ویژگی دشوار دارد، اینکه باید سرزنده باشی و در عین حال جدی باشی. بانمک باشی اما وقارت را هم حفظ کنی. شوخی کنی که مردم سر صبح بخندند اما حواست باشد که مفهوم حرف‌هایت جا به جا نباشد. من سعی کردم همه این نکات را در گفت و گو ایجاد کنم. ممکن است هنوز نتوانسته باشم و امکان دارد نیاز به ویرایش داشته باشم که قطعا دارم اما تلاشم را می‌کنم که این اتفاق‌ها به شکل درستی در برنامه و در گفت و گوها بیفتد.

منظورم این است برنامه‌ای با این موضوعات جدی چقدر این بستر را برای علی ضیا به عنوان یک مجری جوان فراهم می‌کند تا خودش را به عنوان یک مجری جدی‌تر به مخاطب معرفی کند؟

زیاد دوست ندارم این حرفی که شما می‌گویید نمود پیدا کند. ژانری که من انتخاب کردم این است، فاصله بین شوخی و جدی که یک جاهایی بتوانم گاف دهم، یک جاهایی بتوانم بخندم و مثلا گاهی اوقات رها باشم. دوست دارم اینطور باشم چون معتقدم تلویزیون موقعی درست است که مثل زندگی باشد. وقتی مثل زندگی رفتار کنی، فاصله قاب تلویزیون و مخاطب‌ات را هم بر می‌داری و مردم احساس می‌کنند این مجری در خانه‌مان نشسته و با ما حرف می‌زند. من سعی کردم فاصله‌ام با آن کسی که در زندگی شخصی‌ام هستم و آن فردی که در تلویزیون است، کم باشد. من در زندگی شخصی‌ام عمدتا آدم بگو و بخندی نیستم اما روی آنتن سر حال و شاداب هستم. اما این مرز را می‌شناسم و سعی می‌کنم رعایت کنم.

اواخر سال گذشته بود که زمزمه‌هایی مبنی بر حضور فرزاد حسنی در تلویزیون شنیده شد و مدتی بعد هم او با «اکسیر» به اجرا برگشت. ممنوع الکاری شما هم در شب یلدا برطرف شد و از ابتدای امسال هم رضا رشیدپور «حالا خورشید» را اجرا می‌کند. به نظر می‌رسد مدیران تلویزیون بستری را فراهم کردند که مجریان سابق که هر کدام به دلایلی مدتها از اجرا فاصله گرفته بودند دوباره برگردند. شما چقدر با این موضوع موافق هستید؟

من فقط از این اتفاق خوشحالم و می‌گویم همه مجریان تلویزیون باید در تلویزیون باشند. به نظرم جای آقای شهیدی فرد، آقای جواد یحیوی و آقای شهریاری خیلی خیلی خالی است. ما همه بچه‌های تلویزیون هستیم و امیدوارم همه در این رسانه باشند و خودمان هم به اینکه در تلویزیون حضور داشته باشیم کمک کنیم. باز هم می‌گویم امیدوارم ممنوع‌الفعالیتی برای بدترین ‌آدم‌ها هم وجود نداشته باشد این دوستان که همه از خوبان هستند.

«حالا خورشید» برنامه صبحگاهی شبکه سه هست که البته سابقه پخش بیشتری از «فرمول یک» دارد. همزمانی پخش یک برنامه صبحگاهی دیگر چقدر برایتان حس رقابت به وجود می‌آورد؟

آقای رشیدپور استاد و بزرگ ما هستند، من هنوز افتخار نداشتم ایشان را زیارت کنم اما انشاالله به زودی ایشان را ببینم. آدم با استاد خودش رقیب نمی‌شود و ما قطعا درس پس می‌دهیم.

بازخوردهایی که از «فرمول یک» تا به الان گرفتید چطور بوده، به نظرتان برنامه شما توانسته خاطرات خوش سال‌هایی که برنامه‌های صبحگاهی پرطرفدار پخش می‌شدند را برایشان زنده کند؟

راستش را بگویم بازخورد خوب زیاد گرفتم اما بیشترین انتقادها به من بیشتر در خانه‌مان اتفاق می‌افتد. مادر، پدر و خواهرم بزرگترین منتقدان من هستند که به نظرم خیلی هم بی‌رحمانه نظرات انتقادی‌شان را می‌گویند. البته به نظرم این اتفاق خوب است چون خدا رو شکر من در اطرافم به جز خانواده‌‌ام رفقایی دارم که با من تعارف ندارند و راحت انتقاد می‌کنند و نه تنها از من نمی‌ترسند اتفاقا به نظرشان خبری هم نیست که بخواهند تعریف و تمجید هم کنند.