سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۴

جنجال مشکوک کلاه‌گيس در سال آخر دولت/ پشتِ عیاری کیست؟

چه کسي به عياري تضمين و مشورت داده که در سال آخر دولت مي‌تواند قرارداد 40 ساله سينماي انقلاب را به هم بزند؟
کد خبر : ۳۴۲۵۶۰
صراط: روزنامه جوان نوشت: دبير جشنواره سي‌و‌پنجم فيلم فجر جمعه شب ساعاتي پس از اعلام اسامي فيلم‌هاي حاضر در بخش سوداي سيمرغ اين دوره از جشنواره با حضور در برنامه هفت در بخشي از صحبت‌هايش که درباره حذف برخي از فيلم‌ها بود، وقتي به فيلم «کاناپه» کيانوش عياري رسيد، گفت: «اين فيلم به دليل حساسيت موضوع و محتوايش، بايد در جايي بالاتر از جشنواره درباره نمايش آن تصميم‌گيري شود.»
اينکه مورد فيلم عياري چه چيزي مي‌توانست باشد که محمد حيدري توپ حل مشکل آن را به زمين مراجع بالاتر مي‌اندازد، سؤالي بود که براي خيلي‌ها پيش آمد و البته برخي هم جواب آن را مي‌دانستند. استفاده از کلاه‌گیس به جای روسری برای بازیگران زن خبري بود که به سرعت در فضاي مجازي پيچيد و از سوي هيچ شخصي هم تکذيب نشد؛ رويکردي نادر در تاريخ سينماي پس از انقلاب ايران که باعث حيرت همه شد و اين سؤال مطرح شد که عياري با چه انگيزه‌اي تصميم به عبور از يکي از خط قرمزهاي سينماي ايران گرفته و چه تحليلي و تضمینی سبب شده که او بدون سروصدا و دغدغه از اين خط قرمز بديهي عبور کند.
   
اعتراضي ندارم بلکه منتظرم به من اعتراض کنند!
عياري بالاخره در آخرین ساعات روزگذشته نسبت به حذف فیلمش از جشنواره واکنش نشان داد و گفت: «من از ابتدا مي‌دانستم که اين فيلم براي بخش جايزه انتخاب نخواهد شد و با اين علم فيلم را ساختم. هيچ اعتراضي ندارم بلکه منتظرم آنها به من اعتراض کنند که چرا اين بازيگران خانم را بدون روسري جلوي دوربين فرستادي! ديگر هيچ فيلم سينمايي نمي‌سازم که خانم‌ها در آن روسري به سر داشته باشند چه در خلوت خودشان چه در مقابل محارم اين کار را نخواهم کرد.»
 
استفاده از کلاه‌گيس در فيلم مشهود است
عياري در حالي در تازه‌ترين اظهاراتش تصريح کرده در فيلم «کاناپه» تشخيص کلاه‌گيس خانم‌ها کاملاً مشهود است که پيشتر به نقل از او دليل اين رويکرد تمايل به واقع‌گرايي عنوان شده بود! او چگونه مي‌تواند اين تناقض را توضيح دهد.

پوريا ذوالفقاري، منتقد مجله فيلم جزو افرادي بود که به اين موضوع واکنش نشان داد و در صفحه فيس‌بوک خود نوشت: «دارم به پاسخ صادقانه و صددرصد سينمايي و خالي از حسابگري عياري فکر مي‌کنم. وقتي سر صحنه «کاناپه» از او پرسيدم نگران نيستيد بابت استفاده از کلاه‌گيس اذيت‌تان کنند، او گفت: «واقع‌گرايي من را به اينجا رسانده(!)، ديگر توانش را ندارم. در روزگار قريب از آبدارچي پروژه هم خجالت مي‌کشيدم که دارم پرستارهاي دهه 50 را با مقنعه تصوير مي‌کنم!»
اينکه عياري از خبري شدن اين مسئله در جريان فيلمبرداري ممانعت کرده، ناخودآگاه ذهن را به اين سمت مي‌برد که او احتمالاً تضمینی برای عبور از قرارداد چهل ساله سینمای انقلاب دریافت کرده بوده است! البته اينطور هم مي‌توان تحليل کرد که کارگردان فيلم «کاناپه» روي اينکه فيلم او بتواند آغازي بر يک پايان در سينماي ايران باشد، حساب کرده است. با فرض اينکه عياري با چنين فرضي اقدام به توليد فيلم خود کرده باشد، اين سؤال پيش مي‌آيد که چه کساني در اين تصميم و برآورد اشتباه به او مشورت و یا تضمین داده‌اند و باعث شده‌اند اين فيلمساز به وادي تحليل‌هاي اشتباه بيفتد. عياري به احتمال زياد مي‌دانسته که عبور از چنين خط قرمزي منجر به توقيف فيلم مي‌شود و اين فيلم سرنوشتي بهتر از اثر پيشين او يعني خانه پدري پيدا نمي‌کند.
   
قراردادي که پذيرفته شده است
سينما در همه دنيا با قراردادهاي نانوشته‌اي که ميان فيلمسازها و تماشاگران منعقد شده، کارايي دارد و کار مي‌کند. مخاطبان سينما مي‌دانند که فلان بازيگر مشهور در حال ايفاي نقش يک کاراکتر فرضي است. اينکه زنان در ايران مقابل محارم خود روسري نمي‌پوشند يک موضوع بديهي است که با قرار داد ميان مخاطب و فيلمساز براي سر کردن روسري در منزل خللي به فيلم وارد نمي‌شود. نزديک 40 سال است که اين قرار داد در سينماي ايران جواب داده و کار مي‌کند.
 
واقع‌نمايي به چه قيمتي؟
از ميان واکنش‌ها به ماجراي فيلم «کاناپه»، يادداشت طولاني مهرزاد دانش، نويسنده و منتقد سينمايي را بايد سرآغاز پشتيباني رسانه‌اي از رويکرد سؤال‌برانگيز عياري تلقي کرد. اين فعال سينمايي طي يادداشتي که در سايت حامي سياست‌هاي سينمايي دولت يازدهم منتشر شد با برشمردن استدلال‌هايي کوشيده نفس استفاده از کلاه‌گيس توسط عياري در فيلم کاناپه را توجيه کند. اين نويسنده سينمايي در بخشي از يادداشت خود آورده است: «در استفتاهاي عادي که بدون در نظر گرفتن کاربرد در فيلم‌هاي سينمايي از مراجع انجام شده است، عموم ايشان فتوا بر حرمت استفاده از آن نزد نامحرمان به قصد تلذذ داده‌اند. تبعيت از اين موضوع قاعدتاً براي مقلدان مراجع به لحاظ شرعي واجب است، ولي در خصوص بحث سينما (به عنوان يکي از موضوعات مستحدثه) هم همين روال جاري است؟ اتفاقاً پيش از اين از برخي آقايان مراجع درباره کاربرد سينمايي اين موضوع هم استفتا به عمل آمده بود که اغلب قريب به اتفاق‌شان، استفاده سينمايي آن را در صورتي که مناسبات غيراخلاقي در ميان نباشد، با در نظر گرفتن شرايطي يا حتي بعضاً به صورت مطلق، بلااشکال دانسته‌اند.»

قصد باز کردن مسائل فقهي را نداريم، اما نويسنده متن بالا به اين مسئله اشاره نکرده که مسئله حجاب زنان در سينما و تلويزيون ايران بيش از هر چيز جزو احکام ثانويه بوده و در وادي فقه حکومتي و مصلحت جامعه موضوعيت پيدا مي‌کند. حتي به فرض ممنوع نبودن استفاده از کلاه‌گيس در سينما اين مسئله پيش مي‌آيد که چه مرجعي بايد در تشخيص و راستي‌آزمايي ميان موي بازيگر و کلاه‌گيس وارد عمل بشود؟ آيا مرجع مربوط بايد نماينده‌اي ويژه براي اين امر در زمان فيلمبرداري به کار بگمارد يا اصولاً مي‌توان قول فيلمسازان در اينکه در فلان مورد از کلاه‌گيس استفاده شده است را حجت قرار داد و اصلاً آيا برداشتن اين ممنوعيت منجر به پيامدهاي ديگري خواهد شد يا خير؟ نويسنده طرفدار کلاه‌گيس در بخش ديگري از متن خود به اين مسئله اشاره مي‌کند که استفاده از کلاه‌گيس براي بازيگران زن بي‌سابقه نبوده و پيش از اين در سريال يوسف پيامبر نيز به کار رفته است و به اين اشاره کرده که « چگونه است که اين موضوع براي آقاي سلحشور بلاايراد بوده و حالا براي عياري ايراد به حساب مي‌آيد؟ آن خدابيامرز خودي بود و اين عزيز ناخودي؟ او شهروند درجه يک بود و اين يک، از نوع دوم؟ اگر کلاه‌گيس حرام است، حرام است و اگر نه که نه. ديگر با تغيير نام کارگردان قرار نيست حلال حرام شود و برعکس.»

پاسخ مغلطه بالا نيز اين است که اساساً جنس سريال‌هاي تاريخي به گونه‌اي است که مخاطب از نوع و آرايش مو کاملاً به اين پي مي‌برد که کلاه‌گيس بر سر بازيگر است، اما در فيلم‌هايي که به سبک رئال ساخته مي‌شود و تاريخي نيست تشخيص اين مسئله قاعدتاً بايد براي مخاطب غيرممکن به نظر برسد. کيانوش عياري را همه به عنوان کارگرداني مي‌شناسند که بر واقع‌گرايي در آثارش تأکيد ويژه‌اي دارد و اين رويکرد در سينما براي کمک به واقع‌گرايي آثار منطقي به نظر نمي‌رسد ضمن اينکه در عالم واقع حوادث و اتفاقات زيادي روي مي‌دهد و آيا مي‌توان همه واقعيت‌ها را در سينما بازنمايي کرد و آيا سينما اجازه چنين کاري را دارد؟

کيانوش عياري در حالي اقدام به ساخت فيلمي با عبور از يکي از خط قرمزهاي بديهي سينما کرده که فيلم پيشين او با نام «خانه پدري» نيز به دليل محتواي مسئله‌دارش هيچ‌گاه رنگ اکران را به خود نديد و به‌طور طبيعي انتظار مي‌رفت اين کارگردان که اتفاقاً جزو فيلمسازان خوب و کاربلد سينماي کشور است و آثار ماندگاري چون سريال «دکتر قريب» را در کارنامه دارد در اثر سينمايي جديدش بيش از پيش خود را به رعايت استانداردها و خطوط قرمز سينماي ايران ملزم بداند، اما به نظر مي‌رسد که تحليل‌هاي اشتباه عياري اين‌بار نيز کار دست او داده و باعث شده فيلم «کاناپه» را نيز از حالا جزو آثار در محاق رفته سينما بدانيم.