به گزارش مشرق، پس از فرار شاه مخلوع در 26 دی ماه سال 1357، امام خمینی تصمیم گرفتند از نوفل لوشاتو به تهران بیایند و رهبری انقلاب و هدایت آن را از نزدیک در دست بگیرند. اما ورود امام به ایران در حالی که هنوز مراکز دولتی و نظامی در دست حکومت طاغوت است و بختیار نخست وزیر می باشد؛ امری خطرناک است. به همین دلیل در میان انقلابیون فکر تشکیل کمیته ای جهت استقبال از امام شکل می گیرد.
استقبال و حفاظت از امام خمینی چگونه انجام شد؟
ایده تشکیل کمیته استقبال توسط شهید مطهری و شهید بهشتی جداگانه به وجود
می آید. اسدالله بادامچیان می گوید: «در نیمه شب شنبه 30 دیماه 1357 شهید
حاج محمد صادق اسلامی به من تلفن زد و گفت آیتالله مطهری تلفن زدند و
گفتند از پاریس تماس گرفتهاند که امام فرمودهاند من میخواهم به ایران
برگردم. روز جمعه آینده (5 بهمن) خواهم آمد و حالا که شاه رفته من به ایران
خواهم آمد. لذا صبح پس از نماز و طلوع فجر در منزل آیتالله مطهری باید
باشیم. سحر که نماز خواندیم به منزل شهید مطهری در دروس رفتیم. برادران
دیگر چون شهید اسلامی، شهید کچویی، شهید حسن اجارهدار، شهید درخشان و آقای
شفیق نیز آمدند.»
شهید محلاتی -از دیگر حاضران در این قضیه- می گوید: «شهید مطهری پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند، باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیته استقبال از امام را تشکیل بدهیم... از منزل شهید مطهری تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که بیایند آنجا، شهید بهشتی گفتند که بعضی از دوستان اینجا هستند و دارند در مورد همین موضوع مذاکره میکنند، دیدیم که دو تا کار میشود... برای اینکه هماهنگ کنیم به اتفاق مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی و بقیه افراد جامعه روحانیت مبارز را هم خبر کردیم و همگی در منزل شهید بهشتی جمع شدیم و پس از ارائه نظرات، شورای مرکزی کمیته استقبال تشکیل شد.»
در مباحثی که در این مقطع مهم می نماید ترکیب کمیته استقبال و اعضا، نحوه حفاظت از امام، مراسم استقبال و محل اسکان امام در تهران است.
ترکیب کمیته استقبال از امام خمینی
از آن جا که کمیته انقلاب یکی از حرکت هایی است که در سرنوشت انقلاب بسیار تاثیرگذار است گروه های مختلف که در انقلاب برای کنار رفتن حکومت استبدادی تلاش می کردند می خواستند در این حرکت سهیم باشند و اگر از این کمیته کنار گذاشته می شدند سهم خواهی آن ها از انقلاب باقی می ماند و در آینده این ادعا را داشتند که روحانیون در لحظه آخر پیروزی انقلاب آن ها را کنار گذاشته اند و مانع رشد آن ها شده اند. در جلسات ابتدایی تشکیل کمیته این بحث مطرح می شود. در خصوص به کارگیری گروه هایی مانند نهضت آزادی، آقای بادامچیان می گوید: «شهید حسن اجاره دار گفت که آقای بهشتی اینها جز دردسر هیچ کاری نمیکنند؛ یک موش در آش میاندازند و بعد هم میخواهند شریک شوند، اینها که در انقلاب نقشی نداشتند. آقای بهشتی هم گوش میداد. آقای محلاتی هم گفت که شما علما و آقای مهدویکنی را چهطور میخواهید راضی کنید که برویم با اینها همراه شویم؟ من گفتم آقای بهشتی ما که همه کارهایمان را میکنیم، چه نیازی به اینهاست؟ اینها را با تشریفات میشود بیرون نگهداشت. اگر اینها داخل صحنه بیایند، موشی میندازند در آش که بگویند با هم شریک باشیم، ولی میگویند «انا صاحب» و صاحباش میشوند و ما را بیرون میکنند و همه چیز را خراب میکنند.» اما در این برهه ریز بینی امام خمینی ره قابل توجه است. شهید بهشتی در پاسخ به این نکات می فرمایند: «امام نظرشان این است که همه با هم باشیم و ما هم نظرمان این است که وقتی امام میآیند همه جریانها و گروهها از ایشان استقبال عمومی کنند و این نباشد که فقط یک تیم در صحنه باشد.» به این ترتیب راه بر بهانه گیری سایر گروه ها از مصادره انقلاب به نفع جریان خاص جلوگیری می شود.
به این ترتیب «کمیته استقبال» شکل می گیرد. اعضای این کمیته عبارتند از:
1. شهید آیتالله مطهری، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط با شورای انقلاب
2. شهید آیتالله دکتر مفتح، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط روحانیت مبارز
3. شهید آیتالله فضلالله محلاتی، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط روحانیت مبارز
4. هاشم صباغیان، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط نهضت آزادی
5. اسدالله بادامچیان، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط مؤتلفه اسلامی
6. کاظم سامی، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط جاما
7. حسین شاه حسینی، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط جبهه ملی
8. تهرانچی، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط بازار
9. علی دانش منفرد، عضو ستاد مرکزی کمیته استقبال و رابط انجمن اسلامی معلمان
این اختلاف طیف ها طبیعتا اختلافات رویکرد را در پی دارد شهید محلاتی در این خصوص می فرماید: «خطهای مختلفی در آنجا بود. هرکس در این جریان در فکر دوستان و یاران خودشان بودند. به هر صورت ما با مشکلات زیادی در کمیته استقبال مواجه بودیم. بسیاری از برادرها بودند که با هم هماهنگ نبودند. خط فکریشان خیلی با هم نمیخواند. برادرهایی که جزء همان هیئت موتلفه سابق بودند، اینها یک برنامههایی داشتند. برادرانی که عضو نهضت آزادی بودند و نوعا جزء کمیته اصلی استقبال بودند و اکثریت با اینها بود یک برداشتهای دیگری داشتند. اینها با گروه مجاهدین خلق خیلی رفیق بودند. به هر صورت خطوطی در آنجا حاکم بود. در اینکه کیفیت ورود امام مثلا چگونه باشد، در اختیار کی باشد و گروه انتظامات را کی اداره کند نظراتی وجود داشت. ما هم حتیالمقدور سعی کردیم که اینها را با هم هماهنگ کنیم.» اما این مسئله چیزی است که برای ادامه انقلاب و دفع شبهات لازم است.
پس از معرفی این افراد، اعضا جلسهای در تاریخ 1 بهمن 1357 به صورت رسمی در مدرسه رفاه تشکیل دادند. در اولین جلسه کمیته استقبال، مسئولیتها تقسیم شدند. در این راستا شهید آیتالله مطهری رئیس، شهید مفتح سخنگو، علی تهرانچی مسئول شاخه انتظامات، هاشم صباغیان مسئول شاخه برنامهریزی و تشریفات، حسین شاهحسینی مسئول شاخه تدارکات، محمد توسلی مسئول شاخه تبلیغات و علی دانشمنفرد مسئول شاخهی برنامهریزی داخلی شدند.
حفاظت از امام در دولت بختیار چگونه انجام شد؟
مهمترین وظیفه «کمیته استقبال» حفاظت از جان امام خمینی بود. اینکه حکومت و ارتش در دست بختیار بود و هر تهدیدی ممکن بود برای هواپیمای امام به وجود بیاید. از طرف دیگر امام خمینی از پاریس پیغام داده بودند: «من آن روزی که میآیم میخواهم با مردم راهپیمایی کنم و بروم به بهشت زهرا.» به این ترتیب ضمانت جان امام خمینی در آن شلوغی کار سختی بود و نیاز به برنامه ریزی های متعدد داشت.
کمیته استقبال تصمیم می گیرند برای برطرف کردن مشکلات امنیتی امام خمینی را با هلی کوپتر به بهشت زهرا ببرند. اسماعیل فردوسیپور می گوید: «روزی از کمیته استقبال از تهران زنگ زدند. من مسئول دفتر و تلفن امام بودم. تلفنکننده از تهران، شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی بود. فرمود برای ورود امام برنامههایی تنظیم شده، برای اینکه امام در جریان باشند به عرضشان برسانید فرودگاه را فرش میکنیم، چراغانی میکنیم، فاصله فرودگاه تا بهشتزهرا را با هلیکوپتر میرویم و... بار دیگر آیتالله منتظری برای این موضوع تأکید کردند که خدمت امام رسیدیم و مطالب آقایان را گزارش کردیم. پس از استماع دقیق که عادت امام است – که سخن طرف را به دقت گوش کنند آنگاه جواب بگویند – و با همان قاطعیت و صراحت خاص خود، که دو شرط مهم رهبری است – سربلند کرد و فرمود: برو به آقایان بگو، مگر میخواهند کوروش را وارد ایران کنند؟ ابداً این کارها لازم نیست. یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز میگردد. من میخواهم میان امتم باشم و همراه آنان بروم ولو پایمال شوم.»
تأمین امنیت مسیر طولانی فرودگاه مهرآباد کار آسانی نبود و نیاز به تعداد زیادی نیرو برای این کار بود. محسن رفیق دوست می گوید:«مسئولیت حفاظت از جان حضرت امام به بنده واگذار شده بود، ولی یک روز هنگامی که داشتیم گروه حافظان جان امام را تشکیل میدادیم از پاریس تماس گرفتند که حفاظت از امام را به مجاهدین خلق واگذار کنید. به گمانم این پیشنهاد را دکتر یزدی مطرح کرده بود. این در حالی بود که ما برنامهریزی کرده بودیم و حتی از شهید بزرگوار محمد بروجردی که از چریکهای قبل از انقلاب بود و من به وسیله شهید عراقی با ایشان آشنا شده بودم، دعوت کرده بودیم تا در این کار ما را یاری کند. او هم حدود 40، 50 نفر از مبارزان را دور خود جمع کرده بود تا برای این کار سازمانی ترتیب دهد و به این ترتیب واگذاری حفاظت از امام به مجاهدین خلق منتفی شده بود.» شهید محلاتی می گوید: «قرار بر این شد که روحانیت مبارزی که صددرصد مورد اعتمادند، در مساجدشان افراد را برای انتظامات شناسایی کنند. در طول مدتی که من در کمیته استقبال بودم 65 هزار نفر را مسئول انتظامات برای ورود امام کردیم.» علی اکبر براتی می گوید: «مسئولیت نظامی این کمیته به من و شهید محمد بروجردی سپرده شد. شنیده بودیم مردم قم در روز اربعین به تعدادی از پستهای نظامی که در کنار چهارراهها ایستاده بودند، حمله کرده و تعداد زیادی اسلحه و مهمات به دست آوردهاند. بنا به توصیهای از طرف آقایان علما تصمیم گرفتیم همین افراد را جذب کنیم تا در گروه ما فعالیت کنند؛ البته برخی از طلبهها نیز مسلح شده بودند، اما آموزش ندیده بودند که باید برایشان کلاس میگذاشتیم. برای آموزش نیروهای مردمی که جذب گروه ما شده بودند، حسینیه انصار را انتخاب کردیم. این جلسه با حضور آقایان عراقی و رفیقدوست رسماً کار خود را آغاز کرد. در این جلسه وظایف و مأموریت ما به قرار زیر مقرر گردید:
- به نیروها در منازلی که تحت اختیار ما قرار میگیرد آموزش نظامی بدهیم.
- افراد آموزشدیده را در قالب گروههای منظم سازمان بدهیم.
- آنها را در مکانهای حساس مستقر کنیم.
قرار شد مقر اصلی گروهها در فرودگاه باشد و بعد از آن مدرسه علوی و مدرسه رفاه را از نظر امنیت تأمین نمایند؛ چون قرار بود مقر امام پس از تشریففرمایی به ایران، آنجا باشد.»
بعد از آماده شدن نیروهای تأمین امنیت تهیه ماشین مناسب برای انتقال امام به بهشت زهرا مطرح شد. ماشین امام باید ماشین بلند و با قدرت بود که می توانست امام را در میان جمعیت ببرد. و مردم بتوانند امام را ببینند. به همین جهت ماشین بلیزر از سوی کمیته ماشین مناسبی به نظر می آید و آقای رفیق دوست مسئول مهیاسازی ماشینی برای امام شدند. بحث ضد گلوله سازی بدنه ماشین به خوبی انجام می شود اما از آنجا که کارخانه های شیشه ساز اعتصاب کرده بودند به دست آوردن شیشه ضد گلوله برای ماشین مسئله مشکلی شده بود که در نهایت حل شد. پس از حل مشکل ماشین ضد گلوله در خصوص راننده ماشین باید تصمیم گرفته می شد که آقای رفیق دوست خود مسئولیت رانندگی را برعهده می گیرند.
همان طور که گفته شده بود امام خمینی ره گفته بودند که وقتی بیایند مستقیم به بهشت زهرا خواهند رفت. به همین علت اعضاء کمیته برنامه ریزی می کردند که یک مراسم استقبال در فرودگاه باشد و بعد مستقیم به بهشت زهرا بروند و آن جا نیز مراسم بعدی باشد. اما اعضاء نهضت آزادی پیشنهاد دادند که امام در مسیر به دانشگاه تهران بروند و در آنجا نیز سخنرانی کنند. اما با دقت در ابعاد این قضیه می توان فهمید که این مسئله کاری غیر عملی است. زیرا در ازدحام مسیر هرگونه توقف و پیاده شدن امام از ماشین به معنی این خواهد بود که امام دیگر نتوانند سوار ماشین شوند و از رفتن به بهشت زهرا بمانند.
اسدالله بادامچیان در این خصوص می گوید: «من نزد آقای مطهری و آقای بهشتی رفتم و به هر دو، مطلب را گفتم. به آقایان عرض کردم که اینها دنبال چه قضیهای هستند. آقای مطهری گفت: «محکم میایستیم و بههیچوجه چنین اجازهای را نمیدهیم.» گفتم: «اجازه میدهید من یک پیشنهاد بدهم؟ امام که بیایند، اختیار با ایشان است. خواستند سخنرانی میکنند، نخواستند، نمیکنند.» و اما اینکه چرا ما با این نظر مخالف بودیم، به خاطر این بود که هواپیمای امام(ره)، تازه مینشست. مدت زمانی طول میکشید تا مراسم ویژه فرودگاه انجام شود و از آنجا هم قرار بود تا بهشتزهرا برود و این مسیر طولانی و چندین کیلومتری را طی کند و اگر این برنامه را در دانشگاه اجرا میکرد، دیگر به بهشتزهرا نمیرسید. اگر میخواستیم امام(ره) را در دانشگاه پیاده کنیم، اصلاً امکان اینکه ماشین دو باره راه بیفتد، نبود. امام(ره) میخواستند حتماً در بهشتزهرا خطاب به شهدا صحبت کنند...آنها هم میدانستند که اگر امام(ره) در دانشگاه بایستند، به خاطر فشار جمعیت و شرایطی که ایجاد میشد، دیگر امکان اینکه بتوانند خود را بهشتزهرا برسانند، وجود نداشت. سوای اینکه امکان حفاظت از جان امام(ره) هم در دانشگاه مقدور نبود.» این مسئله در استقبال امام حل شد.
اما مسئله دیگر برنامه استقبال از امام بود و چه کسانی صحبت کنند. در این ماجرا اعضاء نهضت آزادی مطرح کردند فرزند یک شهید در فرودگاه مقابل امام سخنرانی کند اما وقتی که اعضاء روحانیت و موتلفه متوجه می شوند که نهضت آزادی به دنبال آن هستند فرزند یکی از مجاهدین سخنرانی کند با آن مخالفت می کنند و مطرح می کنند که یک دانشجو صحبت کند که نماد قشر فرهیخته باشد. آن ها چند دانشجو از اعضاء نهضت و از منافقین پیشنهاد دادند که مخالفت شد در نهایت سه نفر دانشجو از جمله پسر آقای مطهری که دانشجو بود و آقای شاهنوش و دو نفر دیگر آمدند.
بعد برای مراسم بهشت زهرا نیز افرادی مطرح شدند که خوش آمد گویی به امام بگویند. اسدالله بادامچیان در این خصوص می گوید: «آقای توسلی گفت: «انصاف بدهید که بهترین فرد برای گفتن این خیر مقدم پسر بدیعزادگان است.» او پسر کوچکی داشت که میگفت او بیاید. من گفتم: «ما راضی نیستیم عناصری که در این گروهها هستند، بیایند و صحبت کنند، چون بعداً این سازمانها سوءاستفاده میکنند.» شهید محلاتی دنبالهی حرف را گرفت و گفت: «درست میگویید. اینها نباید بیایند.» بعد بحث شد درباره اینکه باید چه کسی باشد چه کسی نباشد. من پیشنهاد دادم که پسر شهید صادق امانی باشد چون هم دانشجو و هم پسر اولین شهیدی بود که شاه او را در این قضایا اعدام کرد، ضمن اینکه امام(ره) خیلی نسبت به مرحوم شهید امانی محبت داشتند، به اضافه اینکه خیلی بیان بالایی داشت و صدایش بلند و بعد هم مبارز و در صحنه بود. به همین علت من فکر میکردم بهترین است. در این بحثها که مطرح شدند، رأی میگرفتیم و مرحوم مطهری گفت: «بله، واقعاً حق این است که آقای امانی بخواند و این احترام به اولین شهید، آن هم شهیدی است که برای کاپیتولاسیون آمریکایی شهید شد و حق بزرگی بر گردن ملت ایران دارد.» همه رأی گرفتیم و طبیعتاً اکثریت قبول کردند. آقای توسلی وقتی دید اوضاع به این شکل درآمد، گفت: «ما یک پیشنهاد هم داریم و آن هم اینکه شما از یک پدر و مادر شهید هم استفاده کنید.» که مراد آن ها مادر رضایی ها بود اما اعضاء مخالفت می کنند تا اینکه روز قبل از آمدن امام به ایران آقای توسلی گفت مسئله حل شد و امام از پاریس گفته اند مادر رضایی ها صحبت کند. من پرسیدم «امام گفتند یا از پاریس گفته اند؟» که توسلی گفت نه «از پاریس گفته اند ولی حتما امام گفته اند که آن ها گفته اند» که من حدس می زنم کار ابراهیم یزدی بوده است.» وقتی این ماجرا را شهید مطهری زنگ می زنند به پاریس و از امام تلفنی می پرسند امام می گویند نه من نگفتم.
محل استقرار امام چگونه انتخاب شد؟
مسئله دیگر در خصوص محل استقرار امام بود. در این خصوص آقای رفیق دوست می گوید: اولین مطلبی که در کمیته استقبال مطرح شد این بود که امام کجا ساکن شوند. ایشان از پاریس پیغام داده بودند که در پائین شهر تهران و در مکانی که متعلق به شخص خاصی نباشد، برای من محلی را تهیه کنید. اکثر مساجد بزرگ تهران را میدیدند، باغهای بزرگ را میدیدند، ولی در یک جلسهای که خدمت بزرگان بودیم، مرحوم شهید بهشتی و آقای هاشمی و اینها به همین مدرسه رفاه که به همین دلیل هم مورد نظر قرار گرفت که مدرسه رفاه بعد از تبعید امام در همان سالها، با اجازه حضرت امام از محل وجوهات شرعیه ساخته شده بود، توسط عدهای از برادران که اکثراً هم در کمیته استقبال بودند منجمله شهید رجایی که در مدرسه رفاه هم ایشان سمت داشتند. آن وقت که مدرسه رفاه مطرح شد مورد تصویب آقایان شورای انقلاب قرار گرفت و به پاریس هم اطلاع دادند، مورد پسند امام قرار گرفت. محل ستاد کمیته استقبال شد مدرسه رفاه.»
جواد منصوری در این خصوص می گوید: «گفتند مدرسه رفاه متعلق به کسی نیست که امام منتسب به او بشود. یک مدرسهای است که با پول های افراد مومن و متدین جمعآوری شده یک مدرسه اسلامی، ملی و مردمی ساخته شده و امام هم در این مرکز استقرار خواهند یافت...ما مدرسه رفاه را آماده و تزیین کردیم. یک راه هم به مدرسه علوی باز کردیم... و شیشههای اتاقی هم که قرار بود حضرت امام در آن اتاق استقرار پیدا کنند ضد گلوله کردیم. همه تمهیدات لازم را برای استقبال از حضرت امام آماده کرده و اسم مدرسه رفاه را هم گذاشتیم کمیته استقبال»[7] سپس در بیرون از مدرسه افرادی به صورت ناشناس برای گشت زنی مشخص شدند تا هرگونه حرکت مشکوکی شناسایی شود.
به این ترتیب با دیدن تمهیدات لازم زمان برای ورود امام خمینی به کشور و جان بخشیدن به انقلاب اسلامی مهیا شد.