به گزارش مهر، خانه مهربانو، قصه و افسانه نیست، دریکی از کوچههای با سنگ و سیمان خو گرفته آمل جا خوش کرده و مهر دختر - مادری و خواهر -پرستاری در آن نقش بسته است.
خانهای باصفا در نگاه اول، درد و رنج از درودیوارش میبارد اما کافی است تنها دقایقی هرچند کوتاه مهمان این خانواده سهنفری باشید تا مهر و عشق اصیل ایرانی را در آن نظارهگر شوید. اینجا نه از فضای پرهیاهوی مجازی خبری نیست و همهچیزش واقعی است، حتی عشق یک مادر سالخورده و زمینگر به عروسک که کودکیاش را در آن جستجو میکند.
یک مادر و خواهر معلول اعضای خانواده سهنفره مهربانو را تشکیل میدهند که توسط دختر کوچکشان پرستاری میشوند. خانهشان در طبقه سوم یک ساختمان است که معماری اصیل ایرانی در آن نقش بسته است اما مهر و محبت فرزندی و خواهری، شیرازه این خانه را مستحکمتر کرده است.
در این خانه و در گوشهای بر روی تخت، مادری سالخورده بر روی تخت نفس میکشد که ۸۸ زمستان را گذرانده اما هیچچیز از سالهای عمرش را به خاطر نمیآورد و تنها به عروسکی دلخوش کرده که در کنارش بر روی تخت نشسته است.
در گوشهای دیگر، دختر معلول و ناتوانی وجود دارد که سالهاست یارای حرکت ندارد و او نیز با مهر خواهرانه ای به زندگی امیدوار است.
مادر و خواهر بیمارم هم نفس من هستند
دختر کوچک خانواده که نقش پرستار مادر و خواهر را بهخوبی تاکنون ایفا کرده است و همه عمر و هستیاش را وقف خدمت به آن دو کرده است میگوید: سالها مادر ۸۸ ساله و خواهر بزرگتر اما معلولم همدم و همنفس من در این خانه کوچک و باصفا هستند.
ادامه میدهد: پرستاری از مادر و خواهر بیمارم مهمترین تکلیفی است که بردوش من نهاده شده وزندگی بدون آنها برایم معنایی ندارد.
مادرش سالها سکته کرده و کسی را به خاطر نمیآورد، تنها به عروسکش دلخوش کرده و او را فرزندش میخواند و هنگامیکه چشمان عروسک بسته میشود، بیاختیار میگرید و فکر میکند که دلبندش مرده است.
مادر خانواده دچار فراموشی شده و بدنش به خاطر سکته ازکارافتاده است، مایعات نمیتواند بنوشد و برای رفع تشنگی سرم به او تزریق میشود و گرد پیری روی سروصورت خواهر بزرگتر اما معلول خانواده نشسته است.
میگوید: نمیدانم اگر روزی بیاید و مادر و خواهر نباشد با چه دلخوشی زندگی کنم زیرا تمام زندگیام به نفس مادر و خواهرم بسته است و پرستاری و نگهداری از این دو برایم موهبتی بزرگ است.
مریم جمشیدی مدیرکل امور بانوان استانداری مازندران که زمینه دیدار ما با خانواده مهربانو را فراهم کرده است میگوید: بسی مایه افتخار برای من است که در هزارتوی مشغلهها و دغدغهها دنبال دل گشتم و یافتم زیرا هر آنچه در جستن آنی، آنی.
جمشیدی بابیان اینکه در دنیای مشغله و کار امروزی که پدر و مادرها و حتی فرزندان خانواده درگیر هزارتوی زندگی هستند، دیدن پدر و مادرهای فداکار خارج از ذهن نیست ولی دیدن فرزندان فداکار از جنس مهر و عطوفت که تمام زندگی و خواستههای خود را فدای پدر و مادر و حتی خواهر و برادر خویش میکنند بسیار ستودنی وتحسین برانگیز است.
وی پرداختن و معرفی این افراد را در کنار موارد منفی زندگی باعث دلگرمی دانست و میگوید: این امر الگویی میشود برای کسانی که نیستند و نمیدانند که میتوانند باشند.
مریم جمشیدی مهربانوی آملی راانرژی مثبتی برای همه فرزندانی خواند که بهدوراز مهر و محبت خانواده و پدر و مادر در مشغلههای زندگی ماشینی گمشدهاند و گرمای زندگی را نخواهند چشید.
وی در پایان گفت: با آرزوی آنکه زمین خدا گستره مهرورزی و صلح شود وهیچ پدر و مادری تنها و غمگین و غریب نماند.
با خانواده مهربانوی ایرانی خداحافظی میکنیم و به عشق مادر و دختر، خواهر و خواهر و عروسکی میاندیشم که هزارتوی خانواده اصیل ایرانی را شکل میدهند.