صراط:مهرداد فرید با فیلم دعوتنامه به عنوان آخرین کار خود در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر حضور پیدا کرد، فیلمی که پس از مشاهده آن نمیتوانید دلیل قانعکننده ای برای گزینشش توسط هئیت انتخاب برای حضور در جشنواره و همچنین سرمایهگذاری بنیاد فارابی برای ساخت آن پیدا کنید، فیلمی که دچار مشکلات عدیده فیلمنامه، کارگردانی، بازیگردانی و روایت است.
به گزارش برهان، مهرداد فرید در این فیلم سه داستان را به موازات هم روایت میکند تا در انتها این سه اپیزود در پیوند با هم مفهومی را به مخاطب عرضه کنند، داستانها به شدت کلیشه ای هستند و مخاطب به راحتی میتواند از همان ابتدا، انتهای داستان را به صورت کامل حدس بزند، البته استفاده از کلیشهها در فیلم به خودی خود امری مذموم نیست اگر کارگردان بتواند با استفاده از فیلمنامه قوی و قرار دادن نقاط عطف و اتفاقهای خاص به داستان و درام سر و شکلی بدهد و فیلم را از افتادن به ورته تکرار برهاند، اما کارگردان در این کار موفق نبوده و فیلم از همان دقایق ابتدایی برای مخاطب به کاری کسل کننده و تکراری بدل میشود که متاسفانه از بازی خوب بازیگران نیز بی بهره است.
بازیها چنان ضعیف و ملالآور است که در صحنههای اوج درام فیلم و گرفتاری کاراکترها مخاطب بی اختیار به واکنش ها و همچنین بازی ضعیف بازیگران نسبت به آن لحظه و موقعیت میخندد و صحنههایی که باید تراژیک باشند لحظات کمیکی را برای مخاطب خلق میکنند، شخصیتپردازی نقشها ضعیف و کاراکترها چنان تک بعدی و توخالیند که نمیتوانند هیچ احساسی را منتقل کنند.
کارگردان با سوژه قرار دادن موضوع بخشش و گذشت در محوریت فیلم، داستان فردی روحانی را روایت میکند که فرزندش در درگیری با جوانی برای امر به معروف شهید شده و حال برای فرار از دست خانواده قاتل که به دنبال کسب رضایت هستند به همراه زنی که بعد سالها صیغه تازه به عقد خود درآورده به مشهد پناه آورده است.
نقطه عطف فیلم آنجاست که تلفنی به او خبر میدهند پسرش آغازگر درگیری بوده و تندروی کرده و بر حسب احکام دین امر به معروف زمانی نیاز است که فرد بداندتاثیر دارد، پس پسر تو با این شرایط نباید در آن روز دخالت میکرد و تقصیر کار بوده است. نکتهی قابل توجه اینجاست پدری که در طی این مکالمه مدام پسرش را شهید امربه معروف خطاب میکرد و قصاص را حقش میدانست در انتهای این مکالمه با حالت شک و تردید تلفن را قطع میکند و سپس رضایت به عدم قصاص قاتل میدهد.
کارگردان با روایت این داستان که در شهر مذهبی مشهد میگذرد و در سایه موضوع بخشش و گذشت نه تنها به موضوع امر به معروف و نهی از منکر حمله کرده و آن را مساوی با دخالت در حوزههای شخصی میداند، بلکه قشر مذهبی و دغدغهمند نسبت به موضوع امر به معروف را افراد تندرویی خطاب میکند که فقط در برخورد با دیگران تندروی کرده و در حوزهی شخصی خودشان بسیاری از مسائل را رعایت نمیکنند.
همچنین کارگردان در سایه تشکیک در مسئله لزوم امر به معروف و نهی از منکر، حکم دینی قصاص را مورد هجمه قرار داده و شهید بودن شهدای امر به معروف را جای سوال و شبهه میکند.
این فیلم چنان ضعیف و آشفته است که نمیتواند بیننده را در لحظاتی کوتاه هم با خود همراه کند و حتی در انتقال مفهوم مورد نظر کارگردان نیز عاجز و ناتوان است.
نتیجه نهایی فیلم مهرداد فرید اثری است به شدت سطحی و با اغراض شخصی که یادآور فیلمفارسیهای دهه 50 بوده و فقط بودجه هدر داده است و حتی مناسب پخش در ایام خاص مذهبی در مدیوم تلویزیون هم نیست.
امید است سازمانهایی چون فارابی و همینطور وزارت ارشاد حداقل در مورد فیلمهایی با تم مذهبی که با اعتقادات مردم سروکار دارند دقت نظر بیشتری به خرج داده و ناظران و مشاورانی از روحانیون و عالمان دینی را در روند اعطای مجوز و ساخت چنین فیلمهایی، جهت نظارت وارد کنند تا دیگر شاهد ساخت چنین آثاری که با برچسب مذهبی به اعتقادات دینی مردم ضربه میزنند نباشیم.