جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۹
مهدی محمدی

نسخه ترامپی ۱۹۲۹

کد خبر : ۳۶۷۷۷۷
صراط: درباره تحریم‌های جدید چند مساله هست که هر یک را باید جداگانه بحث کرد، اگرچه همه آنها به هم مرتبط است. این مسائل دربرگیرنده بحث‌هایی درباره متن، چارچوب، زمینه، نتیجه و در نهایت واکنشی است که باید به این تحریم نشان داد.

1- از حیث متن، با پدیده‌ای کم و بیش بی‌سابقه مواجهیم که می‌توان آن را یک قطعنامه 1929 دیگر دانست. قانون جدید، یک تحریم ساده نیست بلکه نوعی محاصره اقتصادی علیه ایران است. «قانون مقابله با فعالیت‌های بی‌ثبات کننده ایران» تحریم‌های ثانویه وسیعی علیه برنامه موشکی ایران اعمال می‌کند. دقیق که می‌شوید برنامه موشکی بهانه است و قانون جدید در پی آن است که تمام بخش‌های غیرنظامی اقتصاد ایران را به بهانه کمک به برنامه موشکی تحریم کند. در گام بعد، قانون جدید کل سپاه را مشمول تحریم قرار می‌دهد. این امر جدید نیست ولی فضاسازی بین‌المللی علیه اقتصاد ایران را تشدید خواهد کرد. قانون جدید حقوق بشر را هم بهانه کرده و احتمالا بنا دارد برخی نهادهای اقتصادی در ایران را با این عنوان تحریم کند. همچنین این قانون اختیارات وزارت خارجه آمریکا برای معاف کردن اشخاص حقیقی و حقوقی از تحریم‌ها را محدود و منوط به مجوز کنگره می‌کند. این قانون، برنامه تسلیحات متعارف ایران را هم برای همیشه ممنوع می‌کند در حالی که حتی قطعنامه 2231 برای این محدودیت‌ها زمان 5 ساله مقرر کرده است. به این ترتیب، این قانون تمام تحریم‌هایی را که برجام روی کاغذ تعلیق کرده بود بازمی‌گرداند و موارد مهمی هم به آن اضافه می‌کند.
2- از حیث چارچوب، مساله اصلی این است که این قانون را در کدام چارچوب کلی باید تحلیل کرد؟ این یک مسیر جدید نیست. آمریکا از برجام آموخته است که در صورت شرطی‌سازی افکار عمومی ایران در دوقطبی‌های اقتصاد- امنیت ملی، به دلیل وجود یک جریان همکار در ایران که آماده سردادن ندای سازش است، می‌تواند به دستکاری در محاسبات راهبردی ایران امیدوار باشد. کاملا واضح است آمریکایی‌ها می‌خواهند درباره برنامه‌های موشکی و منطقه‌ای ایران همان راهی را بروند که درباره برجام رفتند، یعنی رساندن هزینه اقتصادی این برنامه‌ها به اندازه‌ای که کشور حس کند تداوم آنها تهدید موجودیتی برای انقلاب ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این، برجام آمریکا را به تحریم‌ها معتاد کرده و آن را به این نتیجه رسانده که تحریم جواب می‌دهد. پیش‌تر هم آمریکایی‌ها گفته بودند هدف واقعی‌شان از برجام نه کاهش تحریم‌ها، بلکه کاهش توان پاسخ‌دهی ایران به تحریم‌هاست. چارچوب محاسباتی که برجام ایجاد کرده، اگر به غیر از این تحریم‌ها بینجامد باید تعجب کرد. در عین حال، توجه به این نکته بسیار مهم است- و جداگانه درباره آن سخن خواهیم گفت- که هدف نهایی همچنان نشاندن ایران پای میز مذاکره و محدود کردن برنامه‌های امنیت ملی ایران در یک توافق دوطرفه، به دست خودش و تحت فشار داخلی است. همچنان هیچ سناریویی که لااقل بخشی از آن از داخل سازمان نیافته باشد وجود ندارد.
3- از حیث زمینه، همچنان بسیار مهم است هر بحثی درباره تحریم‌های جدید سنا علیه ایران بر این اصل استوار شود که این تحریم‌ها محصول جمهوری‌خواه شدن کنگره یا روی کار آمدن یک دولت ظاهرا مخالف برجام در آمریکا نیست. تحریم‌های جدید محصول محاسبات راهبردی‌ای است که طی 5 سال گذشته به نحو دوحزبی درباره الگوی عمل دولت ایران شکل گرفته و تثبیت شده است. بر اثر تجربه برجام و آنچه آمریکا از کنش‌های راهبردی و تاکتیکی دولت آقای روحانی آموخته، واشنگتن اینگونه محاسبه می‌کند: 1-تحریم، رفتار ایران را تغییر می‌دهد 2- دولت ایران به تحریم‌ها و فشارهای جدید پاسخی نخواهد داد 3- دولت در ایران آماده است به عنوان «مکمل فشار خارجی» عمل کرده و به جای پاسخ دادن به فشارها، برای معامله‌های جدید فشار بیاورد و 4- حفظ برجام اولویت شماره یک دولت روحانی در سیاست خارجی است. با این محاسبات، اگر اوباما رئیس‌جمهور مادام‌العمر آمریکا می‌بود هم، تحریم ادامه داشت و به بهانه‌های مختلف تشدید می‌شد.
مساله، از حیث راهبردی، محاسباتی است که دولت آقای روحانی برای آمریکا ایجاد کرده و تا زمانی که این محاسبات ادامه دارد، تحریم‌ها ادامه خواهد داشت. رفتار آمریکا فقط زمانی تغییر می‌کند که محاسباتش تغییر کرده باشد. از این گذشته، این نکته بسیار مهم است که این تحریم‌ها، تحریم‌های پساتعامل است و هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند ایران تحریم شده چون حاضر به مذاکره یا تعامل با آمریکا نبوده است.
4- از حیث نتیجه دولت آمریکا مایل است تحریم‌های جدید را با یک رژیم جدید از فشارهای منطقه‌ای تلفیق کرده و در نهایت ایران را وارد یک چارچوب مذاکراتی و توافق سیاسی در منطقه کند. مهار ژئوپلتیکی ایران یا تجدید توازن در منطقه به نحوی که ائتلاف اسرائیل و صهیونیست‌های عربی دست بالا را داشته باشد و متوقف کردن روند پیروزی‌های منطقه‌ای ایران، هدف اساسی فشارهای جدید است، منتها آمریکا درست مانند برجام تصور می‌کند این ممکن نیست مگر اینکه ابتدا اجماع داخلی در زمینه فعالیت‌های منطقه‌ای ایران بشکند و در این راه بیش از هر چیز روی کسانی حساب کرده که خود را آماده کرده‌اند تا بگویند راه‌حل فقط دادن امتیازهای بیشتر و امید به لطف آمریکاست. مثلثی وجود دارد که تروریسم در تهران یک ضلع آن، تحریم در سنا ضلع دیگر و اظهارنظر فلان مقام دولتی که می‌گوید ایران باید وارد مذاکرات صلح با سعودی شود، ضلع سوم آن است.  
5- از حیث واکنش، تردیدی نیست دولت آمریکا روی عدم واکنش ایران به این قانون به طور ویژه حساب کرده است. اگر دولت آقای روحانی خیرخواهی‌های سابق را می‌پذیرفت و نقشه راهی برای پاسخ به نقض برجام از سوی آمریکا تدوین و اعلام می‌کرد، امروز در موقعیت بهتری برای واکنش قرار داشت. اینکه دولت اجازه بدهد آمریکا به صراحت خود را از برجام کنار بکشد و برجام را به توافقی میان ایران و اروپا بدل کند- که اتفاقا این را هم پیش‌تر گفته بودند- مقدمه‌ای است برای اینکه چند سال دیگر، در آستانه منقضی شدن زمان 10 ساله، آمریکا دوباره زیر میز بزند و اساس برجام را انکار کند؛ امری که برخی نشانه‌های آن از هم‌اکنون آشکار است. ضمن اینکه تا جایی که به زیرساخت‌های بین‌المللی مربوط است، از اروپا بدون آمریکا کاری ساخته نیست. از همه مهم‌تر، آمریکا منتظر است ببیند بر سر این موضوع چه میزان اختلاف داخلی ظهور خواهد کرد. کافی است فقط یک بار آقای روحانی مسیر 4 سال گذشته را کنار بگذارد و قاطعانه اجرای بخشی از تعهدات خود در برجام را متوقف کند. آن وقت خواهد دید که چگونه محاسبات آمریکا شروع به تغییر خواهد کرد.