يکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۴

کپی برترین فیلم‌های تاریخ سینما در «مغازه‌ سر نبش»

اگر کسی کار بهتری سراغ داشته باشد، بعید است استرس و دنگ‌ و فنگِ دی‌وی‌دی فروختن را انتخاب کند. کسانی هم که در این کار هستند می‌گویند قصد ماندن ندارند.
کد خبر : ۳۶۷۸۴۰
صراط: اگر کسی کار بهتری سراغ داشته باشد، بعید است استرس و دنگ‌ و فنگِ دی‌وی‌دی فروختن را انتخاب کند. کسانی هم که در این کار هستند می‌گویند قصد ماندن ندارند.

بردیا – که خودش این اسم مستعار را انتخاب کرده - بیست‌ونه ساله است و به گفته‌ی خودش هشت- نه سال است در کار فروش دی‌وی‌دی فیلم‌های خارجی است. البته می‌گوید در این مدت به طور مداوم کار نکرده و حداقل سه چهار شغل دیگر را هم امتحان کرده است.

از طریق یکی از مشتری‌هایش با او ارتباط گرفتم و قرار این گفت‌وگو را گذاشتم. واحدی اداری در ساختمانی ده‌ طبقه. یک میز و یک کامپیوتر فکسنی به علاوه‌ی چند کارتن پر از فیلم و یک کاناپه زهوار دررفته برای نشستن مشتری‌ها؛ کارت‌خوان هم موجود است.

از ابتدا تمایل زیادی به گفت‌وگو ندارد. آماده‌کردن سفارش مشتری را بهانه می‌کند تا زودتر سر و ته قضیه را جمع کند. همین‌طور که با او حرف می‌زنم خودش را با فیلم‌ها مشغول می‌کند. درباره‌ی نحوه‌ی ورودش به کار دی‌وی‌دی می‌پرسم؛ می‌گوید: «از طریق پسر عموم و چندتا از دوستام که مغازه داشتن و از همین فیلما می‌فروختن با این کار آشنا شدم؛ خودم فیلم‌باز بودم ولی ورودم به این کار ربطی به فیلم‌باز بودنم نداشت.»

می‌پرسم چه‌چیزی باعث شد فکر کنی این «کارِ» خوبی است؟ با صراحت جواب می‌دهد: «اصلاً دلیلی نداره که بگم کار خوبیه؛ اصلاً کار خوبی نیست. همه می‌دونن الان شغلی به اون صورت وجود نداره؛ اومدن توی این کار واسم راحت‌تر بود.»

کپی‌ چند دی‌وی‌دی و فروختن آن کار ساده‌ای به نظر می‌رسد؛ اما در واقع این‌طور نیست. بردیا در این باره می‌گوید: «اگه توی کار باشی، کار راحتی نیست؛ اما برای من به خاطر این‌که آشنایی داشتم راحت‌تر بود؛ ولی کسای دیگه به همین راحتی نمی‌تونن واردش بشن.»

در رد حرفش دستفروش‌های کنار خیابان را مثال می‌زنم که می‌گوید: «اون دستفروش و روشی که کار می‌کنه با روشی که ما فیلما رو می‌شناسیم و کار می‌کنیم کاملاً متفاوته؛ دستفروش هرچی فیلم میاد، ترسناک و فیلان و بیسار، میذاره لب جوب، پَکش(بسته‌بندی) هر جور باشه یارو میاد ورمیداره می‌بره؛ ولی کار ما اونجوری نیستش. ما فیلمارو می‌شناسیم. مثلاً کارهای قدیمی و کلاسیک؛ به خاطر علمی که داریم توی این کار، نحوه‌ی کارمون فرق می‌کنه.»

علم این کار، یعنی شناختن فیلم‌ها، فیلمسازان و ستارگان سینما به علاوه‌ی دانستن چیزهایی از تاریخ سینما؛ چیزهای دهان پرکن! باید فیلم‌هایی که می‌فروشد دیده باشد تا بتواند از خوبی‌های آن به مشتری بگوید درباره‌ی داستان و ژانر فیلم و جوایزی که برده و حتی حواشی فیلم‌ها. باید اطلاعات کافی داشته باشد تا مشتری را متقاعد به خریدن فیلم کند.

درباره‌ی آرشیو فیلمش از او سؤال می‌کنم. می‌گوید خودش آرشیو ندارد اما با یک آرشیودار کار می‌کند. او فقط برای بردیا تکثیر نمی‌کند و با افراد دیگر هم کار می‌کند. تعداد دقیق فیلم‌هایی را که به آن ها دسترسی دارد نمی‌داند؛ اما می‌گوید در آرشیو «شاید حدود هشت یا ۱۰ هزارتا فیلم مهم باشه که اگه مشتری سفارش بده می‌تونیم براش رایت کنیم بیاریم.»

مانند هر کار خلاف دیگری، خطر برخوردهای قانونی در ذات این کار است. هر چند دستفروش‌های کنار خیابان بیشتر با این خطر مواجهند اما بردیا هم چندباری فشار دستبند را روی دستش حس کرده. می‌گوید: «میان می‌ریزن می‌گیرن می‌برن دیگه؛ (پلیس) اماکن میاد سر میزنه می‌بینه در حال فروختن دی‌وی‌دی هستی می‌گیره می‌بره!»

از او می‌پرسم در جای فعلی که در دیدرس نیست، باز هم این خطر وجود دارد؟ می‌گوید «صددرصد؛ همیشه این کار خطر و استرس داره.» اما تا بحث به سمت محل کارش کشیده می‌شود، از حرف زدن خودداری می‌کند و می‌گوید: «الان اینا شرّه‌ها! همینارو یکی بیاد پی‌گیری کنه به نظرم شر میشه! تهش خوب نیست. اگه یکی بخواد پی‌گیری کنه اصلاً خوب نیست.»

پس بحث را می‌بریم به سمت فیلم‌ها! برای دسترسی به یک فیلم از میان چندهزار، باید فیلم‌ها طبقه‌بندی شده باشند. تمام فیلم‌ها کدگذاری و فهرست می‌شوند. وقتی اسم یک فیلم را در فهرست کامپیوتری جست‌وجو می‌کنید، کد آن مشخص می‌شود و پیدا کردنش چند ثانیه بیشتر زمان نمی‌برد.

از بردیا می‌پرسم این کار برای چند نفر شغل ایجاد کرده و از این طریق اموراتشان را می‌گذرانند؟ می‌گوید: «سه نفر. من و کسی که آرشیو داره و کسی که فیلم‌های جدیدو به آرشیودار میده.»

بردیا درباره‌ی وضع این روزهای بازار دی‌وی‌دی می‌گوید: «از بقیه زیاد خبر ندارم. قبلاً می‌شد گفت؛ اما الان چون خیلی کم به این صورت کار می‌کنن، هیچ آماری نمی‌شه گرفت. ولی قدیم می‌شد فهمید کی داره چیکار می‌کنه.»

او علت کم شدن دی‌وی‌دی‌فروش‌ها را «گرفت و گیرها» می‌داند که باعث شده خیلی از فروشندگان، این کار را کنار بگذارند. می‌گوید خودش هم مدتی بعد از آخرین باری که دستگیر شده کارش را متوقف کرده؛ اما بعد از مدتی بیکاری دوباره ناچار شده به این کار برگردد. «هرکی کار گیرش بیاد، خوب باشه، مطمئناً دیگه این کارو انجام نمیده. کاری که با خطر باشه طبیعتاً کسی دوست نداره.»

از تبعات دستگیری فروشندگان فیلم‌های «غیر مجاز» جریمه، بازداشت، و اگر به قول بردیا بدشانس باشند، زندانی شدن است. بردیا در چند باری که دستگیر شده، بازداشتگاه رفته و جریمه هم داده. درباره‌ی روند این اتفاق می‌گوید: «میاد می‌گیره میری بازداشتگاه، صبح میری دادسرا، وثیقه میذاری میای بیرون، دو ماه بعد میری دادگاه انقلاب، اونجا تصمیم می‌گیرن.»

می‌پرسم جریمه‌ و تنبیهی که برایش در نظر گرفته شده بود کافی نبوده تا دیگر به این کار برنگردد؟ می‌گوید میزان جریمه اصلاً متر مشخصی ندارد و فقط به نظر قاضی بستگی دارد؛ سنگین‌ترین جریمه‌اش دو میلیون تومان در ازای توقیف حدود 500 فیلم بوده که با احتساب قیمت فیلم‌ها، خسارتش به سه میلیون تومان هم نمی‌رسد. البته خودش معتقد است جریمه‌اش به اندازه‌ای بوده که دیگر طرف این کار برنگردد؛ اما از سر بیکاری دوباره ناچار شده به کارش ادامه بدهد.

او در ماه حدود پنج شش هزار فیلم می‌فروشد؛ قیمت هر حلقه دی‌وی‌دی هم این‌روزها سه هزار تومان است. با این حال می‌گوید بازارش رونق سابق را ندارد و این را با ظهور سایت‌های دانلود فیلم، مرتبط می‌داند: «اونا یه‌جورایی رقیب ما حساب میشن. توی این چند سالی که کار کردم متوجه شدم که مشتریا به مرور کم شدن.»

بردیا که خودش هم یک فیلم‌بین حرفه‌ای است، از قشرها و سنین مختلف، مشتری دارد؛ هرچند اغلب مشتریهایش جوانند؛ اما پیرمردها هم گاهی به عشق فیلم‌های قدیمی و دوبله‌های قبل از انقلاب‌ سراغش می‌آیند. او درباره‌ی دلیل اقبال مردم به دی‌وی‌دی «غیر مجاز» فیلم‌های خارجی می‌گوید: «مردم فیلم دوست دارن دیگه! به خاطر اینکه فیلمای دوبله‌شده تغییر می‌کنه و دوبله‌ها، دوبله‌های درستی نیست و سانسور داره، هیشکی دوس نداره اونارو ببینه، یه عده هم به ماهواره و اینترنت دسترسی ندارن، یه عده حالشو ندارن، دلیلای زیادی داره. کسایی هم  هستن که خود دی‌وی‌دی و پک اون واسشون مهمه.»

فیلم‌های روز دنیا، به ویژه در فصل جوایز سینمایی، بخش اعظم کاسبی دی‌وی‌دی‌فروش‌ها را شکل می‌دهد؛ اما در مورد کاسبی بردیا، فیلم‌های کلاسیک و قدیمی به فیلم‌های روز می‌چربد و او را به یکی از منابع اصلی این‌ فیلم‌ها تبدیل کرده است.

در بساطتش فیلم‌هایی هست که «نیست‌درجهان» محسوب می‌شود؛ فیلم‌های قدیمی و کلاسیک با همان دوبله‌های عتیقه‌ی پنجاه شصت سال پیش. خودش درباره‌ی این بخش کارش می‌گوید: «بعضی فیلما رو همه دارن اما یه عده این نوع فیلمای کلاسیک که من دارم، ندارن و سخت‌تره گیر آوردنشون. فیلمایی هم هست که دست اول به خودم میرسه و خودمون زیرنویس می‌کنیم.»

طبیعتاً همه‌ی فیلم‌هایی را که می‌فروشد خودش زیرنویس نکرده؛ اما هرچندوقت یک بار چند فیلم کلاسیک را که پیش از این ترجمه نشده به مشتری‌هایش عرضه می‌کند. این کار از طریق مترجم‌هایی که کارشان ترجمه‌ی زیرنویس است به طور سفارشی انجام می‌شود و ترجمه‌ی هر فیلم حدود دو هفته زمان می‌برد و صدهزارتومان هزینه دارد.

می‌پرسم چطور است که این فیلم‌ها فقط به دست او می‌رسد؟! می‌گوید: «یه سری آدما هستن یه سری فیلمارو یه زمان جمع کردن، یه سری فیلما رو واقعاً آدمای معدود –کمتر از انگشتای یه دست- دارن و به هیشکی هم ندادن و به این علته که هیچ‌وقت پخش نشده. این فیلما از طریق رابطه‌ها به دست ما میرسه.»

مشغول جمع کردن تعداد زیادی فیلم از بین حدود دو هزار فیلمی است که در بساطش دارد. می‌گوید سفارش کسی است. از او می‌پرسم اگر دستفروشی بخواهد از او فیلم بخرد او را تغذیه می‌کند؟ می‌گوید: «هیچ دستفروشی منو نمیشناسه. با اینجور اشخاص کار نمی‌کنم. به درد نمی‌خوره. ریسکه. از شهرستان هم سفارش نمی‌گیرم، کسی باشه خودش میاد میخره میره دیگه. مشتری که ساکن شهر دیگه‌ای باشه دارم. اما دو ماه یه بار میاد یه تعداد میخره میره. واسه آرشیو خودش میخواد. مصرف‌کننده‌اس واسه فروش نمی‌خواد.»

بردیا «خیلی کم» در این کار خواهد ماند و می‌گوید به زودی تغییر شغل می‌دهد. ظاهراً به خوبی می‌داند در آینده‌ی نزدیک چه خواهد کرد. می‌گوید: «صددرصد شغل امنی نیست؛ از مجبوری توی این کارم.» از نظر اقتصادی صرفه‌ی کمی ندارد، ولی به گفته‌ی خودش «بخاطر ناچاری» به این کار ادامه می‌دهد و اگر شغل بهتری پیدا کند کارش را تغییر می‌دهد.

آخر گفت‌وگویی که به لطف جواب‌های سربسته و تلگرافی بردیا زیاد طول نکشیده، یک بار دیگر می‌پرسد که مطمئن شود: «اینو کسی پی‌گیری نمی‌کنه که با کی حرف زدی؟ از کجا آوردی؟» به او اطمینان می‌دهم که اتفاق ناگواری نخواهد افتاد.

این روزها در مقایسه با دو سه سال پیش فضا برای فروشندگانی که «قاچاقچی» تلقی می‌شوند ناامن شده و هیچ‌کس بهتر از آنها این ناامنی را درک نمی‌کند.

«ستاد صیانت از محصولات سینمایی و سمعی-بصری» که چندسالی است در وزارت ارشاد تشکیل شده، با همکاری نیروی انتظامی بیشتر به دنبال توقیف کپی فیلم‌های ایرانی و جگوگیری از ضرر سینماگران است؛ اما کپی فیلم‌های خارجی را هم از نظر دور نمی‌دارد.

به گفته‌ی «سیدمصطفی ابطحی» دبیر این ستاد، سال گذشته حدود شش‌ونیم میلیون حلقه فیلم غیرمجاز توسط پلیس کشف و ضبط ‌شد. رقم تقریبی این کسب‌وکار در فضای میدانی حدود 800 میلیارد تومان در سال تخمین زده می‌شود؛ این در حالی است که درباره‌ی فضای مجازی آماری وجود ندارد.

هرسال در کشور صدها نفر که اقدام به تکثیر یا فروش فیلم می‌کنند بازداشت می‌شوند. از زمانی که ویدئو را در بقچه می‌پیچیدند و جابه‌جا می‌کردند سال‌ها گذشته اما تبادل فیلم‌های ممنوعه از راه‌های جدیدتر همچنان ادامه دارد. شاید این فشارها عده‌ای را از این کار منصرف کند و عده‌ای را به سمت فضای اینترنت سوق دهد اما نمی‌توان مطمئن بود روزی برسد که مردم دست از دیدن فیلم‌های مورد علاقه خود بردارند.

*«مغازه‌ی سر نبش» نام فیلمی کلاسیک، محصول سال 1940 به کارگردانی «ارنست لوبیچ» است.

ایسنا - میثم خدمتی