به گزارش جوان، اگر چه در کشور ما طی یک دهه گذشته سریالهای فاخری همچون «مختار نامه» و «یوسف پیامبر» تولید و پخش شده و گستره مخاطبان آنها از مرزها هم عبور کرده است، اما ظاهراً هنوز هم ضرورت ساخت و حمایت از اینگونه آثار دینی و قرآنی، در ذهن بسیاری از متولیان فرهنگی و رسانهای ما از جایگاه شایستهای برخوردار نیست. سریال «یوسف پیامبر» به کارگردانی مرحوم فرجالله سلحشور بارها از شبکههای تلویزیونی کشورهای اسلامی و برخی کشورهای غیراسلامی پخش شده است و حتی به گفته بسیاری از کارشناسان این سریال روی فضای بیداری اسلامی در آن کشورها هم تأثیرگذار بوده است، اما با وجود چنین اهمیت و تجربیاتی، ساخت سریال«موسی کلیم الله(ع)» آخرین فیلمنامه مرحوم سلحشور، همچنان با موانع و مشکلات عدیدهای رو بهرو است. در گفتوگو با فرزند فرجالله سلحشور به بازخوانی ویژگیهای این سریال عظیم قرآنی و موانعی که هم اینک پیش روی آن قرار گرفته است، پرداختهایم.
حجتالاسلام والمسلمین بصیر
سلحشور که از کودکی در کنار پدر و حتی با حضور در برخی آثار او، تجربیات
عملی فراوانی در زمینه سریالهای قرآنی کسب کرده است، در حوزه علمیه هم ضمن
پژوهش و تألیف در متون دینی و قرآنی، به تحصیل و تبلیغ اشتغال دارد.
گفتوگوی ما با او پیشروی شماست.
با مقدمه نسبتاً مبسوطی که
درباره ضرورت پرداختن به جاذبه هنری قرآن و توجه به سریالهای قرآنی اشاره
کردید، میخواهیم به فیلمنامه سریال موسی(ع) اشاره کنیم، اما قبل از آن
مایلیم که جنابعالی هم به عنوان فرزند مرحوم سلحشور که سالها به طور عملی و
عینی در محضر ایشان کسب تجربه کردهاید و هم به عنوان یک کارشناس قرآنی و
پژوهشگر علوم دینی، نگاه کارشناسانه خودتان را نسبت به ویژگیها و
تفاوتهای این دو سریال بیان کنید.
داستانهای قرآنی در اهمیت فرقی با یکدیگر ندارند. البته مفسرین این بیان را دارند که بهترین نوع قصهگویی در داستان حضرت یوسف است که به «احسن القصص» هم تعبیر شده است. تفاوت داستان یوسف(ع) با موسی(ع) در قرآن، در حجم داستان است به گونهای که بیشتر از هزار آیه یعنی حدود یک ششم قرآن به موسی و قوم بنی اسرائیل اختصاص دارد که خود این مطلب به تنهایی از ویژگیهای زندگانی حضرت موسی حکایت دارد و طبیعتاً حساسیتها و جذابیتهای فیلمنامه و سریال را هم نمایان میکند. داستان حضرت یوسف دارای اهمیتها و جذابیتهایی است که در داستان مشاهده کردیم و داستان حضرت موسی هم اهمیتهای خاص خودش را دارد ولی حجم دوکار به هیچ وجه با یکدیگر قابل مقایسه نیست. یعنی اگر داستان حضرت یوسف(ع) 10 نکته کلیدی برای بیان داشته باشد، داستان موسی بالغ بر یکصد نکته دارد و به همین نسبت حجم مسائل و اتفاقاتی که در فیلمنامه موسی وارد میشود، واقعاً قابل قیاس با هیچ یک از داستانهای دیگر قرآنی و حتی سریال یوسف پیامبر هم نیست. از پر اهمیتترین و مهمترین اتفاقات تاریخ، اتفاقاتی است که پیرامون قوم بنیاسرائیل و حضرت موسی در جریان بوده است. ما در این سریال عظیم قرآنی و تاریخی، از توحید، نبوت و عصمت انبیا گرفته تا مقوله امامت و بحث انتظار هم مطلب داریم. درباره مبارزه با بیدینی و فرهنگ صهیونیستی، مبارزه با مادیگری و شیطانپرستی و خیلی مطالب موشکافانه دیگر، بر مبنای همین تعالیم قرآن و تفاسیر مربوطه، در این فیلمنامه صحبت شده است. این فیلمنامه محصول سالها تلاش شبانهروزی پدرم به همراه یک تیم قوی از نویسندگان، پژوهشگران و کارشناسان علوم قرآنی است که با مشاورت دینی حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب شکل گرفته است. در اهمیت و جایگاه سریال حضرت موسی همین بس که هالیوود و سایر مراکز فیلمسازی دنیا در کشورهای مختلف غربی، بالغ بر 70 فیلم سینمایی، سریال یا انیمیشن درباره این داستان ساختهاند و حرفها و برداشتهای خود را مطرح کردهاند.
فیلمنامه سریال موسی
کلیم الله(ع) محصول قلم و پژوهش کارگردانی است که سریال موفق و جهانی یوسف
پیامبر را در کارنامه دارد. این مسئله نشان میدهد که مرحوم سلحشور با
تجربیاتی بیشتر و درک بهتر از نیازها و واقعیتهای جهانی اقدام به نگارش
فیلمنامه موسی(ع) نموده است. با وجود تشنگی بشریت نسبت به درک مفاهیم و
تعالیم قرآنی و ضرورت حمایت از اینگونه تولیدات، لطفاً بفرمایید مسئله ساخت
این سریال هم اینک در چه مرحلهای قرار دارد؟
پاسخ به پرسش شما قدری
به تأمل و توضیح بیشتری نیاز دارد. حجتالاسلام مهدی طائب را اگر چه به
عنوان یک چهره سیاسی میشناسند، اما واقعیت این است که ایشان بخش زیادی از
عمر خویش را صرف متون دینی از جمله تحقیق روی داستان حضرت موسی(ع) و قوم
بنی اسرائیل معطوف کرده و تحقیقات دامنهداری را در این زمینه به ثمر
رسانده است. حدود 15 سال پیش و برای اولین بار با پدرم نزد ایشان مراجعه
کردیم و از ایشان خواستیم مشاورت مذهبی این سریال را بر عهده بگیرند و در
کنار این کار قرآنی باشند. ایشان در جلسه اول ضمن اینکه نکات قابل تأملی را
بیان کردند، رو به پدرم گفتند: «آقای سلحشور! من تا جایی که بتوانم در
این کار به شما کمک میکنم ولی از من بشنوید که این سریال ساخته نمیشود!»
گفتیم چرا؟ ایشان ضمن بیان برخی مسائل مثالی زدند که در اوایل انقلاب
کتابهایی درباره اسرار یهود یا صهیونیست چاپ میشد که صهیونیستها آن
اسرار را پنهان کرده بودند. گاهی مشاهده میشد که تنها در یک روز حدود 5
هزار نسخه از آن خریداری میشد. واضح بود که این اقدام با واسطه یا
بیواسطه توسط خود صهیونیستها انجام شده و کتابها را به این شکل جمع
میکردند تا واقعیتها به دست مردم نرسد. تمام دغدغه صهیونیستها این است
که اگر قرار است هر تعریفی از داستان موسی و قوم بنیاسرائیل شود، این کار
توسط خود آنها و با قرائتهای خاص خودشان صورت گیرد نه بر اساس سایر
قرائتها یا قرائتهای قرآنی و...
این نگاه و تلاش همیشه صهیونیستهاست که نمیتوان آن را انکار کرد. سؤال این است که ساخت چنین اثر فاخری در داخل کشور چرا باید با مشکلاتی روبهرو باشد. متأسفانه دهها بلکه صدها اولویت و ضرورت برای ساخت این مجموعه تلویزیونی پر مخاطب میتوان برشمرد، اما ما همچنان با خبرهای ناخوشایندی درباره ساخت این اثر قرآنی روبهرو هستیم.
اتفاقاً سؤال مهم ما نیز همین است. با شنیدن صحبتهای اولیه جناب آقای طائب، ما ابتدا گمان میکردیم که ایشان مبالغه میکنند، ولی متأسفانه در روند کار بارها و بارها متوجه شدیم دستهایی وجود دارد که مانع از ساخت این سریال قرآنی است به گونهای که هر از گاهی به طرق مختلف بر سر راه تولید این کار مانع تراشی میکنند. دستهای پیدا و پنهانی که نه برای مرحوم سلحشور و نه برای ما هرگز پوشیده نبود و اگر وقتش فرا برسد، مفصل و مستدل درباره آن سخن خواهیم گفت. البته پدرم با آن توکل و شجاعتی که از ایشان سراغ دارید، بارها گفته بودند که حتی در همین جمهوری اسلامی که قرار بود اسلام و مفاهیم قرآنی به بهترین شکل ممکن تبیین و به مردم جهان عرضه شود، کسانی هستند که مانع این کار میشوند و حتی ایشان اعتقاد داشت که هیچ بعید نیست عقبه این جریان و مانعتراشیها خواسته یا ناخواسته با چند واسطه به صهیونیستها برسد. مرحوم سلحشور بالغ بر دو سال پیش نگارش فیلمنامه را به اتمام رسانده و به تلویزیون واگذار کردهاند. الان هم حدود یک سال و نیم از فوت ایشان میگذرد. در طول این سالها چند سریال دم دستی در تلویزیون مشاهده کردهاید؟
به نظر شما چه دستهایی در کارند که علیالدوام تلاش دارند سریالی را که مسئولان وقت سازمان اذعان داشتند که بهترین گزینه برای ساخت است، از اولویت خارج کنند و کارهای سطحی دیگری را جایگزین آن سازند؟
این مانع تراشیها به خاطر چیست؟ آیا با فیلمنامه و روح حاکم بر آن مشکل دارند یا با شخصیت، آرمان و منش فکری مرحوم سلحشور؟
من سؤالی میپرسم و قضاوت آن با مردم. پدرم حداقل دو تجربه موفق در
سریالسازی قرآن داشتند که هر یک مخاطبان بیشماری را در داخل و خارج از
کشور به خود جذب کرده و افتخارات هنری بسیاری را به نظام اسلامی ارزانی
داشتند و تحسین بیشماری را از ناحیه مسئولان موجب گردید که همگی نشان
میداد نگاه ایشان در سریالسازی و بهرهگیری او از تعالیم قرآنی، یک نگاه و
تجربه درستی بوده است. آیا فیلمنامهای که با بهرهگیری از دو فیلمنامه
کاملاً موفق قبلی به نگارش در آمده، اکنون باید با چنین مشکلات و موانعی
همراه باشد؟ هنگامی که بیماری پدرم مسجل شد، قرار گذاشتیم هر طور شده تولید
این کار عظیم قرآنی را آغاز کنیم تا چنانچه در خلال انجام کار، اتفاقی
برای پدرم به وجود آمد، این گروه کار خود را با هدایت آقای شورجه کارگردان
توانمند کشورمان که در تمام کارها در کنار پدرم بودهاند، ادامه پیدا کند.
متأسفانه آنقدر این مسائل را به تعویق انداختند و مانعتراشی کردند که
پدرم از دنیا رفت و تولید این اثر بر زمین ماند. باور کنید کسانی در صدا
وسیما هستند که مایل نیستند اصلاً این سریال ساخته شود یا در صورت ساخته
شدن هم تلاش دارند که کاری نازل و به مراتب پایینتر از حد انتظار ارائه
شود. البته من معتقدم که این فیلمنامه با بهرهگیری از متون قرآنی، یکسری
نیشهایی دارد که خیلیها با آن موافق نیستند و از این رو کمر به جرح و
تعدیل آن بستهاند و مانع تراشی میکنند. به هر حال پدرم دارای مواضع
انقلابی روشن بود که خیلیها در عالم هنر آن را بر نمیتابند. امروزه
ابزارهای رسانهای قوی و پیشرفتهای در اختیار بشر قرار دارد و حال قرار
است انسانی در قامت فرجالله سلحشور با آن مواضع دینی و انقلابی، مبانی
درست قرآنی را در فیلمنامهاش اتفاقاً بر پایه همان واقعیتهای نیش دار به
گوش چند میلیارد انسان برساند. آن هم در دنیایی که امریکاییها و
صهیونیستها تمام تلاش خود را میکنند که اخبار درست به گوش مردم نرسد. در
سریال «موسی کلیم الله(ع)» قرار است برای اولین بار و با نگاه قرآنی و
واقعیتهای آسمانی، شخصیت واقعی این پیامبر بزرگ الهی به جهانیان معرفی شود
و غباری که صهیونیسم جهانی و رسانههای وابسته درباره این چهره منور تاریخ
ایجاد کردهاند، زدوده شود. این تمام مطلبی است که برای خیلیها سنگین
است. مرحوم پدرم با همان ایستادگی مثال زدنیای که داشتند، بارها بیان
کرده بودند که مسئولان فرهنگی ما از داستان موسی (ع) و بازگو کردن حقایق آن
خوششان نمیآید. وقتی علت را جویا میشدیم، میگفتند که اگر دوست داشتند،
به ساخته شدن این اثر قرآنی اهتمام میورزیدند و کمک میکردند. اگر اهمیت
آن را درک میکردند، یقیناً با خود میگفتند که این کتاب از جانب خدا به ما
رسیده و در این کتاب، داستانی وجود دارد که به تنهایی یک ششم قرآن را به
خود اختصاص داده است. یقیناً هر فکر درست فرهنگی که ذرهای دغدغه قرآن و
ارزشهای والای انسانی در آن باشد، با خود میگوید که رساندن پیامهای این
داستان عظیم قرآنی به گوش مردم، از نان شب هم واجبتر است آن هم با زبان
تصویر که مؤثرترین زبانهاست، اما متأسفانه میبینیم که چنین نیست و به
این مسئله اهتمامی نمیشود.
منظور شما این است که کارشکنیهایی که در مقابل ساخت سریال حضرت موسی(ع) صورت میگیرد، مهندسی شده صورت گرفته است؟
شاید کسانی که بازیگران این نقشها هستند، خودشان متوجه نباشند که در چه زمینی بازی میکنند ولی ماهیت کار آنها در حقیقت آب به آسیاب دشمن ریختن است، زیرا همگان به خوبی میدانند که دشمن نمیخواهد چنین سریالی ساخته شود. دوستان ما اگر واقعا میخواهند که این سریال ساخته شود و اگر ضرورت آن را درک میکنند، این چه وضعیتی است که برای آن فراهم کردهاند؟ تقریباً در تمامی کارهایی که در جهان برای حضرت موسی(ع) ساخته شده، نهایت قصه را پس از عبور قوم بنیاسرائیل از نیل به اتمام رسانده و به سایر معجزات و پیامهای داستان کاری ندارند و تعمداً تلاش میکنند معجزات به فراموشی سپرده شود تا مردم از طریق درک این معجزات امیدوار نشوند. کاری که پیوسته درباره انقلاب اسلامی هم جریان دارد و عدهای در تلاشند پیامها، مفاهیم و معجزات انقلاب به گوش جهانیان نرسد تا به آینده امیدوار نباشند. جالب اینجاست که برخی مسئولان امر در تلویزیون به بهانه نداشتن بودجه همین پیشنهاد را به سازندگان سریال مطرح میکنند و میگویند چه ضرورتی دارد که همه معجزات حضرت موسی را به تصویر بکشید؟ یا مشکلات و موانع دیگری را بر سر راه این مجموعه قرار میدهند. بنده اعتقاد اساسی دارم که عدهای هستند که واقعاً سازماندهی شده نمیخواهند این اثر ساخته شود و حال این عده چه کسانی هستند بماند ولی یقین دارم که نه از سواد قرآنی کافی برخوردارند و نه اهمیت این کار فاخر را درک میکنند، زیرا هرگونه مانع تراشی بر سر راه این مجموعه قرآنی، حتی اگر بدون قصد و غرض هم باشد، آب به آسیاب دشمن ریختن است. با کمال تأسف باید گفت که امروزه کسانی در برابر این کار ارزشی قد علم کردهاند و در رسانه ملی حکم مسئولیت گرفتهاند که در گذشته دارای سابقه محکومیت بوده و علیه مبانی دینی و اعتقادی و علیه امام زمان(عج) مطلب نوشتهاند. چه تأسفی بالاتر از اینکه چنین افرادی امروز در جایگاهی قرار بگیرند که برای ساخت و حتی جزئیات ساخت این سریال قرآنی تصمیم بگیرند و با استضعاف قلم و عقیده خود برای فیلمنامه شخصیتی مانند سلحشور که چندین اثر قرآنی را با اقبال گسترده به جهان عرضه کرده، نظر بدهند یا با ایجاد تشکیک و شبهافکنیهای گوناگون و مقایسههای ناروا، هر روز مانع جدیدی را بر سر راه سریال«موسی کلیم الله(ع)» و سازندگان آن ایجاد نمایند. یقین بدانید که اگر ضرورت اقتضا کند و این کارشکنیها در برابر قرآن ادامه پیدا کند، ما نه به عنوان ورثه مرحوم سلحشور بلکه در دفاع از مظلومیت قرآن، نسبت به معرفی این چهرهها و جریانها و افشای دستهای پشت پرده، دریغ نخواهیم کرد.
این مانعتراشیها معطوف به چه موضوعاتی است؟ آیا روی کارگردانی این کار بحث دارند یا موضوعات دیگر؟ این مخالفتها و ممانعتهایی را که اشاره کردید، چگونه دستهبندی میکنید؟
متأسفانه تاکنون عمده حرفهایی که در اینباره مطرح کردهاند صرفاً بهانههایی بیش نبوده که ریشه آن را باید در جای دیگری جستوجو کرد. در کشور ما برای یک فیلم سینمایی تاریخی که برای زندگی حضرت محمد(ص) اختصاص دارد، بودجه بسیار بالایی اختصاص میدهند که اتفاقاً مورد تأیید ما هم هست و دعا میکنیم که آقای مجیدی و همه سازندگان این اثر دینی از دست پیامبر اکرم (ص) سیراب شوند. حرف ما این است حال اگر همین مبلغی که برای یک فیلم سینمایی هزینه شده است برای یک سریال 62 قسمتی هزینه شود آیا باید به ولخرجی و تشکیک در شخصیت سازندگان اثر تعبیر شود؟ این از همان بهانههایی است که با هیچ شیوهای نمیتوان آن را توجیه کرد. جالب اینجاست که برای این کار مهم قرآنی، چند حامی مالی پیدا شده که هر یک به تنهایی حاضرند کل سرمایه این کار را یک جا پرداخت کنند تا در این کار قرآنی و دینی سهیم باشند. حتی یکی از همین حامیان مالی که هویتی حقوقی دارد با سازندگان سریال به تفاهم کامل رسیده و به صدا و سیما هم معرفی شده است، اما مسئولان مربوطه همچنان کارشکنی میکنند یا میگویند مبلغی که برای این کار در نظر گرفته شده، رقم بالایی است! مگر شما قرار است هزینه آن را پرداخت کنید؟ شما برای ساخت برخی سریالها که در لودگی و سر کار گذاشتن مردم ید طولایی دارند، بودجه کافی دارید و از جذب حامیان مالی هم عاجزید ولی برای عوامل سازنده این کار قرآنی که حامی مالی را هم خودشان پیدا کردهاند و حاضرند بدون هیچ هزینهای آن را برای صدا و سیما بسازند، دائماً مانعتراشی میکنید. ما میگوییم بر فرض که شما پول ساخت چنین سریال فاخری را ندارید و از تأمین هزینه آن عاجزید. چرا اجازه نمیدهید آن را بیرون از سازمان بسازیم و برای پخش به شما بدهیم؟ میگویند سریال متعلق به ماست و مالکیت فیلمنامه آن با ماست. یعنی چه که متعلق به شماست؟ ما میگوییم اگر بودجه ندارید، اجازه بدهید خودمان آن را بسازیم. بسیار تأسفآور است که در طول این مدت رفتارها و روشهایی در ظاهر و پنهان از این عده مشاهده شده که به طرق مختلف حامی مالی این سریال را از سرمایهگذاری پشیمان کنند که موفق نشدهاند. اسناد این رفتارها تماماً موجود است. حامی مالی این سریال که یک نهاد حقوقی است، با برآوردهای دقیق و کارشناسانه که از درآمدها و ارزآوریهای این مجموعه تلویزیونی داشته، معتقد است که این سریال بالغ بر حداقل پنج برابر سرمایهگذاری خود ارزآوری و درآمدزایی دارد. بر اساس همین ارزیابیها حتی حاضر است رقمی بیش از آنچه سازندگان سریال نیاز دارند، برای غنیتر شدن اثر فاخر بپردازد ولی مسئولان مربوطه در سیما همچنان بر طبل مخالفت میکوبند و برای کم کردن هزینه سریال به جرح و تعدیل فیلمنامه میپردازند و از کم کردن برخی معجزات حضرت موسی سخن میگویند. بنده احساس میکنم این ممانعتها و موانع را دیگر نمیتوان به حساب بیخیالیها گذاشت بلکه به وضوح پیداست که با برخی اغراض آلوده است.
درباره بحث کارگردانی آقای شورجه چطور، آیا درباره ساخت این اثر توسط این کارگردان هم حرف دارند؟
به ظاهر که مخالفتی ندارند ولی ناگفته پیداست که درباره ایشان هم شبهاتی وارد کردهاند و گاهی شنیده میشود که توانایی ایشان را برای ساخت این سریال بزرگ قرآنی زیر سؤال بردهاند. آقای شورجه تا قبل از ساخت سریالهای اصحاب کهف و یوسف(ع)، چندین فیلم سینمایی کار کرده و برای فیلمهایی چون دایره سرخ، حماسه مجنون، سی و سه روز و... چندین سیمرغ جشنواره فجر را به خود اختصاص داده است. سریالهایی چون پرده عشق، پروندههای مجهول، شب چراغ، روایت انقلاب و... از جمله سریالهایی هستند که در همین تلویزیون به کارگردانی آقای شورجه پخش شده است. کارگردانی که بالغ بر 20 اثر موفق سینمایی و تلویزیونی را در کارنامه دارد و تحصیلات عالیه او هم در حوزه سینماست، چگونه میتوان در توانایی او تردید کرد؟ حال آن که در کنار این کارنامه طولانی حضور موفقی در دو سریال قرآنی دیگر یعنی اصحاب کهف و یوسف پیامبر هم داشته است. بنده به عنوان فرزند مرحوم سلحشور که طبیعتاً عرق خاصی نسبت به تولیدات پدرم دارم، اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم باید بگویم که سهم جناب آقای شورجه در ساخت آن دو سریال قرآنی، اگر بالای 50 درصد نباشد، حداقل 50 درصد هست! حقیقتاً ایشان بازوی توانمندی برای پدرم بودند و اگر وجود ایشان نبود، ساخت این سریالها به خوبی پیش نمیرفت. بنا بر این چه کسی بهتر از ایشان؟ آیا کارگردانهایی که در حال حاضر در سینما و تلویزیون داریم، مانند ایشان دارای تجربه عملی بوده و با مبانی قرآن و داستان حضرت موسی آشنایی دارند؟ مقصود ما این نیست که درباره شخصیت یا توانمندی افراد قضاوت کنیم. ما افراد را از عملکرد آنها میشناسیم و عملکرد جناب آقای شورجه در ساخت دو اثر بزرگ قرآنی که مخاطبان داخلی و جهانی را به خود اختصاص داده، هم اکنون پیش روی ماست. قاعدهای در عالم هنر وجود دارد که متأسفانه برگرفته از مبانی سینمای غربی است. این قاعده میگوید که سینمای فاخر آن است که ما تعریف میکنیم و جذابیت هم آن است که ما میگوییم و نوع کارگردانی باید چنین باشد که ما تعریف میکنیم و قس علی هذا... متأسفانه در داخل هم عدهای هضم در این موضوع شده و از همان استانداردهای غربی تبعیت میکنند. اساساً تعریف اینها از سریال فاخر، یک تعریف مجزاست. در نگاه اینها، سریال یوسف هم کار فاخری نبود و این مانعتراشیها بر سر راه آن سریال هم وجود داشت. حال آنکه آن سریال بنابر آمار خود تلویزیون بالغ بر 3میلیارد مخاطب جهانی را به خود جذب و پیام قرآن را به درستی منتقل کرد.
نظر خود مرحوم سلحشور درباره ساخت این سریال توسط آقای شورجه چه بود؟ آیا سفارشی هم دراینباره داشتهاند؟
پدرم هرگز آقای شورجه را با هیچ یک از افراد در سینما مقایسه نمیکردند. ایشان با توجه به بیماریاش که در این اواخر به اوج رسیده بود هم به تصریح هم به تلویح و هم بنا به وصیت، تمام حرفشان این بود که اگر من نبودم، هیچ کس غیر از آقای شورجه این سریال را نسازد. ایشان واقعاً اعتقاد داشتند که این فیلمنامه قرآنی اگر به هر کسی سپرده شود در سریال تغییراتی ایجاد میکند و برخی تیزیها و پیامهای آن را خنثی خواهد کرد. اعتقاد راسخ داشتند که آقای شورجه انسان معتقدی است و نسبت به پیامها و منویات سریال نیز وفادار خواهد بود. به لحاظ علقههای قلبی و آرمانی هم تردیدی نیست که بین این دو بزرگوار چه صمیمیتها و برادریهایی وجود داشته است. پدرم معتقد بودند که آقای شورجه هم فیلم تاریخی را به خوبی میشناسد و هم با داستانهای قرآنی آشناست. در ایران هیچ کارگردانی نیست که فیلم مصری یا رومی ساخته باشد ولی سریال یوسف و اصحاب کهف، دو تجربه مشترکی است که این دو کارگردان در کارنامه خود دارند. جناب آقای شورجه در اینباره صاحب تجربه است. دکورها و فضاهای رومی و مصری را به خوبی میشناسد که این امر دقیقاً ویژگیهای سریال موسی (ع) را هم شامل میشود.
جنابعالی به لحاظ مبانی، تواناییهای آقای شورجه را برای ساخت این سریال بزرگ قرآنی تشریح و به تأکیدات و وصیت پدرتان هم در اینباره اشاراتی داشتید. سؤال من این است که اگر سازمان به هر دلیلی به این نتیجه برسد که با ایشان کار نکند یا بالعکس، کارشکنیها آنقدر گسترده شود که آقای شورجه از همکاری با سازمان اعلام انصراف کند، شما به عنوان ورثه مرحوم سلحشور چه تصمیمی خواهید گرفت؟
پدرمان در شرایطی برای واگذاری فیلمنامه سریال موسی(ع) با تلویزیون وارد مذاکره شد که اولاً این کار در دوره مدیریت قبلی صورت گرفت و دوماً هرگز گمان ما و ایشان چنین نبود که از میان ما خواهد رفت. بنا بود این فیلمنامه توسط خود ایشان جلوی دوربین برود و هرگونه تغییرات احتمالی هم در هر زمینهای با نظر ایشان اعمال شود چنانچه در مابقی کارهای ایشان هم چنین بوده است. حال ایشان از میان ما رفتهاند و ما به عنوان وارث مرحوم سلحشور سؤالی داریم و آن این است که پدر ما زمانی که فیلمنامه این سریال را به صدا و سیما واگذار کرد آیا حق آتش زدن آن یا حذف بسیاری از مبانی و پیامهای کار را هم به تلویزیون بخشید؟! هر مؤلفی دارای یکسری حقوق مادی و یکسری حقوق معنوی است. آیا حق پدر ما به عنوان مؤلف، فقط همان پولی بود که دریافت کردند و حق اظهارنظر و هیچ تصمیمی درباره محتوای فیلمنامه یا چگونگی ساخت سریال را نداشتند؟ واضح است که مرحوم سلحشور درباره سریال «موسی کلیم الله (ع) » از حقوق معنوی گستردهای برخوردارند و این حقوق مؤلف امروز به طور کامل به ورثه ایشان منتقل شده و ورثه هم از این حقوق معنوی با جدیت حراست خواهند کرد. سکوت ما هم تا به امروز به این خاطر بوده که بر خلاف برخی کارشکنیها و ناملایماتی که از سوی برخیها دیدهایم، هنوز هم به مدیریت صدا و سیما کاملاً امیدواریم و معتقدیم که در یک فضای تعامل و بهتر میتوان به نتیجه رسید و حقوق معنوی و دغدغههای مرحوم مؤلف را پیگیری کرد. وقتی شخصیتی شناخته شده و دارای دیدگاه روشن مثل فرجالله سلحشور فیلمنامهای را به صدا و سیما میدهد واضح است که حرفش این باشد که من مطلبی نوشتم و نمیخواهم پیامها و منویات آن از بین برود. دلم میخواهد آنگونه که من نوشتهام، جلوه پیدا کند و نمایش داده شود. دیدگاههای مرحوم پدرم و آثار قبلی ایشان، به خوبی خواستههای ایشان را درباره سریال موسی(ع) هم بیان میکند. با این اوصاف تکلیف محتوای فیلمنامه و موضوع کارگردانی هم کاملاً روشن است و اساساً چنین نیست که صدا و سیما بگوید چون پول سناریو را ما دادهایم، پس مالکیت مادی و معنوی آن هم از آن ماست و ما تعیین میکنیم که چه کسی بسازد و چگونه ساخته شود یا چه بخشهایی از آن را بسازیم یا حذف کنیم. حرف ما کاملاً مبتنی بر مبانی گوناگون و استدلال است. بنده در حضور رسانهها حاضرم با همه کسانی که به گونهای کارشکنی میکنند جلسه بگذارم و از همه این مبانی و استدلالها دفاع کنم. من حاضرم در شش صفحه A4 فقط تیتر ارائه و دلایلی مطرح کنم که چرا باید این اثر توسط آقای شورجه ساخته شود و نه شخصی دیگر. گاهی شنیده میشود درباره ایشان هم ایراداتی بسیار پیش پا افتاده مطرح میکنند. ما به هیچ وجه این حرفها را قبول نداریم.