صراط: ابتدای سخن باید بگویم من کاری ندارم فعالیتهای آقای عارف که باعث ایجاد شبهات و شایعاتی شدهاند، کاملاً یا تا حدودی برحق و درست هستند یا خیر! اما، جامعه ما با مشکل بزرگی روبروست و آن اینکه همیشه چنین بحثی در جریان است که فلان آقازاده برده و خورده و یک شبه ره صدساله را پیموده است!
سرچشمه این مشکل در جامعه ما، از آنجاست که ما پیشوایان دینی خود را دوست داریم، ولی هرگز تلاش نمیکنیم از آنان راه زندگی را بیاموزیم. همین شایعات مربوط به آقازادهها و برخی مسئولان کشور ریشه در این مشکل دارد که ما به آموزه نظارت و شفافسازی عمل نمیکنیم. اگر رفتار مسئولان از همان آغاز زیر ذرهبین نظارت قرار گیرد و در مورد هر چیزی که شبهانگیز باشد، شفافسازی به عمل آید، دیگر جایی برای شایعهها نمیماند.
بنابراین، مشکل جامعه ما از اینجا ناشی میشود که اولاً نظارت جدی نداریم، ثانیاً به شفافسازی اهمیت نمیدهیم. چرا؟!
من با نگاه فلسفی به این چرا پاسخ میگویم. نظارت نکردن ما از آنجا سرچشمه دارد که به گزینش اهمیت بیشتری میدهیم و این همان اشتباهی است که من بارها درباره آن تذکر دادهام. در تفسیر آیه 204 سوره بقره آمده است که شخصی به حضور پیامبر آمد و چنان با او سخن گفت که آن حضرت شگفتزده شد. اما همین که از حضور پیامبر برگشت، تا آنجا که میتوانست به مزارع و چهارپایان مسلمانان آسیب زد.[1] معلوم است که اگر عملکرد او مشاهده نمیشد، باطن کینهتوز او شناخته نمیشد.
بنابراین، باید با نظارت مستمر و بازرسیهای مختلف، تواناییها و رفتار مسئولان را زیر نظر گرفت. چنانکه علی(ع) در نامه به مالک اشتر میفرماید: «با گماشتن بازرسان امین و راستگو، رفتار کارگزاران را زیر نظر بگیر. زیرا بازرسىهای مستمر و پنهانی زمینه را برای امانتداری و مدارا کردن آنان با زیردستان آماده میسازد. یاران و کارگزاران خود را سخت زیر نظر داشته باش. اگر کسی خیانت کرد و بازرسانت گزارش دادند، این گزارش را جدی گرفته و خطاکار را تنبیه کن».
ما نیز باید بر اساس نتیجه عملکردها، درباره مدیران داوری کنیم. اگر در سایه تلاش مدیران، کشور و مردم کشور ما به جایگاه خوبی برسند، معلوم میشود که عملکرد آنان و دل و درون آنان خوب بوده است. اما اگر دیدیم که کشورمان، با تمامی شرایط و امکاناتش، هنوز نمیتواند مشکلات عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و فرهنگ و اخلاق را سامان بخشد، معلوم میشود که عملکرد مسئولان خوب نبوده است. یعنی دستکم تعداد زیادی از آنان، اگرچه ظاهری آراسته دارند، کارشان را به خاطر هوا و هوس پذیرفتهاند، نه به خاطر توان شخصی و شایستگیهای تجربی و قصد خدمت به خدا و مردم.
بنابراین روش جاری جامعه ما و هر جامعه دیگری که بر گزینش اخلاقی و دینی استوار باشد، کارآیی نخواهد داشت. زیرا گزینش افراد برابر هدایت قرآن، از دو جهت محل اشکال است:
یکی اینکه، افراد سودجو و زیرک میتوانند در ظاهر همه لوازم تقوا و پرهیزکاری را داشته باشند، اما باطنشان چنان که آیه 206 سوره بقره اشاره میکند، خطری باشد بر جان و مال مردم.
دیگر اینکه، انسان موجودی است که هر لحظه امکان تغییر و تحول دارد. انسانی که اکنون خوب است، امکان دارد فردا بد شود و بالعکس. بنابراین، باید در به کار گرفتن مدیران و انتخاب اشخاص، به بازرسی عملکرد و ارزیابی پیشرفت کار آنان بیش از گزینش اهمیت داد. چون افراد خائن و ریاکار و ظاهرساز را تنها از راه عملکرد آنان میتوان شناخت، وگرنه افراد منافق و سودجو، غالباً از نظر ظاهر آراستهتر از مؤمنان و صالحانند. از یاد نبریم کلام مولا علی (ع) را که فرمود:
«در انتخاب ... کارگزاران هرگز به هوش و خوشبینی خود تکیه مکن. زیرا، افراد زیرک به سادگی میتوانند با ظاهرسازی و خوش خدمتی، نظر مسئولان را جلب کنند. در حالی که برخلاف ظاهر خوبشان، هرگز امین و خیرخواه نیستند».
سرچشمه عدم شفافسازی نیز از این تفکر است که باید نسبت به افراد گزینش شده خوشبین باشیم. به همین دلیل، در مورد مسئولان فرصت نقد داده نمیشود. اگر نقدی هم باشد، جدی گرفته نشده، به شیطنت مخالفان و پروندهسازی جناحها نسبت داده میشود. سالهاست که درباره مسئولان و آقازادهها شایعاتی بر سر زبانهاست، ولی هرگز شفافسازی کافی در این زمینه صورت نگرفته است. در حالی که امیرالمومنین علی(ع) در همان نامه می فرماید:
«اگر مردم نسبت به تو بدگمان شوند، بیدرنگ با صداقت و صراحت جریان را برای مردم توضیح بده و دلیل رفتار خود را آشکارا بیان کن تا جایی که دیگر نسبت به تو بدبین نباشند. بیتردید، چنین رفتاری بر پالایش اخلاقی تو یاری میرساند و حرمت مردم را پاس میدارد. در نتیجه آنان را پایبند حق و حقیقت میسازد».
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت آن است که نابرده رنج، به گنج رسیدن و خود را در آغوش نوازشگر قدرت و ثروت دیدن، انسان دچار توهمات گوناگون میسازد، از جمله:
یک – توهم دانایی! یعنی خود را داناتر و باهوشتر از دیگران دیدن!
دو – توهم توانایی! یعنی خود را برای انجام کارها شایستهتر شمردن!
سه – برتری ذاتی! یعنی نژاد و ژن و گوهر خود را استثنایی دانستن!
چهار – مورد نظر خدا بودن! یعنی خود را مورد نظر ویژه خدا دانستن!
بدیهی است که بدترین و خطرناکترین توهم، آخرین توهم است که میتواند انسان هوسپرست را به هرگونه رفتاری وا دارد و مخالفانش را شایسته هرگونه تحقیر و اهانتی بگرداند.
با این وصف، جای شکر باقی است که ایشان پیشرفتهای خود را به ژن نسبت داده است، نه خواست و اراده الهی! وگرنه، بسیاری افراد ناموفق، از خداوند گلهمند میشدند که چرا آنان را مورد نظر و عنایت خویش قرار نداده است! اما ژن چیزی نیست که بتوانند با آن طرف شد!
*پینوشت:
1-سیوطی، اسباب النزول.
سرچشمه این مشکل در جامعه ما، از آنجاست که ما پیشوایان دینی خود را دوست داریم، ولی هرگز تلاش نمیکنیم از آنان راه زندگی را بیاموزیم. همین شایعات مربوط به آقازادهها و برخی مسئولان کشور ریشه در این مشکل دارد که ما به آموزه نظارت و شفافسازی عمل نمیکنیم. اگر رفتار مسئولان از همان آغاز زیر ذرهبین نظارت قرار گیرد و در مورد هر چیزی که شبهانگیز باشد، شفافسازی به عمل آید، دیگر جایی برای شایعهها نمیماند.
بنابراین، مشکل جامعه ما از اینجا ناشی میشود که اولاً نظارت جدی نداریم، ثانیاً به شفافسازی اهمیت نمیدهیم. چرا؟!
من با نگاه فلسفی به این چرا پاسخ میگویم. نظارت نکردن ما از آنجا سرچشمه دارد که به گزینش اهمیت بیشتری میدهیم و این همان اشتباهی است که من بارها درباره آن تذکر دادهام. در تفسیر آیه 204 سوره بقره آمده است که شخصی به حضور پیامبر آمد و چنان با او سخن گفت که آن حضرت شگفتزده شد. اما همین که از حضور پیامبر برگشت، تا آنجا که میتوانست به مزارع و چهارپایان مسلمانان آسیب زد.[1] معلوم است که اگر عملکرد او مشاهده نمیشد، باطن کینهتوز او شناخته نمیشد.
بنابراین، باید با نظارت مستمر و بازرسیهای مختلف، تواناییها و رفتار مسئولان را زیر نظر گرفت. چنانکه علی(ع) در نامه به مالک اشتر میفرماید: «با گماشتن بازرسان امین و راستگو، رفتار کارگزاران را زیر نظر بگیر. زیرا بازرسىهای مستمر و پنهانی زمینه را برای امانتداری و مدارا کردن آنان با زیردستان آماده میسازد. یاران و کارگزاران خود را سخت زیر نظر داشته باش. اگر کسی خیانت کرد و بازرسانت گزارش دادند، این گزارش را جدی گرفته و خطاکار را تنبیه کن».
ما نیز باید بر اساس نتیجه عملکردها، درباره مدیران داوری کنیم. اگر در سایه تلاش مدیران، کشور و مردم کشور ما به جایگاه خوبی برسند، معلوم میشود که عملکرد آنان و دل و درون آنان خوب بوده است. اما اگر دیدیم که کشورمان، با تمامی شرایط و امکاناتش، هنوز نمیتواند مشکلات عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و فرهنگ و اخلاق را سامان بخشد، معلوم میشود که عملکرد مسئولان خوب نبوده است. یعنی دستکم تعداد زیادی از آنان، اگرچه ظاهری آراسته دارند، کارشان را به خاطر هوا و هوس پذیرفتهاند، نه به خاطر توان شخصی و شایستگیهای تجربی و قصد خدمت به خدا و مردم.
بنابراین روش جاری جامعه ما و هر جامعه دیگری که بر گزینش اخلاقی و دینی استوار باشد، کارآیی نخواهد داشت. زیرا گزینش افراد برابر هدایت قرآن، از دو جهت محل اشکال است:
یکی اینکه، افراد سودجو و زیرک میتوانند در ظاهر همه لوازم تقوا و پرهیزکاری را داشته باشند، اما باطنشان چنان که آیه 206 سوره بقره اشاره میکند، خطری باشد بر جان و مال مردم.
دیگر اینکه، انسان موجودی است که هر لحظه امکان تغییر و تحول دارد. انسانی که اکنون خوب است، امکان دارد فردا بد شود و بالعکس. بنابراین، باید در به کار گرفتن مدیران و انتخاب اشخاص، به بازرسی عملکرد و ارزیابی پیشرفت کار آنان بیش از گزینش اهمیت داد. چون افراد خائن و ریاکار و ظاهرساز را تنها از راه عملکرد آنان میتوان شناخت، وگرنه افراد منافق و سودجو، غالباً از نظر ظاهر آراستهتر از مؤمنان و صالحانند. از یاد نبریم کلام مولا علی (ع) را که فرمود:
«در انتخاب ... کارگزاران هرگز به هوش و خوشبینی خود تکیه مکن. زیرا، افراد زیرک به سادگی میتوانند با ظاهرسازی و خوش خدمتی، نظر مسئولان را جلب کنند. در حالی که برخلاف ظاهر خوبشان، هرگز امین و خیرخواه نیستند».
سرچشمه عدم شفافسازی نیز از این تفکر است که باید نسبت به افراد گزینش شده خوشبین باشیم. به همین دلیل، در مورد مسئولان فرصت نقد داده نمیشود. اگر نقدی هم باشد، جدی گرفته نشده، به شیطنت مخالفان و پروندهسازی جناحها نسبت داده میشود. سالهاست که درباره مسئولان و آقازادهها شایعاتی بر سر زبانهاست، ولی هرگز شفافسازی کافی در این زمینه صورت نگرفته است. در حالی که امیرالمومنین علی(ع) در همان نامه می فرماید:
«اگر مردم نسبت به تو بدگمان شوند، بیدرنگ با صداقت و صراحت جریان را برای مردم توضیح بده و دلیل رفتار خود را آشکارا بیان کن تا جایی که دیگر نسبت به تو بدبین نباشند. بیتردید، چنین رفتاری بر پالایش اخلاقی تو یاری میرساند و حرمت مردم را پاس میدارد. در نتیجه آنان را پایبند حق و حقیقت میسازد».
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت آن است که نابرده رنج، به گنج رسیدن و خود را در آغوش نوازشگر قدرت و ثروت دیدن، انسان دچار توهمات گوناگون میسازد، از جمله:
یک – توهم دانایی! یعنی خود را داناتر و باهوشتر از دیگران دیدن!
دو – توهم توانایی! یعنی خود را برای انجام کارها شایستهتر شمردن!
سه – برتری ذاتی! یعنی نژاد و ژن و گوهر خود را استثنایی دانستن!
چهار – مورد نظر خدا بودن! یعنی خود را مورد نظر ویژه خدا دانستن!
بدیهی است که بدترین و خطرناکترین توهم، آخرین توهم است که میتواند انسان هوسپرست را به هرگونه رفتاری وا دارد و مخالفانش را شایسته هرگونه تحقیر و اهانتی بگرداند.
با این وصف، جای شکر باقی است که ایشان پیشرفتهای خود را به ژن نسبت داده است، نه خواست و اراده الهی! وگرنه، بسیاری افراد ناموفق، از خداوند گلهمند میشدند که چرا آنان را مورد نظر و عنایت خویش قرار نداده است! اما ژن چیزی نیست که بتوانند با آن طرف شد!
*پینوشت:
1-سیوطی، اسباب النزول.