صراط: سالها پیش مقالهای نوشتم به نام "نظریه مقاومت در روابط بینالملل؛ رویکرد ایرانی- اسلامی نفی سبیل و برخورد با سلطه" که برای اولین بار در یکی از مجلات علمی –پژوهشی معتبر کشور چاپ و منتشر شد. بعدها این مقاله تبدیل به کتاب «نظریه مقاومت و نظریههای غربی روابط بینالملل» شد و توسط نشر مخاطب روانه بازار کتاب شد.
یکی از پیشنهادات اساسی من در این دو اثر علمی، تأسیس یک نهاد بومی جهت اعطای «جایزه بینالمللی صلح مقاومت» بود تا مستقل و بی نیاز از جایزه صلح نوبل، هر کسی را که در هر گوشهای از جهان، قدمی و قلمی در راه مقاومت برداشته است مورد تقدیر قرار داده و از این طریق بتوان مشروعیت و اعتبار جایزه صلح نوبل را نیز به چالش کشاند.
البته دبیرخانه جایزه صلح نوبل میتواند در 10 دسامبر پیش رو جایزه 2017 را ولو برای حفظ ظاهر و آبروی خودش هم که شده به حاج قاسم سلیمانی به دلیل مبارزه و مقاتله با تروریسم تکفیری در منطقه و موفقیت در بیرون راندن تروریستها از موصل اعطاء کند، اما از آن جایی که جایزه مذکور غالباً آغشته و آلوده به رنگ و لعاب سیاسی شده و بعضاً به جنگ طلبان و اشخاص بدنامی چون هنری کیسنجر، مناخیم بگین، اسحاق رابین و شیمون پرز نیز اعطاء شده است، شخصیت انسانی و حیات توحیدی حاج قاسم را از دریافت چنین جوایزی مبرا و بی نیاز کرده است.
اساساً معتقدم اگر شاخص ادعایی را در اعطاء جایزه صلح نوبل تلاش یک فرد یا افرادی برای برقراری صلح و تأمین آسایش بشر بدانیم، هیچ حقی بالاتر از حق حیات نیست و تمام حقوق مدنی و سیاسی و همچنین حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به انسانی تعلق میگیرد که در درجه اول زنده و در قید حیات باشد. لذا حق حیات به عنوان بنیادیترین و اساسیترین حق در مجموعه حقوق بشر تلقی میشود و این تنها مقاومت بوده و هست که ضمن احیاء حیات طیبه انسانی، جان هزاران و بلکه میلیونها زن و مرد بیگناه را از دست تروریستهای خبیث و شرور نجات داده است.
ناگفته پیداست گفتمان مقاومت در قالب "پارادایم برخورد با سلطه و ستم" از منظر اسلامی و انسانی آن توانسته تمام معادلات مفهومی و سیاسی «نظام سلطه» (کشورهای سلطه گر) و «نظام تسلیم» (کشورهای وابسته) را بکلی دگرگون سازد.
مقاومت، برآیند انباشت عقدهها و عقیدههای به ناحق سرکوب شده تاریخی یک ملت بیدار است. بر این اساس باور به مقاومت، باعث شکل گیری هستههای مقاومت و نهضتهای آزادیبخش شده است. به عبارت دقیقتر نهضتهای آزادیبخش مدلول دالِ مقاومتند. این مسأله در منطقه جنوب غرب آسیا بیشتر موضوعیت یافته است؛ چرا که سالهاست به دلیل حضور صهیونیستها و آمریکاییها، ژئوپولیتیک منطقه، ژئوپولیتیک مقاومت شده است.
بنابراین پیشنهاد میشود حاج قاسم سلیمانی به مناسبت آزادسازی موصل از لوث وجود تروریستهای تکفیری و تضعیف راهبردی موقعیتشان در منطقه، به عنوان برنده اولین جایزه بینالمللی صلح مقاومت معرفی شود تا هم حقیقت انسانی و احیاگر مقاومت در مقابل چشم جهانیان ارج نهاده شود و هم جایزه صلح مقاومت مزین به نام سردار مقاومت، این اسطوره بینظیر و بیبدیل جهان اسلام شود. البته که اجر و منزلت مجاهدان راه حق نزد خداوند متعال محفوظ است. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً».
یکی از پیشنهادات اساسی من در این دو اثر علمی، تأسیس یک نهاد بومی جهت اعطای «جایزه بینالمللی صلح مقاومت» بود تا مستقل و بی نیاز از جایزه صلح نوبل، هر کسی را که در هر گوشهای از جهان، قدمی و قلمی در راه مقاومت برداشته است مورد تقدیر قرار داده و از این طریق بتوان مشروعیت و اعتبار جایزه صلح نوبل را نیز به چالش کشاند.
البته دبیرخانه جایزه صلح نوبل میتواند در 10 دسامبر پیش رو جایزه 2017 را ولو برای حفظ ظاهر و آبروی خودش هم که شده به حاج قاسم سلیمانی به دلیل مبارزه و مقاتله با تروریسم تکفیری در منطقه و موفقیت در بیرون راندن تروریستها از موصل اعطاء کند، اما از آن جایی که جایزه مذکور غالباً آغشته و آلوده به رنگ و لعاب سیاسی شده و بعضاً به جنگ طلبان و اشخاص بدنامی چون هنری کیسنجر، مناخیم بگین، اسحاق رابین و شیمون پرز نیز اعطاء شده است، شخصیت انسانی و حیات توحیدی حاج قاسم را از دریافت چنین جوایزی مبرا و بی نیاز کرده است.
اساساً معتقدم اگر شاخص ادعایی را در اعطاء جایزه صلح نوبل تلاش یک فرد یا افرادی برای برقراری صلح و تأمین آسایش بشر بدانیم، هیچ حقی بالاتر از حق حیات نیست و تمام حقوق مدنی و سیاسی و همچنین حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به انسانی تعلق میگیرد که در درجه اول زنده و در قید حیات باشد. لذا حق حیات به عنوان بنیادیترین و اساسیترین حق در مجموعه حقوق بشر تلقی میشود و این تنها مقاومت بوده و هست که ضمن احیاء حیات طیبه انسانی، جان هزاران و بلکه میلیونها زن و مرد بیگناه را از دست تروریستهای خبیث و شرور نجات داده است.
ناگفته پیداست گفتمان مقاومت در قالب "پارادایم برخورد با سلطه و ستم" از منظر اسلامی و انسانی آن توانسته تمام معادلات مفهومی و سیاسی «نظام سلطه» (کشورهای سلطه گر) و «نظام تسلیم» (کشورهای وابسته) را بکلی دگرگون سازد.
مقاومت، برآیند انباشت عقدهها و عقیدههای به ناحق سرکوب شده تاریخی یک ملت بیدار است. بر این اساس باور به مقاومت، باعث شکل گیری هستههای مقاومت و نهضتهای آزادیبخش شده است. به عبارت دقیقتر نهضتهای آزادیبخش مدلول دالِ مقاومتند. این مسأله در منطقه جنوب غرب آسیا بیشتر موضوعیت یافته است؛ چرا که سالهاست به دلیل حضور صهیونیستها و آمریکاییها، ژئوپولیتیک منطقه، ژئوپولیتیک مقاومت شده است.
بنابراین پیشنهاد میشود حاج قاسم سلیمانی به مناسبت آزادسازی موصل از لوث وجود تروریستهای تکفیری و تضعیف راهبردی موقعیتشان در منطقه، به عنوان برنده اولین جایزه بینالمللی صلح مقاومت معرفی شود تا هم حقیقت انسانی و احیاگر مقاومت در مقابل چشم جهانیان ارج نهاده شود و هم جایزه صلح مقاومت مزین به نام سردار مقاومت، این اسطوره بینظیر و بیبدیل جهان اسلام شود. البته که اجر و منزلت مجاهدان راه حق نزد خداوند متعال محفوظ است. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً».