صراط: هشتگ #ژن_خوب ضربه مهمّی به پسر محمدرضا عارف و در حقیقت به خود عارف وارد کرده است. هشتگی که با ارجاع به اظهارات حمیدرضا عارف در گفتوگو با یک پایگاه اینترنتی در توئیتر داغ و در پی آن مطالب انتقادی سنگین و پرحجمی علیه پسر عارف و در واقع به ضرر خود محمدرضا عارف منتشر شد. پسر عارف در این مصاحبه ضمن رد اتهام ها درباره استفاده از رانت پدرش میگوید که تواناییهایش به دلیل «ژن» و «خون خوب» پدر و مادرش بوده است.
از این اقدام مجازی درباره عارف میتوان دو نوع تفسیر و برداشت ارائه کرد. تفسیر اول، یک اقدام «عدالتخواهانه» علیه پدیده آقازادگی و رانتخواری فرزندان مقامات از طریق بهرهمندی از فرصتهای نابرابر است. بدین معنا که جمعی از اکانتهای توئیتر تصمیم گرفتهاند با مشاهده این اظهارات، نسبت به آن رویکرد انتقادی شدید اتخاذ و با یک مفسده مهم مقابله کنند. اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این تفسیر نمیتواند کاملاً منطبق بر واقعیت باشد و یا به عبارت دقیقتر، دستکم بخش مهمی از اکانتهایی که هسته مرکزی این ماجرا بودهاند، نمیتوانند چنین دغدغهای داشته باشند، اما در ادامه ماجرا، بسیاری از افراد دیگر احتمالاً از همین نقطهنظر عدالتخواهانه وارد شده و دیدگاههای انتقادی خود را علیه ویژهخواری مطرح کردهاند.
این حرکت توسط اکانتهایی آغاز شده است که عمدتاً در جناح موسوم به اصلاحطلب دستهبندی میشوند و از فعالان رسانهای و یا سیاسی آن جریان هستند و یا مواضع سیاسی آنها را دنبال میکنند. اما حمیدرضا عارف پیش از این گفتوگو هم بروز و ظهور سیاسی و اقتصادی داشته و برای نمونه کاندیدای عضویت در اتاق بزرگانی ایران نیز شده بود، اما با اعتراض و انتقاد موثری از ناحیه اصلاحطلبان مواجه نشده بود.
علاوه بر این، در میان اصلاحطلبان نمونههای مشابه و البته حادتری از رانتخواری هم وجود داشتهاند که اصلاحطلبان نسبت به آنها واکنش منفی مهمی بروز ندادهاند. فاطمه حسینی دختر صفدر حسینی از نجومیبگیران شاخص در دولت یازدهم، با حضور در لیست اصلاحطلبان وارد مجلس شد و با استفاده از تریبون مجلس از حقوق نجومی پدر خود نیز دفاع کرد، اما با این مسئله از طرف اصلاحطلبان به این صورت برخورد نشد.
بنابراین به نظر میرسد، دو عنصر «عارف» و «زمان فعلی»، مولفههای مهمتری برای تحلیل رویداد اخیر است. بخشی از شخصیتهای اصلاحطلب تصمیم گرفتهاند علاوه بر ضربه اولیه، نشانه معناداری به محمدرضا عارف بفرستند مبنی بر اینکه او باید حد و جایگاه خود را بشناسد و به بالاتر از آن نیندیشد.
عارف، از 92 به این سو با این تصور که کمک مهمی به پیروزی حجتالاسلام روحانی کرده، خواهان ایفای نقش پررنگتری در میان اصلاحطلبان است و انتظار دارد دستکم یکی از چند شخصیتِ اصلیِ تعیینکننده در این جبهه قلمداد شود. او تصور میکند که اگر از انتخابات 92 کنار نمیرفت، دستکم از پیروزی روحانی در دور اول رقابتها خبری نبود. تصوری که به نظر میرسد با واقعیت هم انطباق داشته باشد.
چند صباحی پس از سال 92، اصلاحطلبان و بویژه محمد خاتمی، امتیازاتی برای او در نظر گرفتند، شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان تشکیل و محمدرضا عارف رئیس آن شد؛ در انتخابات مجلس سرلیست اصلاحطلبان در تهران بود و در چینش بخش مهمی از لیست 30 نفره نظر او حاکم بود و در انتخابات شورای شهر اخیر نیز بسیاری از اصلاحطلبان او را یکی از تاثیرگذارترین چهرهها و شاید موثرترین فرد در بستن لیست شورای شهر تهران برای اصلاحطلبان میدانند.
با این حال ضعیف و ناکارآمد بودن افرادی که به واسطه تصمیمات شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به مجلس و شورای شهر راه یافتهاند از یک سو و از سوی دیگر باقی ماندن محمدرضا عارف بر موضع خود برای نقشآفرینی تعیینکننده در میان اصلاحطلبان از سوی دیگر و همچنین عدم تمایل سایر شخصیتهای اصلاحطلب به حضور عارف در چنین جایگاه برتری نسبت به خود، شرایطی را به وجود آورده است که به نظر میرسد اقداماتی از قبیل آنچه اخیراً در توئیتر اتفاق افتاد حرکتی سازماندهی شده برای برهم زدن آن است.
افرادی مانند رسول منتجبنیا قائم مقام حزب اعتماد ملی و محسن رهامی دبیرکل سابق انجمن مدرسین دانشگاهها و برخی دیگر از چهرههای مهم اصلاحطلبان چند صباحی است انتقادات آشکار و گستردهای از عارف آغاز و انحلال شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به ریاست عارف را هم درخواست کردهاند؛ شورایی که افرادی مانند عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت دوم خرداد نائب رئیس آن است.
به نظر میرسد افرادی مانند موسوی لاری نیز متوجه ریشه و پیام اصلی این نوع حرکات علیه محمدرضا عارف شدهاند؛ از آنجا که پسر موسوی لاری که خود نیز میتواند در دستهبندیها به نوعی آقازاده به مفهموم مصطلح منفی آن محسوب شود، جزو بسیارمعدود افرادی بود که در این ماجرا از پسر عارف دفاع کرده است. دفاعی که به نظر میرسد بیش از آنکه حمایت از پسر عارف باشد، جانبداری از شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است که پدر او در منصب نائب رئیسی آن نشسته است!
از این اقدام مجازی درباره عارف میتوان دو نوع تفسیر و برداشت ارائه کرد. تفسیر اول، یک اقدام «عدالتخواهانه» علیه پدیده آقازادگی و رانتخواری فرزندان مقامات از طریق بهرهمندی از فرصتهای نابرابر است. بدین معنا که جمعی از اکانتهای توئیتر تصمیم گرفتهاند با مشاهده این اظهارات، نسبت به آن رویکرد انتقادی شدید اتخاذ و با یک مفسده مهم مقابله کنند. اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این تفسیر نمیتواند کاملاً منطبق بر واقعیت باشد و یا به عبارت دقیقتر، دستکم بخش مهمی از اکانتهایی که هسته مرکزی این ماجرا بودهاند، نمیتوانند چنین دغدغهای داشته باشند، اما در ادامه ماجرا، بسیاری از افراد دیگر احتمالاً از همین نقطهنظر عدالتخواهانه وارد شده و دیدگاههای انتقادی خود را علیه ویژهخواری مطرح کردهاند.
این حرکت توسط اکانتهایی آغاز شده است که عمدتاً در جناح موسوم به اصلاحطلب دستهبندی میشوند و از فعالان رسانهای و یا سیاسی آن جریان هستند و یا مواضع سیاسی آنها را دنبال میکنند. اما حمیدرضا عارف پیش از این گفتوگو هم بروز و ظهور سیاسی و اقتصادی داشته و برای نمونه کاندیدای عضویت در اتاق بزرگانی ایران نیز شده بود، اما با اعتراض و انتقاد موثری از ناحیه اصلاحطلبان مواجه نشده بود.
علاوه بر این، در میان اصلاحطلبان نمونههای مشابه و البته حادتری از رانتخواری هم وجود داشتهاند که اصلاحطلبان نسبت به آنها واکنش منفی مهمی بروز ندادهاند. فاطمه حسینی دختر صفدر حسینی از نجومیبگیران شاخص در دولت یازدهم، با حضور در لیست اصلاحطلبان وارد مجلس شد و با استفاده از تریبون مجلس از حقوق نجومی پدر خود نیز دفاع کرد، اما با این مسئله از طرف اصلاحطلبان به این صورت برخورد نشد.
بنابراین به نظر میرسد، دو عنصر «عارف» و «زمان فعلی»، مولفههای مهمتری برای تحلیل رویداد اخیر است. بخشی از شخصیتهای اصلاحطلب تصمیم گرفتهاند علاوه بر ضربه اولیه، نشانه معناداری به محمدرضا عارف بفرستند مبنی بر اینکه او باید حد و جایگاه خود را بشناسد و به بالاتر از آن نیندیشد.
عارف، از 92 به این سو با این تصور که کمک مهمی به پیروزی حجتالاسلام روحانی کرده، خواهان ایفای نقش پررنگتری در میان اصلاحطلبان است و انتظار دارد دستکم یکی از چند شخصیتِ اصلیِ تعیینکننده در این جبهه قلمداد شود. او تصور میکند که اگر از انتخابات 92 کنار نمیرفت، دستکم از پیروزی روحانی در دور اول رقابتها خبری نبود. تصوری که به نظر میرسد با واقعیت هم انطباق داشته باشد.
چند صباحی پس از سال 92، اصلاحطلبان و بویژه محمد خاتمی، امتیازاتی برای او در نظر گرفتند، شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان تشکیل و محمدرضا عارف رئیس آن شد؛ در انتخابات مجلس سرلیست اصلاحطلبان در تهران بود و در چینش بخش مهمی از لیست 30 نفره نظر او حاکم بود و در انتخابات شورای شهر اخیر نیز بسیاری از اصلاحطلبان او را یکی از تاثیرگذارترین چهرهها و شاید موثرترین فرد در بستن لیست شورای شهر تهران برای اصلاحطلبان میدانند.
با این حال ضعیف و ناکارآمد بودن افرادی که به واسطه تصمیمات شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به مجلس و شورای شهر راه یافتهاند از یک سو و از سوی دیگر باقی ماندن محمدرضا عارف بر موضع خود برای نقشآفرینی تعیینکننده در میان اصلاحطلبان از سوی دیگر و همچنین عدم تمایل سایر شخصیتهای اصلاحطلب به حضور عارف در چنین جایگاه برتری نسبت به خود، شرایطی را به وجود آورده است که به نظر میرسد اقداماتی از قبیل آنچه اخیراً در توئیتر اتفاق افتاد حرکتی سازماندهی شده برای برهم زدن آن است.
افرادی مانند رسول منتجبنیا قائم مقام حزب اعتماد ملی و محسن رهامی دبیرکل سابق انجمن مدرسین دانشگاهها و برخی دیگر از چهرههای مهم اصلاحطلبان چند صباحی است انتقادات آشکار و گستردهای از عارف آغاز و انحلال شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به ریاست عارف را هم درخواست کردهاند؛ شورایی که افرادی مانند عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت دوم خرداد نائب رئیس آن است.
به نظر میرسد افرادی مانند موسوی لاری نیز متوجه ریشه و پیام اصلی این نوع حرکات علیه محمدرضا عارف شدهاند؛ از آنجا که پسر موسوی لاری که خود نیز میتواند در دستهبندیها به نوعی آقازاده به مفهموم مصطلح منفی آن محسوب شود، جزو بسیارمعدود افرادی بود که در این ماجرا از پسر عارف دفاع کرده است. دفاعی که به نظر میرسد بیش از آنکه حمایت از پسر عارف باشد، جانبداری از شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است که پدر او در منصب نائب رئیسی آن نشسته است!