سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۲

تجربه آقای‌دکتر وخانم‌مهندس از زندگی با ۱ میلیون‌تومان در تهران

واقعیتش این است که من تا به حال حسرت زندگی کسی را نخورده‌ام. سعی می‌کنم از امکاناتم درست استفاده کنم تا مدیون خودم نشوم و هم اینکه بتوانم پیشرفت کنم. اتفاقا من از اینکه دور خیلی از لذت‌های زندگی‌مان را خط کشیده‌ایم تا آینده خوبی داشته باشیم، بی‌نهایت راضی و خوشحال هستم.
کد خبر : ۳۸۰۸۴۵
صراط: حتما بارها جملات این چنینی به گوش‌تان خورده است که:«با دو یا سه میلیون حقوق نمی‌شود زندگی کرد، به خصوص در شهری مثل تهران» اما هانیه قهرمانی و همسرش دو سال است که با حقوق یک میلیون تومانی در تهران زندگی می‌کنند و حتی توانستند در این مدت برای خودشان پس اندازی هم جمع کنند. هانیه قهرمانی متولد سال ۷۲ دانشجوی رشته مهندسی فتونیک و همسرش متولد سال ۶۹ دانشجوی دکترای رشته علوم سیاسی است. این زوج خوشبخت که تا چند ماه دیگر مادر و پدر می‌شوند، نقشه‌های زیادی برای آینده فرزند اول‌شان دارند. هانیه خانم و همسرش به این جمله عمیقا معتقد هستند که «روزی هر کس را خدا می‌رساند».

در ادامه گفت‌وگوی فردا را با این مادر دهه هفتادی درباره فوت و فن‌های مدیریت اقتصادی‌ در طی دو سال زندگی مشترک می‌گوید.
 
تجربه آقای‌دکتر وخانم‌مهندس از زندگی با ۱ میلیون‌تومان در تهران
 
 
وقتی با همسرم ازدواج کردم او یک دانشجو با کار پروژه‌ای بود
 
هانیه قهرمانی درباره ماجرای ازدواج با همسرش چنین می‌گوید:«من و همسرم وقتی در اواسط سال ۹۳ ازدواج کردیم، هر دو دانشجو بودیم. ایشان کارشناسی ارشد و من کارشناسی. کاری هم به صورت رسمی نداشتند و فقط به صورت پروژه‌ای کار انجام می‌دادند. خانواده‌هایمان در جریان هدفمندی زندگی هردویمان بودند. پدرم در ابتدای امر با من صحبت کرد و از شرایط همسرم برایم گفت. من و همسرم هم‌دانشگاهی بودیم و هر دو خانواده‌های بسیار مذهبی و معتقدی داریم. اخلاق پدرم این طور نبود که خواستگار خوب را به خاطر نداشتن پول و کار رد کند، اما در مرحله تحقیق بسیار سخت‌گیر بودند»

 
به جای عروسی یک ولیمه ساده دادیم و حتی حلقه‌هایمان از جنس نقره بود
 
قهرمانی در ادامه درباره جشن عقد و عروسی‌شان می‌گوید:«وقتی ازدواج می‌کردیم من ۲۱ ساله و همسرم ۲۴ ساله بود. آن موقع درآمد متوسط همسرم ماهی ۵۰۰ هزار تومان بود. ما برخلاف رسم معمول خانواده‌هایمان جشن آنچنانی‌ای نگرفتیم. خانواده‌ها در ابتدا در واکنش به این ماجرا اعتراض کردند ولی ما مقاومت کردیم. هزینه ولیمه ساده عروسی‌مان را پدرانمان متقبل شدند و خدا یار هر دوی‌مان بود که یک سفر کربلا و مشهد از طرف دانشگاه هدیه گرفتیم و همان سفرها شد ماه عسل‌مان. برای جهیزیه، پدرم سی میلیون تومان در نظر گرفته بود و پدرشوهرم هم همین مقدار برای خرج عروسی و طلا کنار گذاشته بودند، اما ما حتی حلقه ازدواج‌مان را هم نقره انتخاب کردیم. من لباس عروس‌ام را هم از یکی از دوستانم قرض گرفتم و با همان به آتلیه رفتیم و عکس گرفتیم. با این پولی که خانواده‌ها برایمان کنار گذاشته بودند، یک واحد ۴۵ متری رهن کردیم و با هدیه‌های عروسی‌ای که خانواده‌ها به ما دادند، چند تکه از وسایل خانه را خریدیم. بقیه پول‌مان را هم گذاشتیم بانک مسکن، برای وام مسکن ان شاالله».
 
همسرم تمایلی به شاغل شدن من ندارد، چون هر دو معتقدیم روزی ما را خدا می‌رساند
 
این خانم دانشجو در ادامه درباره تغییر وضعیت شغلی همسرش به برکت ازدواج‌شان می‌گوید:«شوهرم قبل از ارشد، سربازی رفته بود. در وزارت دفاع امریه بود. بعد از عقدمان هم همان جا به صورت قراردادی جذب شد و حقوق‌ش به یک میلیون تومان افزایش پیدا کرد، که این هم از برکات ازدواج‌مان بود. در حال حاضر همسرم همان جا به صورت پاره وقت با همین حقوق، مشغول به کار است. من و همسرم عمیقا معتقد هستم که روزی‌مان را خدا می‌رساند. به همین دلیل حتی همسرم تمایلی ندارد، من بیرون از خانه مشغول به کار شوم»
 
 
از این یک میلیون تومان حقوق همسرم توانستیم پس‌انداز هم بکنیم
 
هانیه خانم که چند ماه دیگر فرزند اول‌اش به دنیا می‌آید، در این باره می‌گوید:«ما ماهی ۲۰۰ هزار تومان بیشتر خرج خوراک و غذایمان نمی‌شود. باور کنید از این یک تومان حقوق همسرمان توانستیم پس انداز هم بکنیم. در حال حاضر خرج سونوگرافی و ویزیتم را از همان پس‌انداز می‌دهیم. برای رفت و آمدهایمان از بی‌آرتی یا مترو استفاده می‌کنیم. میوه مرتب می‌خوریم ولی هفته‌ای یکی دو نوع. هفته‌ای دو روز غذای گوشتی می‌خوریم، اما حساب و کتاب دقیق خانه دستمان است. مهمانی به ندرت می‌دهیم و سالی نهایت ۳۰ کیلو مصرف برنج داریم. من باز هم تاکید می‌کنم که اعتقاد دارم روزی‌مان نزد خدا مقرر شده است»


 
برای تفریح معمولا یک غذای ساده درست می‌کنم و شام را با همسرم در پارک می‌خوریم
 
وقتی از قهرمانی درباره تفریحاتش پرسیدم، او درباره پیک‌نیک‌های دو نفری‌شان برایم گفت:«هر چند وقت یک بار سه‌شنبه‌ها به سینما می‌رویم و گاهی فیلم می‌خریم و در خانه تماشا می‌کنیم. اهل کنسرت رفتن نیستیم. درباره سفر هم غیر از آن سفرهایی که به عنوان ماه عسل رفتیم، یک بار با تور به کاشان رفتیم و چند بار با مترو و قطار به قم رفتیم که اسم‌اش را نمی‌شود سفر گذاشت. چند بار هم من در خانه شام پختم و با هم رفتیم پارک و آنجا شام خوردیم. در حال حاضر برای ما اولویت‌ها و ضروریات زندگی مهم است که سفر جزو اولویت‌های ما نیست»
 
 در خرج و مخارج زندگی همه چیز را اولویت‌ها تعیین می‌کنند
 
این مادر دهه هفتادی درباره مدیریت هزینه‌ها و احتمال خانه‌دار شدن‌شان می‌گوید:«ما دو سال می‌شود که پول‌مان را در بانک مسکن خوابانده‌ایم. جدیدا طرح وام مسکن اولی‌ها هم آمده که همین الان می‌توانیم یک واحد نقلی در پرند بگیریم، ولی می‌خواهیم فعلا پول‌مان را بگذاریم تا چند سال دیگر بتوانیم جایی نزدیک شهر بخریم. خیلی‌ها می‌گویند با زیر دو یا سه میلیون تومان نمی‌شود در تهران زندگی کرد، اما واقعیت این است که همه چیز را اولویت‌ها تعیین می‌کنند. خرج اینترنت ماهانه ما نهایت بیست هزار تومان می‌شود. من کسانی را می‌شناسم که برای همین اینترنت ماهانه ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان خرج می‌کنند. ما برای جشن‌ها و مناسبت‌هایی که دعوت می‌شویم، کادوی گران قیمت نمی‌بریم، چون در فرهنگ خانواده‌هایمان این موضوع جا افتاده که زوج‌های جوان لازم نیست، خیلی برای این مراسم‌ها خرج کنند. علاوه بر این غذای بیرون خوردن و آژانس گرفتن از هزینه‌های اضافی است که ما این موارد را هم از لیستمان حذف کرده‌ایم»
 
تجربه آقای‌دکتر وخانم‌مهندس از زندگی با ۱ میلیون‌تومان در تهران
 
 
هرگز حسرت زندگی اینستاگرامی‌ها را نخورده‌ام
 
وقتی از هانیه درباره حسرت داشتن زندگی‌های پرزرق و برق پرسیدم که نمونه‌هایش در اینستاگرام فراوان است، گفت:«واقعیتش این است که من تا به حال حسرت زندگی کسی را نخورده‌ام. سعی می‌کنم از امکاناتم درست استفاده کنم تا مدیون خودم نشوم و هم اینکه بتوانم پیشرفت کنم. من و همسرم خانواده‌های شریفی داریم که زندگی متوسطی دارند، شرایط زندگی ما این طور است و من این مسئله را پذیرفته‌ام. بنابراین هیچ وقت احساس عقب افتادن از دیگران را نداشته‌ام. اتفاقا من از اینکه دور خیلی از لذت‌های زندگی‌مان را خط کشیده‌ایم تا آینده خوبی داشته باشیم، بی‌نهایت راضی و خوشحال هستم»
 
محدودیت در خرج‌ها باعث شد خیاطی و دکوپاژ یاد بگیرم

خانم قهرمانی درباره مهارت‌هایی که محدودیت‌ها باعث‌ یادگیری‌اش شد، می‌گوید:«یک مشکلی که خانواده‌های ایرانی با آن دست به گریبان هستند، این است که خانواده‌ای با درآمد یک میلیون تومانی توقع دارد در حد خانواده‌ای که حقوق ده میلیون تومانی دارد، زندگی کند. اخیرا روسری‌های حریر خوشگلی در کانال‌ها به فروش می‌رسد، که قیمت هر کدام چهل تا پنجاه هزار تومان است. این مدت من به کلاس خیاطی رفتم و چند وقت پیش از بازار پارچه همین روسری‌ها را خریدم و دوردوزی کردم. خرج تمام‌ شده‌اش برای من ۲۰ هزار تومان شد. علاوه بر این حالا می‌توانم برای خودم مانتو هم بدوزم. به تازگی از اینترنت دکوپاژ و کارهای هنری یاد گرفتم و حالا می‌توانم ظرف‌های ملامین ساده را به بشقاب‌های قشنگ و گل‌گلی که خیلی مد شده، تبدیل کنم. در کنار این مهارت‌ها، چون من و همسرم هر دو دانشجو هستیم با ترجمه و تایپ خرج تحصیل‌مان را در می‌آوریم»
 
تجربه آقای‌دکتر وخانم‌مهندس از زندگی با ۱ میلیون‌تومان در تهران
 
 
تا به حال در زندگی‌مان از کسی پول قرض نکرده‌ایم
 
وقتی از هانیه درباره خریددرمانی و مشکل خیلی خانم‌ها در این مورد پرسیدم، از خرید بی‌برنامه گفت که حالش را بد می‌کند:«شکر خدا من اصلا از این بدحالی‌ها ندارم که نیاز به خریددرمانی داشته باشم. اتفاقا من از خرید بدون برنامه حالم بد می‌شود. ما در حال حاضر در یک خانه ۵۷ متری ساکن هستیم و لذت‌های خاص زندگی خودمان را داریم. در سالگرد ازدواج یا جشن تولدمان یک جشن دونفره می‌گیریم و با کادوهایی کوچک یک روز خاطره انگیز برای خودمان می‌سازیم. من خیلی‌ها را دیده‌ام که زیر بار قسط و قرض هستند، در صورتی که تا به حال برای ما پیش نیامده که بخواهیم از کسی پول قرض بگیریم. واقعا لزومی ندارد، برای خرج‌هایی که صرف چشم و هم چشمی است از کسی پول قرض کنیم یا به عبارتی بهتر:«شب شراب نیرزد به بامداد خمار»
 
 بچه روزی‌اش را با خودش می‌آورد
 
خانم قهرمانی درباره آینده بچه‌ای که در راه است، می‌گوید:«من به زودی دفاع می‌کنم و همسرم هم یک سال و نیم دیگر دکترایش را می‌گیرد. از آن به بعد همسرم می‌تواند تمام وقت کار کند و حقوقش افزایش پیدا می‌کند. این یعنی بچه روزی‌اش را با خودش می‌آورد. دوستی دارم که معتقد است، منظور از روزی بچه شیر مادر است، ولی من برخلاف این اعتقاد دارم که خدا برای این بچه روزی جداگانه‌ای در نظر گرفته است»
 
اگر بخواهم زندگی‌ام را با دیگران مقایسه کنم، با زندگی‌هایی مقایسه می‌کنم که سطح‌شان از ما پایین‌تر است
 
هانیه قهرمانی در پایان با تاکید بر این نکته که هر کس باید بر جایگاه‌اش در زندگی واقف باشد، می‌گوید:«هر کس باید بر جایگاهی که در زندگی دارد، واقف باشد و خودش را با زندگی خودش بسنجد. واقعا از جوان تحصیلکرده‌ای که پدر پولداری ندارد و در این وضعیت کسادی بازار وارد جامعه شده، نمی‌توان برای عروسی توقع خرج‌های میلیونی داشت. در جامعه ما هستند کسانی که حتی خرج جهیزیه را هم ندارند. من دوست آبروداری داشتم که پدرش توانست تنها پنج میلیون تومان برای جهیزیه‌اش بدهد. در شرایطی که همان هم از دم قسط بود. من اگر بخواهم زندگی‌ام را با دیگران مقایسه کنم، با چنین زندگی‌هایی مقایسه می‌کنم»