جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۲

پدری که بخاطر گریه فرزندش او را به قتل رساند

هنوز چند دقیقه از رفتن همسرم نگذشته بود که امیرعلی شروع به گریه کردن کرد، بسیار تلاش کردم که پسرم را آرام کنم اما تلاشم بی‌فایده بود.
کد خبر : ۳۸۱۶۹۴
صراط: هشتم تیرماه سال جاری مأموران پلیس در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت خبر مرگ مشکوک پسر سه ماه‌ای به نام امیرعلی را اعلام کردند.

به گزارش تسنیم، تحقیقات اولیه مأموران پلیس حاکی از آن بود که امیرعلی 12 روز قبل از فوت و در حالی که وضعیت جسمی خوبی نداشته توسط پدر و مادرش به بیمارستان آیت‌الله کاشانی منتقل شده و پس از بستری شدن چند روزه در این بیمارستان با نظر تیم پزشکی برای ادامه مداوا به بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) انتقال یافته و در نهایت پس از تلاش فراوان کادر درمان برای نجات جانش، جان باخته است.

با توجه به مشکوک بودن فوت امیرعلی و معاینات پزشکان، جسد وی برای تعیین علت دقیق مرگ با دستور سجاد‌ منافی‌آذر بازپرس ویژه قتل پایتخت به پزشکی قانونی منتقل شد.

همزمان با ادامه تحقیقات درباره این پرونده، کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند که امیرعلی بر اثر اصابت جسم سخت به سر و آسیب دیدن مغز جان خودش را از دست داده است.

با اعلام نظر پزشکی قانونی، بازپرس امور جنایی تهران دستور بازداشت پدر امیرعلی را صادر کرد و پدر امیرعلی بازداشت شد.

پدر امیرعلی که پیش از ظهر امروز به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده بود در اظهاراتش به بازپرس گفت: کارگر هستم و دو سال قبل با همسرم ازدواج کردم، در ابتدای ازدواج زندگی خوبی داشتیم، اما پس از مدتی ارتباط پدر و مادرم با همسرم بد شد و اصرار کردند که از همسرم طلاق بگیرم، در حالی که خودشان همسرم را برای ازدواج به من معرفی کرده بودند.

وی ادامه داد: با وجود اصرارهای پدر و مادرم، همسرم را طلاق نداده و به زندگی ادامه دادم تا اینکه امیرعلی به دنیا آمد، من، امیرعلی و همسرم را بسیار دوست داشتم، اما مدتی بود که مشکلات روحی روانی پیدا کرده و زود عصبانی می‌شوم، از طرف دیگر چند روز قبل از حادثه در محل کارم مشکل پیدا کرده و پدر و مادرم نیز در زندگی‌ام دخالت می‌کردند تا اینکه شب حادثه با همسرم مشاجره لفظی کردم.

پدر امیرعلی اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: همسرم صبح روز حادثه برای پرداخت قسط به بانک رفت و امیرعلی را نزد من گذاشت، هنوز چند دقیقه از رفتن همسرم نگذشته بود که امیرعلی شروع به گریه کردن کرد، بسیار تلاش کردم که پسرم را آرام کنم، اما تلاشم بی‌فایده بود، در حالی که بسیار عصبانی شده  و کنترلم را از دست داده بودم حدود 6 ضربه با دست به دو طرف صورت امیرعلی زدم که او حالش بد شد، بسیار از کارم پشیمان شدم و در حالی که امیرعلی حال خوبی نداشت او را به بیمارستان آیت‌الله کاشانی بردم و چند روز بعد نیز امیرعلی را به بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) انتقال دادند، اما در نهایت او جان خودش را از دست داد.

مادر امیرعلی نیز که در این جلسه بازپرسی حضور داشت، به بازپرس گفت: زن تنهایی هستم و در تهران به جز امیرعلی و همسرم کسی را نداشتم، درست است که امیرعلی را از دست داده‌ام، اما دوست ندارم شوهرم را نیز از دست بدهم و او را می‌بخشم، شوهرم، من و پسرم را دوست داشت و زندگی خوبی داشتیم، اما پدر و مادر همسرم اصرار داشتند که شوهرم از من جدا شود، روز حادثه خارج از خانه بودم و در زمان بازگشت به منزل متوجه شدم حال امیرعلی بد شده که امیرعلی را به بیمارستان بردیم، همچنین شوهرم موضوع را به من نگفته بود تا اینکه پس از بازداشت وی متوجه جریان شدم.