صراط: روزگاری در آمریکا و در اروپا، زن ها در خانه بودند و مردها در بیرون.
خانم ها به امورات خانه می پرداختند و آقایان به کسب و کار و تولید موظف
بودند.
به جنگ جهانی که رسیدند، آمریکایی ها احساس کردند یک بحران فلج کننده
اقتصادی در پیش است. پس باید دست بجنبانند. در عالی ترین سطوح حکومتی،
ستادهایی تشکیل دادند که برای اقتصاد رو به اضمحلال، چاره ای بیندیشد.
به گزارش جام جم گفتند همین جنگی که اروپای سرسبز را به آتش کشانده، می تواند برای ما
فرصتی تاریخی و مغتنم بیافریند. گفتند حالا که مردان ما برای خدمت سربازی و
حضور در جنگ اعزام شده اند، چرخ کارخانه ها نخواهد چرخید، مگر آنکه نیروی
کار جدید به آن تزریق شود و آن نیروی کار، کسی نبود جز خانم ها و بانوانی
که در خانه ها مشغول امورات خانواده بودند اما زن غربی برای حضور در صنعت،
رغبت و تمایل چندانی نشان نمی داد. آنجا بود که تبلیغات مسحورکننده ای به
کار گرفته شد تا اشتغال بیرون از خانه خانم ها را تئوریزه کرده و آن را
نماد نخبگی و پیشرفت، نشان دهد.
زن ها گفتند خوب! اگر ما بیرون از خانه مشغول شویم چه کسی کارهای خانه را
انجام خواهد داد؟ صاحبان صنایع و ارباب تبلیغات گفتند نگران نباشید، صنعت و
فناوری آنچنان پیشرفت کرده است که بتواند در کارهای سنتی شما مشارکت کند و
حتی بهتر از شما باشد. فقط به ما اعتماد کنید. برای لباس هایتان ماشین
لباس شویی و برای ظرف هایتان ماشین ظرفشویی و برای نگهداری غذاهایتان یخچال
و فریزر فراهم می کنیم. زن ها گفتند خوب! غذا را چه کار کنیم. فست فودها و
رستوران ها به فریاد رسیدند. فقط کافی بود با پرداخت بخشی از درآمد، ظرف
چند دقیقه غذا پشت در خانه آماده باشد. خانم ها گفتند همه این ها درست! اما
بچه هایمان را چه کار کنیم. گفتند برای آن هم چاره ای اندیشیده ایم. هم
«پرستاری بچه» به عنوان یک شغل درآمدزا موجود است و هم دولت خود را موظف می
داند بچه هایتان را با سه اختراع تربیت کند: مهد کودک ها، مدارس و
تلویزیون. شما فقط کار کنید و نگران چیز دیگری نباشید.
مردها که از جنگ برگشتند نه صاحبان سرمایه مایل بودند زن ها را مرخص کنند و
نه خود زن ها دیگر مایل به بازگشت به خانه بودند، چون آن را نوعی عقبگرد و
سنت گرایی جاهلانه می دانستند.
آنچنان شد که آمریکا به ثروتمندترین کشور دنیا تبدیل شد، ولی در عوض به
خاطر تضعیف مادرانه ها، هزینه گزاف و غیر قابل جبرانی پرداخت کرد. پس حفره
ها و کج کارکردهایی در بستر اجتماع رخ داد که دیگر قابل ترمیم نیست.