دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۳

هر چه موهای مادرم را کشیدم از خواب بیدار نشد

زمین لرزید و دل پدران و مادران کرد زبان از دلواپسی و نگرانی سلامت فرزندان خود، هزار برابرِ در و دیوارهای خانه ها ترک برداشت و آغوش بهشت گونه هر مادر آرامگاه کودکانی شد که از ترس به آن پناه آورده بودند.
کد خبر : ۳۹۱۲۵۳
صراط: دختربچه 5 ساله سرپل ذهابی: سقف خانه که بر سر من و مادرم خراب شد، هر چه او را تکان می‌دادم حرکت نمی‌کرد و همه می‌گویند که مادرم به پیش خدا رفته است.
 
به گزارش فارس زمین لرزید و دل پدران و مادران کرد زبان از دلواپسی و نگرانی سلامت فرزندان خود، هزار برابرِ در و دیوارهای خانه ها ترک برداشت و آغوش بهشت گونه هر مادر آرامگاه کودکانی شد که از ترس به آن پناه آورده بودند.
 
کژال دخترک 5 ساله کرد سرپل ذهابی است که مادرش به هنگام وقوع زلزله آغوش خود را سپر و پناهگاه او قرار داده و جانش را در حفظ جان دخترک فدا کرده است.
 
چشمانی زیبا و معصوم دارد و حتما مادر نام کژال را بی دلیل برایش انتخاب نکرده بود.
 
چشم‌هایی که این روزها غمی سنگین در عمقش جا خوش کرده و به راهی مانده است که به خیال کودکانه‌اش روزی، مادر از آن راه برمی‌گردد.
 
شاید کژال به ظاهر دخترکی کم و سن و سال باشد اما حتما خاطرات بی‌شماری را از مهربانی مادر در قلب پاکش به یادگار دارد و این روزها با زبان خوش و دلنشین کودکی، آن خاطرات را در جان خویش مرور می‌کند.
 
این روزها یک کژال ِ بی‌ مادر مانده است و خاطره تلخ جان دادن او که برای دختر بچه ای 5 ساله داغی سنگین و تحمل ناپذیر است و تا ابد در جان ِ لحظات این فرشته کوچک ماندگار خواهد بود.
 
مادرم پیش خدا رفته است
 
کژال ماجرای مرگ مادر جوان خود را برای مددکار مهرآفرین اینگونه نقل می‌کند.
 
وقتی خانه مان می‌لرزید مادرم مرا بغل کرد و در گوشه ای از خانه پناه گرفتیم.
 
خانه لرزید و دیوارهای آن خراب و شد آوار روی سر و صورت مادرم ریخت و او مرا در سینه خود می‌فشرد...
 
خواجویی می گوید: کژال در حالی که این روزها نزد پدر و خانواده مادری خود حضور دارد، هنوز تجسم و باور درستی از مرگ و نبود مادرش ندارد و گاه و بیگاه بهانه او را می‌گیرد.
 
مددکار اجتماعی  که در منطقه زلزله زده حضور دارد  در ادامه از زبان کژال که علت نبود مادر خود را با زبان شیرین کودکی و با گویش کردی به این شکل بازگو کرده است گفت: کژال لحظه مرگ مادرش را خوب به یاد دارد و مدام می گوید «وقتی خانه روی سرمان خراب شد و سنگ و خاک روی ما ریخت مادرم دیگر هیچ حرکتی نداشت و نمی‌توانست مرا جا به جا کند.
 
هر چه او را تکان دادم و حتی موهایش را کشیدم تا شاید از خواب بیدار شود، مادرم حرکت نمی‌کرد.
 
همه به من می‌گویند مادرت پیش خدا رفته است.
 
تصور کنید یک دختر بچه 5 ساله با چثه ای کوچک و ظریف چگونه می‌تواند مرگ مادر مهربان خود را در آغوش خویش لمس کند و بی‌قرار غیبت او نباشد.
 
چگونه می‌شود آرامش را به قلب کژال و آن‌ها که عزیزان خود را در زلزله از دست داده‌اند برگرداند و امید را به شب و روزهای گرفتار مانده در آوار تنهایی‌شان سنجاق کرد؟
 
خواجویی معتقد است: کم سن و سالی کژال و کودکانی با شرایط مشابه او، و اینکه در حال حاضر از مرگ پدر یا مادر خود درک و تجسم عمیقی ندارند، تشریح فوت والدین و نبودشان را برای اطرافیان سخت‌تر می‌کند.
 
وی با اشاره به شرایط روحی نامناسبی که پس از زلزله بر خانواده‌های زلزله زده حاکم است تاکید کرد: زلزله‌زدگان کرمانشاهی و به ویژه کسانی که برخی از عزیزان خود را در این حادثه دردناک از دست داده‌اند، برای بهبود شرایط فعلی خود نیازمند حمایت همه جانبه مددکارانی هستند و بخشی از درد آنان با رسیدگی و پیگیری مستمر مددکاران التیام خواهد یافت. و در توزیع کمک ها ، باید شرایطی فراهم آورد که زلزله زدگان عزیز از دست داده در اولویت قرار گیرند زیرا آنها مانند سایرین ممکن است نتوانند به دنبال گرفتن کمک بروند و نیاز است مدتها کسی کنارشان باشد که آسیب روحی وارده را جبران کند .
 
آرامش اصل گمشده‌ای است که جای خالی آن این روزها به وضوح در زندگی زلزله‌زدگان و آسیب دیدگان کرمانشاه دیده می‌شود و بدون تردید تلاش شبانه روزی مسئولان در جهت تامین و فراهم ساختن این آرامش، نقش بسزایی دارد.