شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰

آئیش: از ایفای نقش یک روحانی میترسیدم / طهماسبی: برای بهتر بازی کردن به اتاق عمل رفتم

مائده طهماسبی از اینکه بازیگران در دام کلیشه شدن می‌افتند،انتقاد کرد و فرهاد آئیش هم از چالش بر سر یکی از نقش‌هایش سخن گفت.
کد خبر : ۳۹۷۲۵۴

صراط: مهرداد رایانی مخصوص مجری کارشناس بخش تئاتر «چشم شب روشن» میزبان مائده طهماسبی و فرهاد آئیش زوج هنری برای گفتگو درباره خلاقیت در بازیگری بود.

به گزارش ایسنا، طهماسبی در این گفتگو اظهار کرد: وقتی به نقشی می‌رسم از خودم می‌پرسم آیا من واقعا دارم آن کار را خلق می‌کنم یا آن را کشف کرده‌ام؟ چون من وقتی چیزی را کشف می‌کنم، به جایی می‌رسم که آن را می‌بینم و اجرا می‌کنم و نقش را به وجود می‌آورم.

وی افزود: در فیلم «مارمولک» که نقش زن معتاد را بازی کردم، رسیدن به آن نقش برایم خیلی سخت بود. در «زندان زنان» هم نقش یک زن مجرم را بازی کردم که بعدا اعدام می‌شود.

بازیگرها در دام کلیشه‌ها می‌افتند

بازیگر «در امتداد شهر» تصریح کرد: ما بازیگرها در دام کلیشه شدن می‌افتیم و کارگردان‌ها هم این را دوست دارند. مثلا از بازیگری که نقشی را خوب درآورده مدام برای تکرار همان نقش استفاده می‌کنند. خیلی از ما به دلایل مختلف در این دام افتاده‌ایم. برای من هم این اتفاق افتاد که بعد از دو نقشی که اشاره کردم، مدام به من نقش‌های مشابه پیشنهاد می‌شد.

طهماسبی یادآور شد: با وجود اینکه من خیلی کم کار می‌کنم، نخواستم دیگر این نقش‌ها را تکرار کنم و این یک انتخاب هوشمندانه بود. برای خود من کافی بود که در آن دو نقش باشم و دلم می‌خواست در عالم شغلم نقشهای دیگری را بازی کنم و ببینم از پس چه کارهای دیگری برمی‌آیم.

در تئاتر آنچنان نقش را مال خودت می‌کنی که متعجب می‌شوی

وی افزود: روی صحنه تئاتر اتفاقات عجیبی می‌افتد که در سینما نظیر آنها را نداریم. مثلا در نمایش های آخری که ما کار کردیم از جمله نمایش «چمدان»، هر شب که یک نقش را ایفا می‌کنی از خودت حیرت می‌کنی. به این دلیل که هر بار به چیزهای جدیدی دسترسی پیدا میکنید و نقش آنچنان مال خودتان می‌شود که تعجب می‌کنید!

طهماسبی تصریح کرد: من در «چمدان» نقش یک زن کاملا مالیخولیایی با بک گراند ژاپنی را داشتم که این زن هر شب طور دیگری خودش را به من می‌رساند و می قبولاند. شخصیت به شکلی ظریف در من ریشه دوانده بود و من هر شب قسمت دیگری از این زن را در خودم می‌دیدم و حیرت زده می‌شدم. می توانم بگویم در اجرای سیام وقتی من در صحنه بودم، کاملا در اختیار آن زن بودم و دیگر خودم نبودم. یعنی من مائدهای بودم که آن زن با ویژگی‌هایی که داشت مرا تحت اختیار خودش گرفته بود. شاید در این نقش من به داستان خلق و کشف رسیدم. آن شخصیت در من خلق شد و بیرون آمد و این همیشه اتفاق نمی‌افتد.

وی در پاسخ به این صحبت رایانی مخصوص که انگار نقش‌هایی که فراتر از سطح عام هستند مثلا افراد روان پریش به بازیگران قدرت بیشتری برای عرض اندام می‌دهند، گفت: شما فکر می‌کنید یک انسان کاملا معمولی هستید و زندگی روتینی دارید اما وقتی به عنوان یک هنرمند، زندگیات به زندگی هنری‌ات وصل باشد و از آن دور نشوی، این اتفاقات خیلی خوب در کار آدم رخ می‌دهد. فقط باید آدم چشمش را باز کند و همه چیز را ببیند.

تجربه بودن در اتاق عمل و مشاهداتی که به کمک نقش آمد

طهماسبی ادامه داد: من نقش یک پزشک جراح را بازی کردم و کارگردان عزیز و نازنین من آقای ابوالحسنی از من خواست بروم و یک عمل جراحی را ببینم. به من گفت می‌توانی چنین کاری کنی؟ جوابم مثبت بود. کار سختی است که یک عمل جراحی را به صورت زنده تماشا کنی. محک زدن شخصیت تو برای یک نقش که بروی و ببینی آنقدر زیاد بود که من رفتم و دو ساعت در اتاق عمل با این دکتر، در یک دنیای دیگر سیر می کردم. انگار نه انگار من مائدهای هستم که زندگی روزمره خودم را دارم. آن مشاهدات به من کمک کرد که به آن نقش برسم و به من خیلی کمک کرد.

آئیش نیز گفت: زندگی تمام هنرمندان بزرگ پر از شور و احساس است؛ مثلا زندگی بتهوون و موزارت را ببینید. اینها است که باعث آمدن آثار بزرگ می‌شود. من به عنوان بازیگر نمی‌توانم کارمند باشم، روزها در یک فضای غیرهنری باشم و شب ساعت 8 گریم و به یک آدم دیگر تبدیل شوم. من باید تمام روز و هفته و مدت تمرین با این نقش زندگی کنم وگرنه من یک کارمند هستم.

ایفای نقش یک روحانی مرا در طوفان عاطفی و روانی درگیر کرد

وی افزود: بازیگر باید خودش را به چالش بکشد و نیاز به یک صداقت دارد. نیازی نیست حتما نقش آدم مالیخولیایی، قاتل یا دیوانه باشد. من در تلویزیون نقش یک روحانی را بازی کردم و این نقش مرا در یک طوفان عاطفی و روانی در هفته‌های اول درگیر کرد. چون باید این را در خودم پیدا می کردم و کار ساده‌ای نبود. یک آدم فرهیخته و والا که در «پرده نشین» آن را بازی کردم و باید آن را در خودم پیدا می‌کردم. میترسیدم و حتی خواب‌هایی دیدم که نمادی از احساس گناه من بود که دارم نقش یک روحانی را بازی می‌کنم.

خطر مقایسه من در نقش سقراط با شوایک وجود داشت

این کارگردان تئاتر درباره شخصیت شوایک نیز اظهار کرد: این نقش برای من چند چالش داشت. من با گروهی که «سقراط» را با هم بودیم در «شوایک» دوباره همکار شدیم و این موضوع وجود داشت که من را در این نقش با سقراط مقایسه می‌کردند و البته تمام تیم را با کار قبلی شان که همه با هم بودیم.

آئیش یادآور شد: در آن تئاتر من پابرهنه با لباس سقراط روی صحنه می‌آمدم اما در نمایش بعدی‌مان نقش یک شخصیت هچلهف را بازی می‌کردم و این برایم یک چالش بود. هر بازیگری اگر نقش را در خودش دربیاورد موفق است.

رایانی مخصوص نیز گفت: بعضی کاملا معکوس عمل می‌کنند. یعنی میگویند شخصیتی را که داری به کل فراموش کن و یک شخصیت جدید را بدون اینکه به خودت استناد کنی دوباره بساز.

فراتر بردن وسعت افق شخصیت در بازیگران مطرح دنیا

آئیش در این رابطه گفت: بازیگران بزرگی که در دنیا مطرح هستند، مثل رابرت دنیرو، آل پاچینو یا مارلون براندو را در نظر بگیرید، ما در تمام آثار براندو او را می‌بینیم اما قبول می‌کنیم که او این بار یک گدا، این بار رییس یک مافیا و بار دیگر یک عاشق پیشه است.

وی یادآور شد: دنیرو همیشه خودش است اما توانسته وسعت افق شخصیتی خودش را فراتر ببرد. یعنی اینکه من در درون خودم عاطفیترین، ظریف‌ترین، احساساتی‌ترین و رئوف‌ترین آدم را پیدا کنم و خشن‌ترین، دیکتاتورترین و کریه‌ترین آدم را هم همین‌طور. اینجا است که من در وجود خودم یک چالش داشتم.