صراط: سالهاست که در مسجدی معروف کنار خیابان خاوران اقامه نماز جماعت دارد. هرچند یک سالی هست که بهدلیل بیماری، امام جماعت را به روحانی دیگری واگذار کرده اما هر روز در مسجد حاضر میشود و به سؤالات مردم پاسخگو است. اوایل انقلاب نیز با تمام مشغلههایی که داشت خود را به نماز میرساند.
به گزارش تسنیم آیتالله محمّد تقی وحیدی گلپایگانی در سال 1313 در یکی از محلّات شهرستان گلپایگان متولّد شد. وی دروس مقدماتی حوزه را نزد جدّشان مرحوم شیخ محمّد حسن وحیدی آموخت و در سنّ 18سالگی جهت ادامه تحصیل به شهر قم عزیمت کرد.
ابتدا دروس خارج فقه را نزد مرحوم آیتالله العظمی بروجردی گذراند و پس از رحلت ایشان درس خارج فقه را نزد مرحوم آیت الله گلپایگانی ادامه داد و درس اصول را نزد حضرت امام خمینی(ره) فراگرفت، در درس فلسفه نیز نزد حاج آقا مصطفی خمینی تلمذ کرد.
در دوران مبارزه و نهضت اسلامی بهرهبری استادش امام خمینی یکی از محورهای مبارزه مسجد انصارالحجة در تهران بود که امامت جماعت آن را آیتالله وحیدی گلپایگانی بهعهده داشت. در سال 44 از سوی مرجع عالیقدر آیتالله سیّد محمّدرضا گلپایگانی به وی مأموریت داده شد که به این مسجد برود. در طول این سالها نیز مسئولیت هیچ مسجدی را قبول نکرده چراکه معتقد است استادش آیتالله گلپایگانی وی را در این مسجد مأمور کرده است.
بالای سر وی تصویری است که کنار رهبر انقلاب ایستاده و درباره ماجرای این عکس میگوید "بهیاد دارم برای دادن گزارش کمیته به دیدار رئیس جمهور وقت آقای خامنهای رفتیم و یک عکس دستهجمعی با ایشان گرفتیم و تا زمانی که حزب جمهوری اسلامی پابرجا بود با ایشان ارتباط داشتم".
اولین حکم رهبر معظم انقلاب در امور حسبیه بعد از دوران رهبری نیز برای آیتالله وحیدی نگاشته شد که نشان از اعتماد بالای رهبر انقلاب به ایشان دارد.
متن پیشِرو مصاحبه با آیتالله وحیدی گلپایگانی است که از منظرتان میگذرد:
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، خواهشمند است از مبدأ آشناییتان با حضرت امام بگویید و از چه تاریخی پای درس ایشان شرکت کردید؟
آیتالله وحیدی گلپایگانی: بسم الله الرحمن الرحیم. مبدأ آشنایی من با حضرت امام در قم بود. آن موقعی که امام درسشان را شروع کرده بودند من هم به قم آمده بودم. اول پای درس فلسفه حاج آقا مصطفی میرفتیم بعد همراه ایشان با چند نفر دیگر به درس امام رفتیم و از درس امام استفاده کردیم.
درس حاج آقا مصطفی فلسفه بود و خیلی هم در فلسفه وارد بود. من در درس اصول امام شرکت میکردم و ایشان عالی درس میداد، سه یا چهار سال بود که شاگرد امام بودم کمکم به منزل ایشان رفتوآمد میکردم و از محضرشان استفاده کردیم تا اینکه امام دستگیر شدند و ارتباط ما با ایشان قطع شد.
در دستگیری اول امام که بعد از مدتی ایشان را آزاد کردند، من به تهران آمدم و مردم یک مسجد کوچکی نزد آیت الله گلپایگانی آمدند و درخواست روحانی کردند که من انتخاب شدم لذا ارتباط من با امام در قم تا اینجا بود. امام بعد این مسئله به ترکیه تبعید شدند و بعد از آن به نجف رفتند. در نجف اشرف استقبال زیادی از ایشان شد. در آنجا کلاس درسی تشکیل دادند که بسیاری از علما از درس ایشان استفاده کردند لذا مبارزات امام قطع نشد و ایشان دائماً در حال مبارزه با رژیم پهلوی بودند.
بعد از نجف هم به فرانسه رفتند که در آنجا هم از ایشان استقبال خوبی شد لذا امام در کاری که برای هدایت نهضت و انقلاب مصمم بود، یک نفر هم هواپیما را بیمه کرد تا به تهران آمدند.
پرچمهای منافقین در دانشگاه تهران بالا رفت
قرار شد که از امام خمینی استقبال کنیم. ما حدود 20 نفر روحانی بودیم که به ما گفته بودند مقابل دانشگاه تهران بایستیم. یک عده که به فرودگاه رفته بودند برای استقبال امام، ما هم جلوی دانشگاه تهران میخواستیم از امام استقبال کنیم. یکوقت دیدم که پرچمهای منافقین بالا رفت. به یک روحانی که کنارم بود این موضوع را گفتم او شروع کرد به دفاع کردن از منافقین و گفت "اشکالی ندارد اینها هم مبارز و انقلابی هستند و اگر اینها نباشند انقلاب را از بین میبرند"! به وی گفتم که "آخر خواهی دید". آخر هم پسرش را منافقین کشتند.
امام بعد از سخنرانی در بهشت زهرا(ع) به مدرسه رفاه رفت و آنجا قرار شد که دیدارهای امام انجام بشود که من مرتب در آنجا حضور پیدا میکردم. بهیاد دارم که یک بار هم همراه آیتالله مشکینی رحمه الله به دیدار امام رفتیم.
شما درس آیت الله بروجردی هم شرکت کردید؟
آیتالله وحیدی: من از باب قضا در درس آیت الله بروجردی شرکت کردم اولین امتحاناتی بود که در حوزه علمیه قم برگزار میشد که من درس قضا را امتحان دادم. قبل از آن امتحان گرفته نمیشد امتحان را که نوشتم بردم و نشان دادم که امتحان خوبی بود و قبول شدم.
رابطه امام خمینی با مرحوم بروجردی در آن زمان بهچهشکلی بود چون بعضی افراد میگویند که سر جریان فدائیان اسلام امام با مرحوم بروجردی به اختلافی برخوردند؟
آیتالله وحیدی: نه به این شکل نبود البته من آن موقع آنجا نبودم اما مثل اینکه امام مقداری مکدر شده بودند اما وضعیت به این شکل نبود و امام با آیت الله بروجردی رفتوآمد داشتند.
تفاوت روش آیتالله بروجردی و امام در برخورد شاه/ آیتالله بروجردی از شاه بدش میآمد
نظر آیتالله بروجردی نسبت به رژیم شاه بهچهشکلی بود و چرا ایشان وارد مبارزه علنی با پهلوی نمیشدند؟
آیتالله وحیدی: آیتالله بروجردی از شاه بدش میآمد اما هر کسی روش و طریقی دارد. امام از طریق مبارزه، با شاه مواجه میشد اما آیتالله بروجردی از طریق مصالحه و اینگونه که هر مسئله یا حرفی بود به شاه گوشزد میکرد و تذکر میداد. به هر حال روش آیتالله بروجردی با امام خمینی یکی نبود.
بهیاد دارم که دو نفر از علمای گلپایگان حاج علی و حاج لطفالله صافی گلپایگانی، بعد از درس آیتالله بروجردی مرتب به منزل ایشان میرفتند. یک بار تصادفی من آنها را دیدم و با آنها همراه شدم و به منزل آیتالله بروجردی رفتم. در آن جلسه صحبت از شاه شد که آیتالله بروجردی با یک حالت ناراحتی گفت "ولش کنید، ولش کنید." اینگونه نبود که ایشان از شاه خوشش بیاید.
بعد از تبعید شدن امام خمینی(ره) یعنی از سال 1343 در مبارزات با چه افرادی همکاری میکردید؟
آیتالله وحیدی: در این ایام در مسجد سخنرانیهای تندی علیه رژیم داشتم. جمعیت زیادی در مسجد شرکت میکردند. مسجد کوچک بود و مردم بیرون از مسجد نیز مینشستند. این مسجد یکی از پایگاههای اصلی انقلاب بود و کل تظاهرات این منطقه از این مسجد شروع میشد. در دهههای محرم سخنرانهایی را مشخص میکردیم اما آنها بهخاطر تهدیدات ساواک و... برای سخنرانی نمیآمدند و خودم سخنرانی میکردم.
دو بار هم من توسط ساواک دستگیر شدم؛ یک بار آن وقتی که وارد دفتر سرهنگی که بازجویی میکرد شدم، گفت "چرا سلام نکردی؟"، گفتم "ما سلام را برای سلامتی شخص میکنیم."، بلند شد و یک کشیده در گوش من زد البته دستگیری من با وساطت مرحوم آقای خوانساری زیاد طول نکشید.
آیتالله سید احمد خوانساری نهضت امام خمینی را رد نمیکرد
نظر آیتالله سید احمد خوانساری نسبت به نهضت و امام خمینی چه بود؟ بعضیها خیلی تلاش میکنند که مطرح کنند ایشان با انقلاب و امام خمینی نسبت خوبی نداشت؟
آیتالله وحیدی: کسی نسبت به نهضت و امام نظر بدی نداشت، آن افراد هم که میخواهند بگویند آقای خوانساری چنین بوده، بیخود میگویند.
من 4 سال پیش از انقلاب تابستان به آبادان میرفتم و در مدرسه قائمیه آبادان که بودم همحجرهایهای من شهید مفتح و شیخ جعفر سبحانی بودند. شهید مفتح واقعاً انسانی خواستنی بود و افکار والایی داشت. وقتی هم به تهران آمدم دو سال در جلسات درس آیتالله سید احمد خوانساری شرکت میکردم.
ایشان بیان خوبی نداشت اما واقعاً ملا بود و بهخاطر سوادش به درسش میرفتم، همچنین تقوایش؛ انسانی باتقوا بود. در بحث نهضت هم چندان ورود نداشت اما رد هم نمیکرد.
بعد از انقلاب بیشتر ارتباط تشکیلاتی شما با چه افرادی بود؟ گویا شما در حزب جمهوری اسلامی هم کنار کمیته فعالیت داشتید؟
آیتالله وحیدی: با آیتالله شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی و محله سرچشمه دیدارهای زیادی داشتیم. جلسهای داشتیم روزهای پنجشنبه با آقای بهشتی که جمعاً در جلسه 12 نفر بودیم و به ما در مسائل کشور راهنمایی میکرد. در این جلسات آیت الله خامنهای هم حضور پیدا میکردند.
جلسهای که شهید بهشتی به آیتالله خامنهای واگذار کرد
بهیاد دارم که یک بار آقای بهشتی در حال صحبت بودند که پیغامی برایشان آمد و صحبت را رها کردند. گفت "امام من را برای مسئلهای خواسته است. شما باشید جلسه را آقای خامنهای ادامه میدهد". بعد از یک ساعت شهید بهشتی برگشت لبخند بهروی لب ایشان بود از ایشان پرسیدیم "چه خبر شده است؟" که گفتند "امام خمینی با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا موافقت کرده است". آقای بهشتی آنقدر برای امام جایگاه داشت که بعد از مشورت با ایشان دستور عزل بنیصدر را داد و بعد از آن بود که رهبران مجاهدین خلق همراه بنیصدر خود را بهشکل زنان در آوردند و از کشور فرار کردند.
بعد از شهادت شهید بهشتی فعالیتهای سیاسی را در جامعه روحانیت مبارز استان تهران متمرکز کردم چون نقش حزب خیلی کمرنگ شد و اکثراً وارد کارهای اجرایی شدند از جمله خود من که کارهای کمیته وقت و فرصت فعالیتهای تشکیلاتی را از من گرفته بود واقعاً در کمیته وقتم پر بود.
مجمع روحانیونیها اصلاً عضو جامعه روحانیت مبارز نبودند
حاج آقا، شما در جریان انشعاب کروبی و طیف چپ روحانیون از جامعه روحانیت مبارز و تأسیس مجمع روحانیون مبارزه بودید؟ علت آن چه بود؟
آیتالله وحیدی: بله، علت آن اختلاف نظر بود. آنها جامعه روحانیت را قبول نداشتند و بهنظر من آنهایی که انشعاب کردند اصلاً جزو جامعه روحانیت نبودند بهجز آقای ملکی که در شمیران بود، یعنی نه کروبی و نه موسوی خوئینیها اصلاً عضو جامعه روحانیت مبارز نبودند که بخواهند انشعاب کنند.
استاد کروبی بودم؛ تنها تا لمعه درس خوانده؛ انسان نامتعادلی است!
جدیداً هم آقای کروبی از حصر نامهای توهینآمیز به مقام معظم رهبری نوشتند و در آن تمام مشکلات نظام را به گردن ایشان انداختند. بهنظر شما ریشه این نوع توهینها به رهبر انقلاب چیست؟
آیتالله وحیدی: من با آقای کروبی یک نسبت فامیلی هم دارم. اجداد ایشان مال گلپایگان بودند و بعد منتقل شدند الیگودرز. انسان شلوغ و نامتعادلی است و مدیریت هم ندارد. تا لمعه (از دروس ابتدایی حوزه) هم بیشتر درس نخوانده و آن را هم نزد من خوانده بود. در سالهای اخیر هم رفتوآمدی نداشتیم و قبولش ندارم. این کارهایی هم که نوشته، مثل این نامه، از سر بغض و نفهمیاش است.
شما در جلسات درس آیتالله گلپایگانی هم شرکت میکردید. نظر ایشان نسبت به نهضت امام خمینی(ره) چگونه بود؟
آیتالله وحیدی: ایشان نظر خوبی نسبت به نهضت داشتند. این موضوع از اطلاعیههای ایشان معلوم بود، در زمان تبعید آقای خمینی رهبری قم بهعهده آیت الله گلپایگانی بود و اگر ایشان نبودند قم از هم میپاشید.
روایت آیتاللهالعظمی گلپایگانی از ارتباط ساواکیها با آیتالله شریعتمداری
در جلسات درس آیتالله شریعتمداری هم شرکت میکردید؟
آیتالله وحیدی: خیر؛ ابداً در جلسات درس آقای شریعتمداری شرکت نمیکردم، من از همان ابتدا حس خوبی نسبت به وی نداشتم حتی در نمازهای ایشان هم شرکت نکردم. بهیاد دارم یک روز از آیتالله گلپایگانی، قصه آقای شریعتمداری و دارالتبلیغی را که ساخته بود پرسیدیم چون یک سری حرفهایی در این باره شنیده بودم. این سؤال را خصوصی از آیتالله گلپایگانی پرسیدیم، ایشان فرمودند که "قبل از اینکه بروند سراغ آقای شریعتمداری سه یا چهار نفر آمدند سراغ من و معلوم بود که اینها از طرف شاه مأمور شدهاند که مسئولیت دارالتبلیغ را به من بدهند. من که فهمیدم جریاناتی پشت این است قبول نکردم و بعد از من رفتند سراغ آقای شریعتمداری که فوراً قبول کرده بود".
در جلسات درس آیتالله منتظری هم شرکت میکردید؟ علت اینکه وی بعد از سالها مبارزه دچار انحراف سیاسی شد، چه بود؟
آیتالله وحیدی: من در جلسات درس ایشان هم شرکت نکردم اما داستانی در مورد ایشان بهیاد دارم. من وقتی مسئول کمیته منطقه 10 تهران که شامل شهر ری، اسلامشهر و قسمتهایی از تهران بودم، آقای فلاحیان ساعت 12 شب به من تلفن زد که "آقای منتظری تو را خواسته تا پیششان بروید". صبح که شد رفتم بهسمت قم و وقتی به دفترشان رسیدم، منتظرشان شدم. یکدفعه آقای منتظری پرده را کنار زد و وارد اتاق شد و گفت "کمیتهها را جمع کنید".
دستور منتظری برای جمعکردن کمیتهها با یک گزارش غلط!/انحرافات آیتالله منتظری از کجا ناشی میشد؟
من سؤال کردم "دلیل شما برای جمع کردن کمیته چیست؟"، گفت "دو تا نامه برای من آمده که یکی از افراد کمیته با سیلی زده به صورت زنی که بیحجاب بوده و..." . از بین جمع من گفتم "امام خمینی کمیته را تشکیل داده خود امام هم باید دستور انحلالش را بدهد و به شخص دیگری مربوط نیست". آقای خلخالی هم که آمد با آقای منتظری حسابی بحث و دعوا کرد.
علت اصلی انحرافات ایشان، دامادش سیدهادی هاشمی و برادرش سیدمهدی بودند، چون آنها منحرف بودند و نظام، انقلاب و امام را قبول نداشتند.
شما ابتدای انقلاب در کمیتهها مسئولیت داشتید. بیشترین برخورد شما در کمیته با چه گروهها و اشخاصی بود؟
آیتالله وحیدی: 6 سال در بحرانیترین زمانها بعد از انقلاب مسئول کمیته بودم و حکمم را از آیت الله مهدوی کنی دریافت کردم. آیتالله مهدوی کنی من را از قبل انقلاب میشناختند یعنی در دوران مبارزات با هم آشنا شدیم. سال 1360 بود یعنی در اوج ترورهای منافقین، آیتالله مهدوی کنی احساس نیاز کردند و من را بهعنوان مسئول یکی از مناطق تهران قرار دادند.
کمیته انقلاب تهران ابتدا 10 منطقه بود که بعدها هر کدام از این مناطق به 4 ناحیه تقسیم شدند که من مسئول شرق و جنوب شرق تا شاه عبدالعظیم شدم، ضمن اینکه عضو شورای فرماندهی کمیته هم بودم.
در ابتدا مواجهه ما با سلطنتطلبها، ساواکیها و اراذل و اوباش و بعد از 30 خرداد 1360 که منافقین وارد فاز مسلحانه شدند عمده مقابلههای کمیته انقلاب با منافقین بود. بعد از آن هم که بسیج و سپاه شکل گرفت یک مقدار همکاری میان آنها با کمیته بیشتر شد، خسرو زندی یکی از منافقین معروف را بچههای کمیته ما گرفتند که وی ماجرای آن سه پاسدار شهید را فاش کرد.
من با شهید لاجوردی هم ارتباط داشتم و ایشان به مسجد ما هم میآمدند، از نظر شخصیتی هم یک شخصیت والا و ارزشمند بودند. بعد هم من به مرکز رسیدگی به امور مساجد رفتم و مرکز رسیدگی به امور مساجد را به چند بخش تقسیم کردیم.
همچنین اخوان رئیسی یک زمین 70 هزار متری را به کمیته دادند و من را در رأس آن قرار دادند. ما اولین کاری که کردیم این بود که مسجد انصارالحجة را توسعه دادیم و بقیهاش را 5 مدرسه، پارک، درمانگاه و قسمتی دیگری را به کسانی که خانه نداشتند دادیم و بقیه نیز موقوفه شدند.
بعد درمانگاه را ساختیم، بنای ساخت یک بیمارستان را گذاشتیم و بهتنهایی بیمارستان 120تختخوابی ساختم که 12 سال طول کشید همچنین چندین مسجد دیگر در منطقه جنوب شرق تهران ساختم. من از این منطقه به جاهای دیگر نرفتم چون حضرت آیت الله گلپایگانی به من فرمان دادند در این مسجد کار کنم.
مانند آیتالله خامنهای در مدیریت کشور نداریم
شما از ابتدای انقلاب با رهبر معظم انقلاب آیتالله خامنهای آشنایی داشتید. بعد از رحلت امام خمینی(ره) رهبری جامعه به ایشان واگذار شد. شما با توجه به شناختی که نسبت به آیتالله خامنهای داشتهاید، وزانت علمی و مدیریت سیاسی ایشان را چگونه دیدید؟
آیتالله وحیدی: واقعاً در مدیریت سیاسی کسی مانند ایشان نداریم. ایشان از نظر سیاسی از همه بالاتر است. از نظر علمی هم ایشان مجتهد مسلم از سالها پیش تاکنون هستند و الآن بیش از دو دهه هست که درس خارج فقه میدهند. من در جلسات درس آیتالله خامنهای نمیتوانم شرکت کنم ولی دوستانی که شرکت میکنند میگویند که ایشان واقعاً بر فقه مسلط هستند. بهروی ایشان هیچ حرفی وجود ندارد و میتوان گفت اولین نفری است که لایق این رهبری است.
نظر آیتالله گلپایگانی درباره رهبری آیتالله خامنهای
شما از شاگردان آیتالله گلپایگانی بودید و تا اواخر عمر نیز با ایشان همراه و مأنوس بودید. نظر ایشان نسبت به آیتالله خامنهای چه بود؟
آیتالله وحیدی: من شخصاً از آیتالله گلپایگانی در مورد آقای خامنهای بعد از ارتحال امام سؤال کردم که ایشان فرمودند "آقای خامنهای شخصیتی عالی دارد" و وی را تأیید کردند.