این درست که برخی از تجربه های کودکان می توانند بسیار خطرناک باشند و ما نمی توانیم آن ها را در معرض آن تجارب قرار دهیم اما پرسش این است که آیا همه تجاربی که کودکان تمایل دارند از سر بگذرانند خطرناک است؟ ما معتقدیم به هر میزان که شما به کنجکاوی های کودکان با ابزارهای مناسب جهت دهید؛ هم از سر راه خلاقیت و نوآوری و کنجکاوی آن ها کنار رفتهاید و هم کودک خود را با قوانین دست و پاگیر به رگبار امر و نهی نمیبندید؛ گاهی این قوانین مانع خلاقیت فرزند شماست.
چندی پیش فیلمی از سخنرانی کوتاه چند دقیقه ای نیل دگراس تایسون، اخترفیزیکدان دیدم که برایم جالب بود. بسیاری از والدین امروز می خواهند کودکانی عجیب و غریب و نابغه و خلاق و چه و چه داشته باشند تا به صورت شبانه روزی - حتی در خواب هایشان - به وجود آن ها ببالند و به عنوان محصول خانواده خود در هر جایی که ممکن است آن ها را به عنوان برگ برنده عرضه کنند اما راهی که برای این کار امتحان می کنند ،ممکن است آن ها را به این مقصود نرساند. اگر بخواهیم عصاره و چکیده حرف این دانشمند معتبر را به والدین برای پرورش کودکانی خلاق و کنجکاو بیان کنم این می شود: لازم نیست شما کاری انجام دهید، کاری که باید انجام دهید این است که کاری نکنید و از سر راه آن ها کنار بروید.
مقابل آفتاب را گرفته ای
تصور کنید کسی می خواهد آفتاب بگیرد و شما جلوی آفتاب او ایستاده اید. سایه شما روی آن فرد افتاده و او را از آفتاب محروم کرده است. حالا او مدام اعتراض می کند و آفتاب را می خواهد، شما هم آن جا کلی جلسه تشکیل می دهید و آفتاب را حق همه می دانید و سخنرانی می کنید که ما اساسا نمی خواهیم برای کسی مانع تراشی کنیم و حتی سفارش می دهید که اگر بشود آفتابی برای آن فرد از جایی پیدا کنند و بیاورند اما به جای این کارهای پرهزینه و به جای همه این آشوب ها و سخنرانی ها و امر و نهی ها کافی بود که شما یک متر آن طرف تر می رفتید از سر راه آن آدم کنار می رفتید تا او همچنان بتواند آفتاب بگیرد. این همان کاری است که ما پدر و مادرها باید در برابر کودکان خود انجام دهیم چون اگرچه ما می خواهیم کودکانی باهوش و با اعتماد به نفس و خلاق داشته باشیم اما عملا سر راه خلاقیت و اعتماد به نفس آن ها ایستاده ایم اما پرسش این است که چرا ما ناخواسته در برابر خلاقیت و کنجکاوی کودکان خود می ایستیم در حالی که می خواهیم از آن ها به عنوا ن برگ برنده استفاده کنیم.
بهترین کاری که شما به عنوان یک پدر و مادر می توانید برای کودک خود انجام بدهید این است که از سر راه او کنار بروید و در گام دوم چیزی را کنار دست او بگذارید که به او در اکتشافاتش کمک کند.
این دو گام را برای داشتن کودکان خلاق بردارید
در آن فیلم کوتاه دگراس تایسون می گوید: پدر و مادرها معمولا از من می پرسند چه توصیه ای می توانم به آن ها داشته باشم که بچه هایشان به علم و دانش علاقمند شوند. من یک توصیه بیشتر به آن ها ندارم: از سر راه شان کنار بروید چون بچه ها ذاتا کنجکاو به دنیا می آیند. اصلا مهم نیست که شما چه وضع مالی داشته باشید یا اهل کدام شهر و کشور باشید، کودک شما کنجکاو به دنیا خواهد آمد و درباره محیط اطراف خودش کنجکاوی خواهد کرد. می بینید که زیر سنگ ها را نگاه می کند، برگ درخت ها را میکَند، گل ها را پرپر می کند و به این ترتیب کودک حسابی نظام زندگی بزرگ ترها را به هم می ریزد. اما در مقابل بزرگ ترها چه واکنشی از خود نشان می دهند؟ امر و نهی هایی که تمامی ندارد. آن ها به راحتی در چرخه امر و نهی های ویران کننده می افتند: گل ها را نکَن چون من کلی پول بابت آن گل ها داده ام. آن ظرف را چرا شکستی؟ با آن تخم مرغ ها بازی نکن و به این ترتیب دست و پای کودک بسته می شود.
در واقع حرف دست و منطقی ای که این دانشمند نوآور در این فیلم بیان می کند این است: بهترین کاری که شما به عنوان یک پدر و مادر می توانید برای کودک خود انجام بدهید این است که از سر راه او کنار بروید و در گام دوم چیزی را کنار دست او بگذارید که به او در اکتشافاتش کمک کند.
چطور از تعداد امر و نهی ها بکاهیم؟
این درست که ما نمی توانیم همه ابزارهای زندگی مان را در اختیار کودکان قرار دهیم. این درست که برخی از تجربه های کودکان می توانند بسیار خطرناک باشند و ما نمی توانیم آن ها را در معرض آن تجارب قرار دهیم اما پرسش این است که آیا همه تجاربی که کودکان تمایل دارند از سر بگذرانند خطرناک است؟ آیا هیچ ابزاری وجود ندارد که ما به او بدهیم تا به واسطه آن بتواند به کنجکاوی های خود جهت دهد و از آن سو از حجم و میزان بکن / نکن های ما بکاهد. باور کنید امر و نهی های خانه ای که در آن یک آبرنگ ساده با یک دفتر نقاشی وجود دارد با امر و نهی های خانه ای که در آن آبرنگ وجود ندارد یکسان نیست و به هر میزان که ما به کنجکاوی های کودکان با ابزارهای مناسب جهت می دهیم هم از سر راه خلاقیت و نوآوری و کنجکاوی آن ها کنار می رویم و هم کودک خود را به رگبار امر و نهی نمی بندیم.
من با آن دوربین ساده اصلا به یک آدم دیگری تبدیل شدم
اما در ادامه آن فیلم، فیزیکدان معتبر از پدر و مادرها می پرسد: شما چرا یک دوربین دوچشمی برای کودک خود نمی گیرید و آن دوربین را کنار دستش قرار نمی دهید؟ چون او دیر یا زود آن دوربین را برخواهد داشت و با آن اطرافش را خواهد دید. او بلافاصله از تجربه شخصی خود و پدر و مادرش در این باره سخن می گوید که چطور وقتی یازده سال داشته پدر و مادرش برای او یک دوربین دوچشمی خریدند و او به واسطه آن دوربین دنیایش را عوض کرد، به طوری که ساعت ها با همان دوربین به ماه نگاه می کرده و ماه را متفاوت تر از قبل می دید، ساعت ها به دره ها و کوه ها نگاه می کرد و آن ها را بزرگ تر و بهتر می دید و در ادامه این جمله آن فیزیکدان و اخترشناس طلایی است: من با همین دوربین ساده اصلا به یک آدم دیگری تبدیل شدم چون می توانستم چیزهایی را ببینیم که پیش تر نمی دیدم.
از یاد نبریم به عنوان یک پدر و مادر برای این که کودکانی خلاق و نوآور داشته باشیم بیشتر از آن که به "چه کنم ها" فکر کنیم ذهن ما معطوف "چه نکنم ها" باید باشد تا یک وقت مثل همان کسی نباشیم که در برابر آفتاب کسی ایستاده و با این که می تواند با کمی جابجایی دوباره آفتاب را به آن شخص بدهد دنبال راهکارهای پیچیده و عجیب می گردد.
منبع: تبیان