وقتی در سال 1947 میلادی «کِنِت آرنولد»[1] خلبان آمریکایی، هنگامی که با هواپیمای شخصی خود در حال پرواز بود به ناگاه با 9 عدد شِی ناشناخته دایره ای شکل مُواجه شد و از آن به بعد بود که تَبِ«بُشقاب پرنده»یا به اصطلاح غربی ها، «یوفو»[2] در جهان بالا گرفت.
او وقتی سرعتِ سَرسام آور این اَشیایِ ناشناخته پرنده را مشاهده کرد بسیار متعجّب شد زیرا در آن زمان، هیچ فنّ آوری در عرصه هوایی درآن حدّ و اندازه ها نبود.[3]
مشهور است که موضوعات و مُشاهدات مرتبط با بشقاب پرنده ها در اسناد مَحرمانه و طبقه بندی شده ایالات متّحده آمریکا و شاید دیگر کشورها قرار دارند. برای هر انسان صاحب عقل و اندیشه ای این پرسش مطرح است که آیا این اَشیایِ ناشناخته پرنده یا همان بشقاب پرنده ها که به دفعات از سوی مردم گزارش و اطّلاع رسانی شده اند، واقعا محصول فنّ آوریِ پیشرفته و پیچیده فَرازمینی ها یعنی همان موجودات فضایی از کُرات و سیّارات دیگر هستند؟
در زمان خلیفه عبّاسی «المُقتَدر بالله»[4] در اوایلِ قرن چهارم هجری و در سال 309 ق. پادشاه مسلمانِ اِسلاوها یا به عبارتی همان بُلغارها به نام « اَلمُش بن یلطوار» برای رشد و گسترش اسلام، تبیین احکام شرعی، ساخت مسجد ، مِنبَر و همچنین حمایت مالی جهت ساختن دژی مستحکم در مقابله با دشمنان آن ها یعنی یهودیان خزری، از خلیفه وقت، طلب کمک و استمداد نمود بنابراین خلیفه، چهار نفر از جمله شخصی به نام: «اِبن فُضلان» را که فقیه و دین شناس بود به آن مناطق رهسپار کرد.
اِسلاوها اقوامی بودند که در نزدیکی رود «اَتِل» یا «آتِل» یا همان وُلگای امروزی زندگی می کردند و به «بُلغارهای وُلگا» نیز مشهورند. موضِعشان در شمال و شمال غربی دریای خزر و شمال منطقه «قَفقاز» قرار داشت. سرزمین آن ها اکنون در مناطق «فدراسیون روسیه» قرار دارد و به احتمال زیاد جایی که، پادشاه اِسلاوها حاکم بوده موضِعی در میان جمهوری «تاتارستان» یا جمهوری «چُواشِستان» امروزی بوده است.
به هر روی مامور خلیفه وقت و هیئت همراه بعد از گذر از ایران و رفتن به سوی«ماوَراءُ النّهر» در اوّلین ماه سال 310 ق. به سرزمین اِسلاوها قدم می نهند.
او شرح سفر خود را در قالب یک سفرنامه مختصر برای آیندگانی چون ما به یادگار می گذارد و نکته جالب این که سفرنامه او بسیار برای پژوهشگرانِ روس قابل اهمیّت است زیرا اِبن فُضلان در همین اثر مختصر، نکاتی ارزشمند از وضع آداب و رسوم مردمان و ویژگی های مناطق آن روزگار گفته که منبعی دیگر جز نوشته های او برای محقّقان روس در دسترس نیست. از تاریخ ولادت و وفات اِبن فُضلان و سرگذشت او هیچ اطّلاعات دیگری از خِلال گزارش های تاریخی به ما نرسیده است.
یکی از نِکات شگفت آوری که در سفرنامه اِبن فُضلان وجود دارد و هدف اصلی ما از نوشتن این مَقال است ،روایتی از اَشیایِ ناشناخته پرنده ای است که اِبن فُضلان آن را با چشم خود و به اتّفاق دیگران از نزدیک دیده و در سفرنامه ارزشمندش ثبت و ضبط نموده است.
او در مورد این موضوع عجیب چنین نگاشته و برای ما به ارث گذاشته است :
«و رأيت في بلده من العجائب ما لا أحصيها كثرة، من ذلك: أنّ أوّل ليلة بتناها في بلده، رأيت قبل مغيب الشّمس بساعة قياسية أفق السماء، و قد احمرّت احمرارا شديدا، و سمعت في الجو أصواتا شديدة و همهمة عالية، فرفعت رأسي، فإذا غيم أحمر مثل النّار قريب مني، و إذا تلك الهمهمة و الأصوات منه، و إذا فيه أمثال النّاس و الدّوابّ، و إذا في أيدي الأشباح التي فيه تشبه النّاس رماح و سيوف أتبيّنها و أتخيّلها، و إذا قطعة أخرى مثلها أرى فيها أيضا رجالا و دواب و سلاحا، فأقبلت هذه القطعة تحمل على هذه كما تحمل الكتيبة على الكتيبة، ففرعنا من ذلك، و أقبلنا على التضرّع و الدعاء، و هم يضحكون منا و يتعجّبون من فعلنا. قال: و كنّا ننظر إلى القطعة تحمل على القطعة، فتختلطان جميعا ساعة ثم تفترقان، فما زال الأمر كذلك ساعة من اللّيل ثمّ غابتا، فسألنا الملك عن ذلك فزعم أنّ أجداده كانوا يقولون: إنّ هؤلاء من مؤمني الجنّ و كفارهم و هم يقتتلون في كل عشيّة و إنّهم ما عدموا هذا مذ كانوا في كلّ ليلة.»[5]
" و در شهر او( یعنی سرزمین پادشاه اِسلاوها ) شگفتی های فراوانی دیدم که برای من قابل شمارش نیست. از جمله آن این که :
در اوّلین شبی که ما در آن شهر اقامت کردیم یک ساعتِ کامل قبل از غروب خورشید( یعنی وقتی هوا کاملا روشن بود) در اُفق آسمان ،( به طور غیر معمول) سرخی بسیار زیادی ایجاد شد و من از طرف آسمان ، صدای بلند و هَمهَمه زیادی شنیدم، آنگاه سرم را بالا بردم و در آن هنگام اَبر سرخ رنگی، شبیه آتش دیدم که نزدیک من بود و آن منبع اصلی همان هَمهَمه ها و صداها بود و سرنشینان آن موجوداتی شبیه انسان ها و جانوران بودند.
در آن هنگام در دستان این اَشباح که شبیه انسان ها بودند نیزه ها و شمشیرهایی را هم دیدم و هم تصوّر کردم. آن جا یک قِطعه [ ابرمانند و سرخ رنگ ] دیگری همانند آن یکی که پیشتر دیدم با سرنشینانی از انسان ها و جانوران و سلاح مشاهده نمودم ،آن گاه این قِطعه به آن یکی حمله وَر شد مانند دو لشگر که به همدیگر حمله می کنند و درگیر می شوند.
پس همه ما با مشاهده این وضعیّت بسیار ترسیدیم و [ از ترس فراوان] مشغول گریه و دعا [ به درگاه خداوند] شدیم [ تا بلکه آن اتّفاق برطرف شود] و آن موجودات بِدین جهت به ما می خندیدند و از کار ما تعجّب می نمودند.
[ اِبن فُضلان صاحب سفرنامه و شاهد این ماجرا] گوید:
و ما همچنان شاهد حمله این قِطعه با آن قِطعه دیگر بودیم و مدّتی با هم درگیر می شدند و سپس از هم جدا می شدند و این امر پیوسته بود تا یک ساعت از شب گذشت آن گاه هر دو ناپدید شدند.
آن گاه ما از پادشاه و بزرگ آن منطقه از[کیفیّت و چرایی] این اتّفاق جویا شدیم و او گفت که نیاکانش می گفتند که: این موجودات از طایفه جِنّیان مومن و کافِر هستند و این موجودات از وقتی که وجود داشته اند هر شبانگاه با یکدیگر نبرد می کنند و از این کار در همه شب ها دست نمی کشند."
نَقد و تحلیل
- در کتاب ارزشمند «مُعجَم البُلدان» اثر جغرافی نگارِ شَهیر جهان اسلام، «یاقوت حَمَوی» (م.626 ق.) این مطلب مستقیما از سفرنامه ابن فُضلان نقل شده است. الا آن که اندک اختلافاتِ جُزئی در نسخه ای که او داشته با نسخه ما وجود دارد که خیلی قابل ذکر نیست مگر این که یک جا نوشته است:
« و أهل البلد يضحكون منّا و يتعجّبون من فعلنا»[6]
( و مردم آن شهر به ما می خندیدند و از کار ما تعجّب می کردند.)
و این بر خلاف عبارتی است که ما از نسخه موجود نقل کردیم و به احتمال زیاد به دلیل کُهنگی و دیرینگی ِمتن «یاقوت،این عبارت ثانی صحیح تر باشد زیرا در متن ابتدایی و نسخه در دسترس ما،خنده و تعجّب به آن موجودات فضایی باز می گردد.
«و هم يضحكون منّا و يتعجّبون من فعلنا»
(و ایشان( آن موجودات) بِدین جهت به ما می خندیدند و از کار ما تعجّب می کردند.)
چنان که پیدا است در نُسخه ای که یاقوت در اختیار داشته ،خنده و تعجّب به مردم آن سرزمین اِرجاع داده شده است و با توجّه به ادامه مطلب که افراد آن منطقه این واقعه را زیاد رویت کرده بودند، فهمیده می شود که این امر، دیگر ترس و تعجّبی برای ایشان نداشته وگریه و تَضرّع اینان یعنی اِبن فُضلان و همراهانش برای ایشان خنده دار و شگفت آور بوده است؟ و این می تواند معقول تر و بیشتر در مسیر صَواب باشد.
- این که پادشاه آنجا گفته که این موجودات از نوعِ جِنّیان کافر و مومن هستند که با هم نبرد می کنند، قابل اثبات نیست و در حدّ فرضیّه ها و تصوّراتِ مردمان آن روزگار بیان و مطرح شده است چه بسا از اساس نیز غلط باشد شاید به زَعم آن ها شبیه ترین موجود و درست ترین توجیه انتساب این شِبه انسان ها همان طایفه جِنّ باشدکه این فرضیّه می تواند غیر از این باشد و موجودات دیگری غیر از جِنّیان را شامل شود.
- امّا آن چه که در این فرصت شایان طرح و احتمال است بیان این فرضیّه است که آن چه ابن فُضلان و دیگران در سرزمین اِسلاوها دیده اند به تعبیر امروزیِ ما، در اصل دو بشقاب پرنده یا همان یوفو بوده اند. بیش از 11 قرن پیش که نهایتِ وسایل حمل و نقل و باربری انسان ها، اسب و الاغ یا در سطحِ پیشرفته تر کَجاوه ها و هودَج ها بوده است و حتّی آن ها در مُخیّله هایشان،وسایلی همچون هواپیما و این چیزها را متصوّر نبودندبنا بر این افرادی مثل اِبن فُضلان و دیگران برای وصف این اَشیای ناشناخته پرنده مجبور بوده اند که از واژه هایی مانند :« غَیم» به معنای: اَبر، استفاده کنند که اتّفاقا تشبیه و نامگذاری بسیار جالب و با مُسَمّایی است زیرا این اَشیایِ ناشناخته پرنده، مثل اَبر در هوا مُعلّق هستند و اغلب مانند اَبر، حالت مُدوّر یا بیضی شکل دارند. هر چند در این جا بسان آتش قرمز روایت شده ولی در خیلی موارد اَشیایِ ناشناخته شبیه اَبر، سفید رنگ یا خاکستری رنگ هستند هر چند رنگِ قرمز آن نیز در رویت های مختلف گزارش شده است.
- این که اِبن فُضلان مشاهده کرده که این دو اَبر یا بشقاب پرنده با هم می جنگند و به هم می چسبند و سپس جدا می شوند در گزارش هایی که از رویت بشقاب پرنده ها به دست ما رسیده بسیار به چشم می خورند آن گزارش هایی که دو تا بشقاب پرنده با هم رویت می شوند یا یکی از بدنه ظاهری فضا پیمایِ دیگری جدا می شود و یا بعد از مدّتی عضو جدا شده به بشقاب پرنده اصلی یا یوفویِ مادر می چسبد. شاید ابن فُضلان، جدا شدن و درگیر شدن ها را نتوانسته درک و هَضم کند بنابراین توهّم و تصوّر نموده که آن ها دارند با هم می جنگند و بر اساس متن، حدود دو ساعت آن ها مشغول این نمایش یا به عبارتی جذب و دفعِ یوفوها بوده اند.
- اِبن فُضلان در متن خود راجع به سرنشینان این دو سفینه فضایی آورده است که :
«امثال النّاس و الدّواب» یعنی : «سرنشینان آن شی پرنده ناشناخته، افرادی شبیه انسان و جانوران بوده اند»
که این نکته نیز در خور توجّه و مُداقّه ویژه است و با گزارش های مختلف از برخوردهای نزدیک انسان ها با بیگانگانِ فضایی در گزارش های امروزی تطبیق و همسویی بسیار دارد.
در تصویر زیر بر اساس مشاهدات برخی در سرتا سر جهان از بیگانگان فضایی تصاویری ترسیم شده است که در آن انسان نما ها و حیوان نماهایی به چشم می خورند:
- در جایی دیگر از متن، اِبن فُضلان نوشته است :
« و إذا في أيدي الأشباح التي فيه تشبه النّاس رماح و سيوف أتبيّنها و أتخيّلها»
(در آن هنگام در دستان این اَشباح که شبیه انسان ها بودند نیزه ها و شمشیرهایی را هم دیدم و هم تصوّر کردم.)
از استعمالِ لفظ«أتخيّلها»(تصوّر کردم) می توان دریافت که این موجودات تصرّفاتی هم در ذهنِ رویت کنندگانشان انجام می داده اند دقیقا مانند گزارش هایی که مدّعیان رویتِ بشقاب های پرنده در عصر حاضر دارند و شبیه این نکته را در اِظهاراتشان مُتذکّر می شوندکه آن موجودات گاهی در زمان، مکان یا ذهن آن ها تصرّف می کنند.
آن چه اِبن فُضلان در مورد نیزه و شمشیر که در دستان انسان نماهای فضایی دیده یا تصوّر نموده است با توجّه به این که علم و فنّ آوری در آن روزگاران، رشد فزاینده همچون زمان ما نداشته است باید گفت این احتمال وجود دارد که آن ها اشیایی خاص مثل آنتن ها یا وسایل کنترل کننده یا چیزی نظایر این ها بوده است که این شخص در بیش از یازده قرن پیش نتوانسته درک و هَضم نماید و به شمشیر و نیزه تشبیه یا تصوّر کرده است.
نتیجه گیری
اِبن فُضلان در مقام مُبلّغِ اسلام در بیش از 11 قرن پیش،در منطقه ای در فدراسیون روسیه امروزی، چیزی بسیار شبیه به همین بشقاب پرنده ها و یوفوهای ادّعا شده امروزی را رویت نموده که مردم سرتاسر جهان همواره آنها را گزارش و خبر می دهند.این مطلب برای یوفولوژیست ها می تواند بسیار حائز اهمیّت باشد و از سویی برخی از مخالفان را که وجود اشیای پرنده ناشناخته را فقط ساخته و پرداخته قدرت های بزرگ شرق و غرب می پندارند تا حدّی مُجاب نماید زیرا بیش از یازده قرن قبل، این رویت با کیفیّات یاد شده برای همه ما در لا به لای صفحات تاریخ به ارث رسیده است در حالی که تَبِ یوفو و بشقاب پرنده در دنیایِ غرب تازه از اواسط قرن بیستم میلادی داغ شد. از رهگذر این مطالب، ابن فُضلان نماینده دین شناسِ خلیفه عبّاسی در قرن چهارم هجری به طور اتّفاقی- بنابر طبقه بندی های رویتِ فَرازمینیان از مَنظر دانشمندان یوفولوژیست- « برخورد نزدیک از نوع دوم»[7] با اشیای ناشناخته فضایی را تجربه کرده و در اثر خود ثبت و ضبط نموده است و با فهم و درک آن روزگاران کیفیّت ظاهر و صفت آن دو یوفو را ادراک ، وَصف و شَرح نموده است.
سیّد مرتضی میرسراجی، دانشجوی دکتری تخصّصی الهیات و معارف اسلامی علوم قرآن و حدیث
پی نوشت:
1. kenneth arnold
2. ufoمخفف Unidentified flying object به معنای اشیای ناشناخته پرنده است.
3. https://en.wikipedia.org/wiki/Kenneth_Arnold_UFO_sighting
4. خلیفه عباسی که در خردسالی به قدرت رسید و دوران حکومت او از سال 295 ق. تا سال 320 ق. بود که در نهایت به قتل رسید.
5. ابن فضلان، احمد ( متوفّای بعد از 310 ق.) ، رحلة ابن فضلان الی بلاد الترک و الروس و الصقالبة ، الموسسة العربیة لدراسات و النشر – دارالسویدی ، بیروت – ابوظبی، 2003 م. ص
6. الحموی البغدادی، یاقوت بن عبدالله(م.626 ق.)، معجم البلدان، دارصادر، بیروت – لبنان، ط2، 1995 م.، ج1، ص 487.
7. close Encounters of the Second kind
باید عرض کنم که یکی از دفاعیات بنده این بود که چرا از یوفوها و موجودات ماورایی در منابع دینی ما سخنی به میون نیومده و اگر بودند و خطری داشتند ائمه ما باید ما رو از وجود اون آگاه می کردند تا بشر فکری به حال خودش کنه! به علاوه این که در قرآن تنها عنوانی که برای موجودات ماورایی به کار برده شده، لفظ جن بوده و بارها بیان شده که بشر در پاری مواقع به پرستش اونها روی آوردند و عجالتا میشه نتیجه گرفت که اون ماورایی ها که قرار هست ترسشون در دل ما بنشینه و ازشون اطاعت کنیم و به امریکا که داعیه مبارزه با اونها رو داره تعظیم کنیم، همون اجنه هستند که البته راهکار مقابله با اونها در دین ما به وفور اومده و راهش این چیزهایی نیست که شما با تلاش برای تغییر ماهیت اون موجودات به افراد پیشنهاد می کنید. به علاوه این که از این نظر میشه نتیجه گرفت که اونها پادوی استکبار هستند که ماموریت رواج نوعی طرز تفکر رو بین دشمنانشون که مسلمونها باشند دارند.
و حالا دارم می بینم که این دفاعیات بنده منجر به این سند سازی ها شده تا دیگه دهان افرادی مثل بنده هم برای مقابله با اونها بسته بشه. و افسوس می خورم آدمهای پرمدعایی مثل شما، گول همچین بازی ساده ای رو می خورید.
توصیه می کنم.........تا بفهمید که چه بازی ای خوردید و اشد مقابله رو بعد از این با نظریه ماورایی ها داشته باشید.
امیدوارم که این خلاصه از تجربیات چند ساله بنده مورد توجه دوستان همفکر قرار بگیره و اون رو جدی بگیرند و خودشون به این روند دامن نزنند.