چند دقیقه پس از تولد نوزاد یک زوج ترک (یک داعشی و همسر جوانش)، سعی کردند لباس نظامی کوچکی که از قبل آماده شده بود را به تنش کنند. پدر نوزاد باافتخار گفت که پسرش به یک ستیزهجو تبدیل خواهد شد. سمیرا اعتراض کرد و پدر نوزاد را متقاعد کرد تا از آن لباس استفاده نکند، زیرا جنس پارچه برای پوست ظریف کودک مناسب نیست.
به گزارش فرادید، سمیرای ۶۰ ساله یکی از میلیونها نفری است که تحت حکومت خشن و ظالم داعش در سوریه و عراق زندگی کرد، اما شاهد جنبهای از نزاع طلبی و خشونت بود که شاید کمتر کسی از آن اطلاع داشت. او را وادار میکردند فرزندان خانوادههای داعشی را به دنیا بیاورد. بدین ترتیب او در خصوصیترین لحظات زندگی منزوی آنها حضور داشت که آن را بسیار عجیب و مضحک توصیف میکند.
اندکی پس از اشغال رقه در سال ۲۰۱۴ و تعیین شهر بهعنوان پایتخت خلافت، سمیرا مسئول به دنیا آوردن "بچه شیرهای خلافت" شد و در تمام ساعات شبانهروز با او تماس میگرفتند. در طول سه سالی که مردان مسلح او را به خانههای داعشیها (که اکثرشان خارجی بودند) میبردند، او دچار ترس، خشم و درماندگی میشد. دیگر از شادی و غروری که از تولد یک نسل از کودکان رقه تجربه کرد بود، خبری نبود.
سمیرا درباره ستیزهجویان و همسرانشان گفت: "آنها هیچ احترامی برای حرفه ما قائل نبودند. با من مثل برده رفتار میکردند. به محض آنکه کودکشان متولد میشد، مرا بیرون میانداختند. "
بیشتر زنان جوان از مادر شدن خوشحال بودند. آنها سعی داشتند حتی قبل از بریدن بند ناف به فرزندانشان شیر دهند که به نظر سمیرا کار نادرستی است، اما در جوامع غربی هرروز بیشتر رایج میشود. زنان کودکانشان را به سینه فشار میدادند و با کلمات عربی دعا میخواندند.
اما شوهرها قوانین سختی اعمال میکردند. آنها اجازه نمیدادند سمیرا به همسرهایشان مسکن بدهند. سمیرا گفت که بعضی زنها بیش از ده ساعت درد میکشیدند: این زنها درد زیادی را تحمل میکردند و من اجازه نداشتم به آنها مسکن بدهم. "
مردها معتقد بودند که دارو سنتهای دینی را نقض میکند و زن را از پاداشی که خدا در ازای رنج کشیدن به او میدهد، محروم میکند. زنها نیز مطیعانه قبول میکردند.
اما سمیرا معتقد بود مردها میترسیدند او زنهایشان را مسموم کند و به همین دلیل این بهانهها را میآوردند. سمیرا برایشان احساس تأسف میکرد: "آنها به داروی غریبهها اعتماد نداشتند. حتی نمیگذاشتند به زنهایشان یک لیوان آب بدهم، مگر اینکه خودشان آن را میریختند. "
زنها در حین تحمل درد گفتههای شوهرهایشان از پاداشهای زندگی پس از مرگ را تکرار میکردند. سمیرا ادای آنها را با لهجه غلیظ عربی و صدای بلند درمیآورد و چشمهای آبی روشنش از خنده پر از اشک میشد.
خدمات بهداشتی زایشگاهها در دولت سوریه رایگان بود. اما مقامات داعش این خدمات را پولی کردند تا درآمد شهر نوظهور خود را افزایش دهند. آنها برای زایمان طبیعی نزدیک به بیست دلار و برای سزارین پنجاه دلار هزینه دریافت میکردند.
اما ستیزهجویان یک مشکل بزرگ روبرو بودند. به پزشکان و پرستاران محلی اعتماد نداشتند و حاضر نبودند همسرانشان را به دست آنها بسپارند. زیرا میترسیدند زنها و نوزادانشان توسط کارکنان بیمارستان مسموم شوند.
پس از آنکه داعش در اواخر سال ۲۰۱۴ قدرتش در رقه را تحکیم کرد، سمیرا و همسرش فهمیدند که ستیزهجویان دارند همسایه کُرد آنها را از خانهاش بیرون میکنند. بهجای او مردی اهل کنیا به همراه همسر، سه پسر بزرگ و عروس آلمانی اش در خانه ساکن شدند. خبر پیچید که او یکی از مدیران داعش ملقب به "ابو ولید" است و مسئول امور بیوههایی است که شوهرهایشان در جنگ کشته میشوند.
طولی نکشید که ابو ولید خودش را معرفی کرد. او متوجه تابلوی جلوی منزل سمیرا شد و از او دعوت کرد به خانهاش برود. سمیرا دعوتش را رد کرد و گفت: به دلیل ناتوانی و پیری دیگر فعالیت نمیکند. ابو ولید که مسلح بود حرف هایش را باور نکرد و همچنان اصرار داشت سمیرا به خانهاش برود. سمیرا درآنجا با زنان باردار زیادی دیدار کرد که از ملیتهای بسیار متنوعی بودند: تونسی، سعودی، مصری، سومالی، مرکشی، ایرلندی، فرانسوی، آلمانی، روسی، ترک، قفقازی، آفریقایی و دیگر ملیتهایی که نمیتوانست آنها را تشخیص دهد.
به گزارش فرادید، سمیرای ۶۰ ساله یکی از میلیونها نفری است که تحت حکومت خشن و ظالم داعش در سوریه و عراق زندگی کرد، اما شاهد جنبهای از نزاع طلبی و خشونت بود که شاید کمتر کسی از آن اطلاع داشت. او را وادار میکردند فرزندان خانوادههای داعشی را به دنیا بیاورد. بدین ترتیب او در خصوصیترین لحظات زندگی منزوی آنها حضور داشت که آن را بسیار عجیب و مضحک توصیف میکند.
اندکی پس از اشغال رقه در سال ۲۰۱۴ و تعیین شهر بهعنوان پایتخت خلافت، سمیرا مسئول به دنیا آوردن "بچه شیرهای خلافت" شد و در تمام ساعات شبانهروز با او تماس میگرفتند. در طول سه سالی که مردان مسلح او را به خانههای داعشیها (که اکثرشان خارجی بودند) میبردند، او دچار ترس، خشم و درماندگی میشد. دیگر از شادی و غروری که از تولد یک نسل از کودکان رقه تجربه کرد بود، خبری نبود.
سمیرا درباره ستیزهجویان و همسرانشان گفت: "آنها هیچ احترامی برای حرفه ما قائل نبودند. با من مثل برده رفتار میکردند. به محض آنکه کودکشان متولد میشد، مرا بیرون میانداختند. "
بیشتر زنان جوان از مادر شدن خوشحال بودند. آنها سعی داشتند حتی قبل از بریدن بند ناف به فرزندانشان شیر دهند که به نظر سمیرا کار نادرستی است، اما در جوامع غربی هرروز بیشتر رایج میشود. زنان کودکانشان را به سینه فشار میدادند و با کلمات عربی دعا میخواندند.
اما شوهرها قوانین سختی اعمال میکردند. آنها اجازه نمیدادند سمیرا به همسرهایشان مسکن بدهند. سمیرا گفت که بعضی زنها بیش از ده ساعت درد میکشیدند: این زنها درد زیادی را تحمل میکردند و من اجازه نداشتم به آنها مسکن بدهم. "
مردها معتقد بودند که دارو سنتهای دینی را نقض میکند و زن را از پاداشی که خدا در ازای رنج کشیدن به او میدهد، محروم میکند. زنها نیز مطیعانه قبول میکردند.
اما سمیرا معتقد بود مردها میترسیدند او زنهایشان را مسموم کند و به همین دلیل این بهانهها را میآوردند. سمیرا برایشان احساس تأسف میکرد: "آنها به داروی غریبهها اعتماد نداشتند. حتی نمیگذاشتند به زنهایشان یک لیوان آب بدهم، مگر اینکه خودشان آن را میریختند. "
زنها در حین تحمل درد گفتههای شوهرهایشان از پاداشهای زندگی پس از مرگ را تکرار میکردند. سمیرا ادای آنها را با لهجه غلیظ عربی و صدای بلند درمیآورد و چشمهای آبی روشنش از خنده پر از اشک میشد.
خدمات بهداشتی زایشگاهها در دولت سوریه رایگان بود. اما مقامات داعش این خدمات را پولی کردند تا درآمد شهر نوظهور خود را افزایش دهند. آنها برای زایمان طبیعی نزدیک به بیست دلار و برای سزارین پنجاه دلار هزینه دریافت میکردند.
اما ستیزهجویان یک مشکل بزرگ روبرو بودند. به پزشکان و پرستاران محلی اعتماد نداشتند و حاضر نبودند همسرانشان را به دست آنها بسپارند. زیرا میترسیدند زنها و نوزادانشان توسط کارکنان بیمارستان مسموم شوند.
پس از آنکه داعش در اواخر سال ۲۰۱۴ قدرتش در رقه را تحکیم کرد، سمیرا و همسرش فهمیدند که ستیزهجویان دارند همسایه کُرد آنها را از خانهاش بیرون میکنند. بهجای او مردی اهل کنیا به همراه همسر، سه پسر بزرگ و عروس آلمانی اش در خانه ساکن شدند. خبر پیچید که او یکی از مدیران داعش ملقب به "ابو ولید" است و مسئول امور بیوههایی است که شوهرهایشان در جنگ کشته میشوند.
طولی نکشید که ابو ولید خودش را معرفی کرد. او متوجه تابلوی جلوی منزل سمیرا شد و از او دعوت کرد به خانهاش برود. سمیرا دعوتش را رد کرد و گفت: به دلیل ناتوانی و پیری دیگر فعالیت نمیکند. ابو ولید که مسلح بود حرف هایش را باور نکرد و همچنان اصرار داشت سمیرا به خانهاش برود. سمیرا درآنجا با زنان باردار زیادی دیدار کرد که از ملیتهای بسیار متنوعی بودند: تونسی، سعودی، مصری، سومالی، مرکشی، ایرلندی، فرانسوی، آلمانی، روسی، ترک، قفقازی، آفریقایی و دیگر ملیتهایی که نمیتوانست آنها را تشخیص دهد.