انقلاب اسلامی ایران، معادلات قدرتهای جهانی و نقشههای شوم آنها برای منطقه غرب آسیا را به هم ریخت. از این رو از همان نخستین روز پیروزی این انقلاب شکوهمند، تیر توطئهها و دسیسههای بیگانگان به سمت آن سرازیر شد که اگر نبود اتحاد و همدلی امت حول محور «ولی فقیه»، بیتردید این تیرهای زهرآگین کارگر میافتاد.
حضرت امام خمینی (ره) در دوران حیات پربرکتشان با اقتدار و بینش و بصیرت بالایشان، کشتی انقلاب اسلامی را از امواج متلاطم حوادث به سلامت عبور دادند و خلف صالحشان، حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مد ظله العالی) نیز در طول حدود سه دههای که رهبری نظام را عهدهدار هستند، امام گونه، انقلاب و نظام و کشور را از دل حوادث و پیچهای تاریخی به سلامت عبور دادهاند.
۲۹ سال رهبری امامگونه
اکنون ۲۹ سال است که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با هدایت و زعامت مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای (مد ظله العالی) به سمت قله تعالی و سعادت حرکت میکند و به تصریح دوست و دشمن، دستاوردهای نظام ما در سه دهه اخیر، بعضا بینظیر و غیرقابل باور بوده است.
خفت و زبونی این روزهای آمریکا و اذنابش در سطح منطقه غرب آسیا برای اثبات اقتدار روز افزون نظام جمهوری اسلامی در بُعد بیرونی کفایت میکند. در بُعد اقتدار داخلی نیز اگر چه دولتهای مختلف روی کارآمده بعضا در امور و شوون مختلف بویژه مسائل اقتصادی و فرهنگی، کوتاهیهایی داشتند، اما به برکت وجود و هدایتهای داهیانه مقام معظم رهبری در بُعد اقتدار داخلی نیز حرکت و جهتگیری کلی کشور روبه جلو است.
خبری که اندوه جانکاه رحلت امام امت را تسلی داد
بدونتردید رحلت امام خمینی(ره) برای همه ایرانیان و مسلمانان و آزادیخواهان اقصی نقاط جهان جانگداز و تاثیرانگیز بود، اما خبری که چند ساعت پس از رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی مبنی بر جانشینی حضرت آیتالله خامنهای مخابره شد، اندکی بار غم و اندوه ناشی از ارتحال امام (ره) را زدود.
پس از رحلت حضرت امام (ره) بسیاری از معاندان نظام جمهوری اسلامی، تصوری مبنی بر رسوخ ضعف و فترت در بنیانهای این نظام نوپا داشتند، اما جانشینی حضرت آیتالله خامنهای که چند ساعت پس از مخابره خبر ارتحال ملکوتی امام عظیمالشان صورت پذیرفت به تمام تصورات معاندان خط بطلان کشید.
رحلت امام امت
حضرت امام(ره) در ساعت ۲۲ و ۲۰ دقیقه روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال ۱۳۶۸ به وصال محبوب خویش شتافتند. در صبح روز بعد یعنی ۱۴ خرداد ساعت ۷ صبح اولین خبری که از رادیوی سراسری ایران با صدای گوینده رادیو به جهان مخابره شد به شرح زیر بود: «انا لله و انا الیه راجعون. روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست ...»
تشکیل اجلاسیه خبرگان
روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸، اعضای مجلس خبرگان پس از انجام تشریفات مرتبط با تشییع و تدفین امام امت و قرائت وصیتنامه حضرتشان، بدون فوت وفت برای جلوگیری از سوء استفاده دشمنان نظام اسلامی، تشکیل جلسه دادند و پس از بحث و فحص تخصصی، حضرت آیتالله خامنهای را به رهبری برگزیدند.
قرائت وصیتنامه امام خمینى (ره)
وصیتنامه امام خمینى (ره) به دلیل مساع۳ خرداد د نبودن شرایط روحی حاج احمد آقا، توسط حضرت آیتالله خامنهاى قرائت شد و دو ساعت و نیم به طول انجامید. پس از آن، بحث و تبادل نظر براى تعیین جانشینى حضرت امام خمینى (ره) آغاز شد. سرانجام پس از گذشت چندین ساعت، حضرت آیت الله خامنهاى (رئیس جمهور وقت) که خود از شاگردان امام خمینى (ره) و از چهره هاى درخشان انقلاب اسلامى و از یاوران قیام ۱۵ خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام (ره) در همه فراز و نشیبها در جمع دیگر یاوران انقلاب جانبازى کرده بود؛ به اتفاق آرا براى این رسالت خطیر برگزیده شد.
ماده ۱۸ آییننامه داخلى مجلس خبرگان
یکى از وظایفى که براى «کمیسیون اصل یکصدوهفتم و یکصدونهم قانون اساسى» مجلس خبرگان به تصویب رسیده، شناسایى افرادى است که در مظان رهبرى قرار دارند. ماده ۱۸ آییننامه داخلى مجلس خبرگان، در این باره چنین مىگوید:«به منظور آمادگى خبرگان، براى اجراى اصل یکصدوهفتم و شناخت حدود و شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصدونهم قانون اساسى، کمیسیونى مرکّب از پانزده نفر از نمایندگان، تشکیل مىشود تا درباره همه مسائل مربوطه تحقیق کند و درباره همه کسانى که در مظان رهبرى قرار دارند، بررسى به عمل آورد و در اختیار دبیرخانه قرار دهد تا مورد استفاده و بررسى خبرگان واقع شود».
اما مرور آنچه که از بعد از ظهر آن روز روی داد خالی از لطف نیست؛ حوادثی که از زبان افراد مختلف نقل شده است.
جلسه بعد از ظهر روز سیزدهم خرداد ۱۳۶۸
پس از آن که گروه پزشکى معالج حضرت امام (قدس سره)، خبرهاى مأیوس کنندهاى از حال ایشان به مسؤولان عالیرتبه نظام دادند و گفتند که ایشان چند ساعتى بیشتر زنده نخواهند بود، جلسهاى با حضور برخى از اعضاى شوراى بازنگرى قانون اساسى، رؤساى قواى سه گانه و برخى دیگر از شخصیت ها، نزدیک محل بسترى شدن حضرت امام(ره) تشکیل شد. اعضاى حاضر در این نشست که در بعد از ظهر روز سیزدهم خرداد ۱۳۶۸ انجام شد، عبارت بودند از: حضرات آقایان خامنهاى، مشکینى، موسوى اردبیلى، امینى، هاشمى رفسنجانى، طاهرى خرم آبادى، خلخالى و احمد خمینى. این اشخاص، پیش از هر چیز، بر ضرورت تدوین برنامهاى منسجم و منظم، براى رویارویى با حادثهاى که وقوع آن، دور از انتظار نبود، به ویژه براى رهبرى پس از امام تأکید کردند.
طرح ایده شورای رهبری
در این جلسه، هر یک از این افراد، دیدگاه خود را در این باره مطرح کردند. برخى براى رهبرى، نام افرادى را که به ذهنشان مىرسید، مطرح کردند؛ اما توافقى در این باره حاصل نشد. سرانجام، به این نتیجه رسیدند که، چون فردى را که مانند حضرت امام (ره) باشد، در میان خود سراغ ندارند، باید از راه دیگرى که قانون اساسى پیشبینى کرده است، یعنى «شوراى رهبرى» استفاده کنند. با وجود آنکه آیتاللّه امینى (عضو کمیسیون رهبرى در شوراى بازنگرى قانون اساسى) در همان جلسه، بیان مى کند که مسأله شوراى رهبرى، در کمیسیون مربوط در شوراى بازنگرى قانون اساسى رد شده است، اما دیگر اعضا با این استدلال که در شرایط کنونى راهى جز این نداریم و تنها راه ممکن، شوراى رهبری است، بر نظر خود پافشارى کردند.
بررسى مسئله قائممقام مستعفی
نخستین موضوعى که در دستور کار اجلاسیه فوقالعاده خبرگان قرار گرفت، بررسى مسئله استعفاى آقاى منتظرى از سمت قائممقامى بود(امری که بعدها مشخص شد این استعفا در نتیجه نامه مورخ۶ فروردین ۶۸ حضرت امام خمینی(ره) خطاب به منتظری در عزل وی بود) هر چند که در این باره، حضرت امام (قدس سره) نظر قطعى خود را بیان فرموده بودند و دیدگاه ایشان براى اعضاى خبرگان، محترم و معتبر بود؛ اما به هر حال، این مسأله باید از طریق رسمى خود، که اصل شکلگیرى آن از آنجا بود، انجام میپذیرفت. اگر خبرگان، این مسأله را فیصله نمىدادند، ممکن بود بعدها از سوى افرادى شبهه پراکنى شود که خبرگانى که آقای منتظری را به قائم مقامى رهبرى برگزیدهاند، انتخاب خود را ملغی و باطل اعلام نکردهاند.
به هر ترتیب، این موضوع به بحث گذاشته شد و اکثریت قریب به اتفاق اعضاى حاضر در جلسه، استعفاى آقاى منتظرى را که طى نامه مورخ ۷ فروردین ۶۸، به حضرت امام(ره) اعلام کرده بود، پذیرفتند.
«رهبری فردی» یا «رهبری شورایی»
پس از آن، مذاکرات درباره چگونگى تشکیل منصب رهبرى و اینکه به صورت فردى باشد یا شورایى، آغاز شد و حدود دوازده نفر (نیمى در موافقت با رهبرى فردى و نیمى در دفاع ازشورایى بودن آن) به سخنرانى و طرح دیدگاههاى خود پرداختند که سرانجام، با رأى آوردن رهبرى فردى و سپس تعیین شخص حضرت آیتاللّه خامنهاى (دام ظله العالى)، این مذاکرات به پایان رسید.
استدلال طرفداران «رهبرى فردى»
در آن اجلاسیه فوقالعاده خبرگان، کسانى که طرفدار رهبرى فردى بودند، چنین استدلال مىکردند که ولایت فقیه، ادامه ولایت رسول خدا و ائمه اطهار علیهمالسلام است و در آنجا سابقه شورایى نداریم. در فقه شیعه نیز منصب ولایت، به صورت شورایى تعریف نشده است و بنابر همین استدلال، کمیسیون رهبرى شوراى بازنگرى قانون اساسى نیز به این نتیجه رسیده است که ذکر این مسأله در قانون اساسى، وجه شرعى ندارد.
رأی آوردن «رهبری فردی»
سرانجام، پس از مذاکرات نسبتاً طولانى، یکى از اعضا، پیشنهاد کفایت مذاکرات را مطرح کرد که این پیشنهاد به رأى گذاشته شد و به تصویب رسید. آنگاه تصمیم بر آن شد که صرف نظر از اینکه چه افرادى براى «شوراى رهبرى» یا «رهبرى فردى» مطرح باشند، اصل شورایى یا فردى بودن آن به رأى گذاشته شود که پس از رأىگیرى، «رهبرى فردى» رأى آورد.
از مجموع ۷۴ عضو حاضر در جلسه فوقالذکر، اکثریت برای رهبری آیتالله خامنهای قیام کردند و در نتیجه ایشان به جانشینی حضرت امام (ره) نائل شدند.
نطق حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی)
البته حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی) در مقابل اصرار اعضای مجلس خبرگان برای تصدی رهبری توسط ایشان، مقاومت میکنند و نطقی مستدل و فروتنانه که منبعث از مشی امیرالمومنین علی علیهالسلام است را قرائت میکنند.
این نطق مستدل و فروتنانه مقام معظم رهبری و آنچه در جلسه بعد از ظهر روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان گذشت، چند نکته را آشکار کرد:
نخست ثابت کرد که رهبری بصیر و حکیم جمهوری اسلامی ایران بر اساس گفتمان اصیل اسلامی و علوی، از تصدی پست و مقامی بالاتر گریزان است و در جامعه اسلامی همچون جوامع منحط غربی، رهبران و تاثیرگذاران در سودای جاه و مقام برای دستیابی به تنعم و تعیش نیستند، بلکه صرفا رضایت خالق و مخلوق را در نظر دارند.
تاکید حضرت امام (ره) در سه مقطع بر شایستگی حضرت آیتالله خامنهای برای تصدی رهبری
نکته دیگر آن است که در همان جلسه ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان، از زبان نایب رئیس وقت این مجلس تصریح میشود که حضرت امام (ره) در سه مقطع بر شایستگی حضرت آیتالله خامنهای برای تصدی مقام رهبری تاکید فرمودند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در جلسه بعدازظهر ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان در این رابطه گفت: «ما یک بار با رؤسای قوا و نخستوزیر و حاج احمد آقا خدمت امام بودیم و زمانی بود که بحث عزل آقای منتظری خیلی داغ بود و با امام مباحث کردیم و گفتیم که اگر آقای منتظری را کنار بگذاریم، در رهبری دچار مشکل میشویم. امام با شورای رهبری که از ابتدا موافق نبودند. شرط مرجعیت در ذهن ما برجسته بود و لذا فردی که بتواند این مسئولیت سنگین را به عهده بگیرد و مرجع هم باشد، نمییافتیم و میگفتیم چنین فردی نداریم. امام فرمودند: چرا ندارید؟ آقای خامنهای! ما تصور کردیم که امام برای اقناع ما این را فرمودهاند و لذا تصمیم گرفتیم موضوع را به کسی نگوییم و نگفتیم، ولی بعد دیدیم که مطلب پخش شده است. خود آقای خامنهای هم اصرار داشتند که این مطلب به هیچ وجه مطرح نشود. من باز به طور خصوصی خدمت امام رفتم و روی این مسئله اصرار کردم و پرسیدم که چه باید بکنیم؟ ایشان بار فرمودند: شما فردی مثل آقای خامنهای را دارید؟ چرا تردید میکنید؟ چرا مشکل دارید؟ تا دیروز مطلب دیگری را از حاج احمد آقا شنیدم که تردیدم را تبدیل به یقین کرد. ایشان میگفتند: زمانی که آقای خامنهای برای دیداری به کره رفته بودند، تلویزیون فیلم دیدار ایشان با کیم ایل سونگ را نشان میداد. من وقتی فیلم را دیدم گفتم: آقای خامنهای واقعاً در مقام ریاستجمهوری خوب جا افتاده و برای نظام آبرویی هستند. امام فرمودند: ایشان برای رهبری هم فرد شایستهای است.»
روایت یادگار امام(ره)
حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینى در این باره چنین نقل کرده است: وقتى که آیتالله خامنهاى در سفر کره (شمالى) بودند، امام گزارش هاى آن سفر را از تلویزیون مىدیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانىها و مذاکرات آن سفر، خیلى جالب بود. امام بعد از آنکه اینها را مشاهده کردند، فرمودند: «الحق ایشان شایستگى رهبرى را دارند».
روایت دختر گرامى حضرت امام (ره)
خانم زهرا مصطفوى، دختر گرامى حضرت امام (ره) مىگوید: من مدتها قبل از برکنارى قائم مقام رهبرى، شخصاً از محضر امام درباره رهبرى پرسیدم و ایشان از آیتالله خامنهاى نام بردند و پرسیدم که آیا شرط مرجعیت و اعلمیت، در رهبرى لازم نیست؟ ایشان نفى کردند. از مراتب علمى ایشان پرسیدم. صریحاً فرمودند که «ایشان اجتهادى را که براى ولى فقیه لازم است، دارد».
شورای بازنگری قانون اساسی و حذف شرط مرجعیت
حضرت امام خمینی (ره) در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۸، چهل روز پیش از رحلتشان، در نامهای خطاب به حضرت آیتالله خامنهای (رئیسجمهور وقت) هیئتی متشکل از بیست شخصیت مذهبی و سیاسی و همچنین پنج نماینده به انتخاب مجلس شورای اسلامی را مأمور بازنگری و اصلاح قانون اساسی کردند. ریاست این هیئت که به هیئت بازنگری قانون اساسی معروف شد را آیتالله مشکینی برعهده داشت.
هیئت مزبور اصلاحاتی را در برخی اصول قانون اساسی انجام داد؛ از جمله در اصل ۱۰۹، شرط مرجعیت را از شروط لازم برای تصدی مقام رهبری حذف گرداند و صرف مجتهد بودن و صلاحیت افتاء در ابواب مختلف فقه را برای تصدی مقام خطیر رهبری کافی دانست.
«من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست»
این موضوع مطمحنظر حضرت امام خمینی (ره) نیز قرار داشت. ایشان در نهم اردیبهشت ۶۸، در نامهای به ریاست شورای بازنگری قانون اساسی میفرمایند: «در مورد رهبرى، ما که نمىتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردى را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلاممان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط «مرجعیت» لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مىکند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حکومتشان تعیین کنند، وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را به عهده بگیرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولىّ و منتخب مردم مىشود و حکمش نافذ است.»
همهپرسی اصول بازنگری شده قانون اساسی
کار شورای بازنگری قانون اساسی با موفقیت پایان یافت و در تاریخ ۶ مرداد ۶۸، همزمان با برگزاری انتخابات پنجمین دوره ریاست جمهوری، همهپرسی اصول بازنگری شده قانون اساسی انجام شد و بیش از ۹۷ درصد رایدهندگان به اصلاحات و تغییرات صورت گرفته در قانون اساسی رای دادند.
چند روز پس از رای مثبت مردم به اصول بازنگری شده قانون اساسی، در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۸، مجلس حبرگان رهبری بار دیگر تشکیل جلسه فوقالعاده داد و نمایندگان این مجلس مجددا با اکثریت قاطع آراء به رهبری حضرت آیتالله خامنهای رای دادند.
روایت آیتالله حائری شیرازی از جلسه تاریخی ۱۴ خرداد ۶۸ خبرگان
مرحوم آیتالله حائری شیرازی در بیان خاطرهای در رابطه با جلسه ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان میگوید: «پس از آنکه شورای رهبری در مجلس خبرگان رای نیاورد و مجلس خبرگان تصمیم به انتخاب رهبر پس از رحلت امام (ره) گرفت نام آیتالله خامنهای به عنوان رهبری مطرح شد که ناگهان ایشان بهخاطر این مسئله شدیدا عصبانی شد و با تلخی و بدون اجازه خود را به تریبون مجلس رساند».
آن مرحوم در ادامه به ذکر خاطرهای دیگر پرداخته و میگوید: «زمانی از آیتالله خامنهای سؤال کردم پس از اتمام دوران ریاست جمهوری چه خواهید کرد، ایشان در پاسخ با قاطعیت بر شغل آخوندی و فعالیتهای حوزوی تاکید کردند و ادامه دادند مگر اینکه امام بنده را از این کار نهی کنند. آیتالله خامنهای سپس به بنده گفتند اگر امام پس از پایان ریاست جمهوری از بنده بخواهند که مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشوم هیچگاه تردید نخواهم کرد.»
«من از زیر هیچ باری دوش خودم را خالی نمیکنم»
خودِ مقام معظم رهبری طی بیاناتی در دیدار اقشار مختلف مردم در تاریخ ۲۳ آذر ۷۶، در رابطه با اتفاقات آن جلسه تاریخی مجلس خبرگان در بعدازظهر روز ۱۴ خرداد ۶۸، فرمودند: «یک نکته را لازم است عرض کنم. از برادران و خواهران عزیز خواهش میکنم این مطلب را بدون احساسات گوش کنند. آن روزی که در مجلس خبرگان، بعد از رحلت امام رضواناللَّهعلیه - آن روزِ اوّل که بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم - بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و بالاخره اسم این بندهی حقیر به میان آمد و اتّفاق کردند بر اینکه این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب کنند، من مخالفت کردم؛ مخالفت جدّی کردم. نه اینکه میخواستم تعارف کنم؛ نه. او خودش میداند که در آن لحظات در دل من چه میگذشت. رفتم آنجا ایستادم و گفتم آقایان! صبر کنید، اجازه بدهید. اینها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع کردم به استدلال کردن که مرا برای این مقام انتخاب نکنید. گفتم نکنید؛ هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان، مجتهدین و فضلایی که آنجا بودند، جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چارهای نیست. چرا چارهای نیست؟ زیرا به گفتهی افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این «واجب» در من «متعیّن» شده است. یعنی اگر من این بار را برندارم، این بار بر زمین خواهد ماند. اینجا بود که گفتم قبول میکنم. چرا؟ چون دیدم بار بر زمین میماند. برای اینکه بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آنجا بود، یا من میشناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول میکردند، یقیناً من قبول نمیکردم. بعد هم گفتم پروردگارا! توکّل بر تو. خدا هم تا امروز کمک کرد. قبل از آن هم همینطور بود. من دو دوره به ریاست جمهوری انتخاب شدم و در هر دو دوره هم قبول نمیکردم. دورهی اوّل - که تازه از بیمارستان آمده بودم - دوستان گفتند اگر تو قبول نکنی، این بار بر زمین میماند؛ کسی نیست. ناچار شدم. دورهی دوم، خودِ امام به من فرمودند که بر تو متعیّن است. خدمت ایشان رفتم و گفتم: آقا؛ من قبول نمیکنم. من دیگر این دفعه به میدان نمیآیم. گفتند: بر شما متعیّن است. یعنی واجب، واجب کفایی نیست؛ متعیّناً بر شما واجب است؛ واجب عینی است. عزیزانم! اگر واجب عینی باشد، من از زیر هیچ باری دوش خودم را خالی نمیکنم.»
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
معظمله، در تاریخ ۱۲ تیرماه ۶۸ نیز طی بیاناتی در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور، فرمودند: «در آن ساعات بسیار حساسی که سختترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا میداند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت، برادرها از روی مسؤولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش میکردند که چگونه قضایا را جمعوجور کنند. مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم؛ اگرچه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسؤولیت را به من متوجه کنند. در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا! تو که مدبر و مقدر امور هستی، چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعهی شورای رهبری، این مسؤولیت متوجه من شود، خواهش میکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل میخواستم که این مسؤولیت متوجه من نشود. بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم، تا این کار انجام نگیرد؛ ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت».
این یعنی رهبری در دموکراسی
اختلاف نظر و سلیقه همیشه و هر دورهای بوده وهست ولی اگاهی دادن لازمه رهبری است حالا جماعت خواه پند گیرند خواه ملال