تجربه حضور محمدمهدی عسگرپور پشت دوربین سریالهای جراحت، شیدایی، نفس گرم و ... نشان داده که او در به تصویر کشیدن سریالهایی با موضوع اجتماعی سبک خود را دارد. عسگرپور در این سالها با اینکه بیشتر تمرکز خود را روی سینما گذاشته اما سریالهای جریان سازی را هم برای تلویزیون ساخته است. این بار قهرمان اصلی سریال عسگرپور مردی میانسال است که با بحرانهایی در زندگی و کارش مواجه میشود.
** نامی متناسب با ماه رمضان
به گزارش فارس از آنجایی که این سریال از روز اول تولید برای ماه رمضان کلید خورد، میبایست نامی متناسب با این ماه برایش انتخاب میشد. بر همین اساس نامهای برای او در ابتدا عنوان رسمی سریال شد و بعد از مدتی دستت را به من بده به عنوان نام نهایی انتخاب شد و درست چند روز مانده به پخش، رهایم نکن نام اصلی سریال شد. درت مامی این سه عنوان ربط مستقیمی با ماه رمضان که ماه نزدیک شدن به خدا و الطاف الهی است دیده میشود و شاید نام آخر با توجه به موضوع اصلی سریال مناسبتر باشد.
** رهایم نکن یا همان جراحت؟!
با اینکه عسگرپور تا به حال سریالهای متفاوتی را برای تلویزیون ساخته است، اما میتوان جراحت و رهایم نکن را از برخی جهات شبیه به هم دانست. پایه ریزی شخصیت دو برادر، تداخل خانوادههایشان، نزاع بر سر مسائل مالی و ... مواردی است که جرقه این شباهت را میزند. اما در این بین وجود دو زن در داستان زندگی فردی به نام حاج رسول تولایی را شاید بتوان نقطه عطف داستان سریال دانست که برای مخاطب نیز جذابیت دارد.
** امین تارخ و چهرهای کلیشهای در سریالها
با نگاهی اجمالی به کارنامه کاری امین تارخ و یادآوری نقشهای او در سریالهای جراحت، سایهبان و این بار رهایم نکن آنچه که بیش از پیش خودنمایی میکند نقشهایی است که همه در یک فیلد هستند و گریمی مشابه هم دارند. انگار که تارخ با یک استایل و فیزیک مشخص و از پیش تعیین شده قرار است در چندین سریال بازی کند! جدای از تسلط خوب تارخ به بازی در نقشهای اینچنینی نباید این را از یاد برد که در یک قالب ماندن به ضرر بازیگران تمام خواهد شد.
** بازیگرانی که برای اولین بار معرفی شدند
عسگرپور که در تمامی آثارش چند چهره جدید بازیگری را معرفی میکند در «رهایم نکن» نیز این رویه را ادامه داده و دو بازیگر معرفی کرده است. نیما شعبان نژاد بازیگر نقش نیما در برنامه خندوانه که در فصلهای گذشته این برنامه تنها بازیگر خندوانه با نقش آفرینی در چند تیپ مختلف بود در سریال رمضانی عسگرپور جوانی امروزی را بازی میکند که دغدغههای خاص خود را دارد. همچنین دنیا مدنی دختر رویا تیموریان نیز با «رهایم نکن» اولین سریال تلویزیونیاش را تجربه کرده است.
** هیچ نشانهای از گروه تصویربرداری نیست
از روی آدرس که نگاه کنید محدوده نیاوران را نشان میدهد اما زمانیکه به نزدیکیهای برج مورد نظر میرسید انگار که به دامنه کوه رسیدید. سر بالاییهایی که سرعت ماشین را میگیرد و در نهایت به انتهای کوچه بن بست میرسد. بیرون این ساختمان هیچ نشانهای از گروه فیلمبرداری دیده نمیشود و اینجا بیشتر کارگران ساختمانی ایستاده و مشغول کارشان هستند. چند ماشین حمل خاک و سیمان هم کمی آنطرفتر مشغول به کار است.
** کیک پایان تصویربرداری بریده میشود
با اینکه امروز اولین روز حضور گروه در این لوکیشن است، آخرین روز تصویربرداری هم هست که اتفاقا مقارن شده با تولد یکی از عوامل و به همین دلیل تهیه کننده برای برگزاری جشن پایانی سریال کیکی را تدارک دیده که آخر شب قرار است فرستاده شده و توسط عوامل بریده شود. با این کار به عبارتی یک تیر و دو نشان زدند.
** نقاشی روی سقف لابی
در ورود به برجی که نمایی کرم رنگ دارد، گلهای قرمز و صورتی داخل باغچه که کل حیاط کوچک را پوشانده خودنمایی میکند. به سمت لابی که میروید به دلیل نیمه کاره بودن خانه، خاک شدیدی را در اطراف حس میکنید. بخشی از گروه تولید، تدارکات و برنامهریزی گوشهای از این لابی را به خود اختصاص دادهاند و پشت میزشان نشسته و با اینکه سکوتی نسبی در اینجا حکمفرما است، به صورت متمرکز کارشان را انجام میدهند. آنطرفتر چند پسر جوان روی داربست بزرگی ایستادهاند و نقاشیهایی روی سقف لابی میکشند. کارشان تقریبا رو به پایان است و مشغول طلایی کردن حاشیه سقفها هستند. سمت چپ لابی تابلوی نقاشی که به نقاشیهای سقف شبیهتر است دیده میشود.
** کارگران مشغول کارند
یکی از معایب خانههای نوساز، آسانسورهایشان است که کمتر دیده شده زودتر از موعد مقرر راه بیفتد و این موضوع در اینجا هم وجود دارد و همه گروه برای رسیدن به طبقه چهارم باید چهار طبقه را پیاده بالا بروند. یکی از عوامل میگوید اگر کمی صبر کنید الان کارگرها آسانسور را درست میکنند. وقتی پا به طبقه چهارم میگذارید، بعد از ورودی طبقه که وارد واحد میشوید اصلا باورتان نمیشود اینجا همان خانه خاکی است که در پایین دیده بودید. آقایانی که در پشت صحنه فعالیت میکنند بین طبقه اول و چهارم در رفت و آمد هستند تا همه چیز طبق روال عادی خود پیش رود.
** کاورهایی که همه به پا دارند
دیدن خانهای با این همه وسیله آنهم در دل گرد و خاکی که از طبقه اول تا طبقه چهارم بوده، تعجب برانگیز است. همه عوامل پشت و جلوی دوربین کاور کفش پوشیدند و به دلیل اینکه صدای خش خش میدهد برای شروع ضبط باید بی حرکت بایستند. دو دست مبلمان توسی و آبی در دو طرف سالن پذیرایی قرار دارد و آشپزخانه و اتاقها هم در سمت چپ هستند. فریبا متخصص و محمدمهدی عسگدپور روی مبلهای توسی که وسط آنها میز مربعی آیینهای شکل قرار دارد، نشسته و مشغول تمرین دیالوگها هستند. کمی که میگذرد بابک بهشاد و محمدرضا هدایتی هم به جمعشان اضافه میشوند. علی دهبان که پیشتر در فیلم سینمایی جشن دلتنگی بازی کرده بود در یکی از سکانسهای امروز نیز مقابل دوربین رفته است. او در این سریال نقش مشاوره املاک را بازی میکند.
** عینک مگنتی آقای کارگردان
صبر و حوصله عسگرپور در پشت و جلوی دوربین خیلی به چشم میآید. او همه نکات را آرام به دستیار و منشی صحنه میگوید و اصلا از آن کارگردانهای شلوغ و پرهیاهو نیست که در پشت صحنه سریالش فقط صدای او را بشنوی و دیگران سکوت کنند. یا اینکه حتی با صدای بلند با دیگران صحبت کند. او با عینک مگنتی که بر دور گردن و گاهی روی چشمش قرار می دهد، حواسش به همه امور هست و عوامل را هدایت میکند.
** بازیگری که باید چایی تعارف کند
عوامل که گویی خسته شدند، از بچههای تدارکات درباره زمان پایان تصویربرداری سوال میکنند و پاسخ دقیقی هم نمیشنوند جز اینکه یکی از عوامل میگوید 7 سکانس باقی مانده هر زمان تمام شد میرویم. منشی صحنه اعلام میکند که تمرین شروع شده و هدایتی را به سمت آشپزخانه روانه میکند و به او میگوید باید به آشپزخانه بروی و سینی چای را برای مهمانها بیاوری. در این لحظه همانطور که کارگردان روی مبل کنار بازیگران نشسته نکاتی را به آنها یادآوری میکند.
** صدای در، تصویربرداری را قطع میکند
از پلهها که بالا میآیید، قبل از ورود به هر واحد باید از دری عبور کنید که انگار روغن نخورده و به همین دلیل صدای بلندی دارد و به اصطلاخ جر جر میکند. حین ضبط، آندسته از عوامل که نمیدانند ضبط شروع شده، با باز و بسته کردن این در باعث کات دادن کارگردان میشوند.
** هدایتی: مردم با نقشهای طنزم ارتباط برقرار کردند
«محمدرضا هدایتی»که در این سریال نقش جهان برادر حاج رسول را ایفا میکند، درباره نقش خود گفت: نقشم در این سریال یکی از نقشه ای جدی کار است و ممکن است مخاطبان کمتر مرا در این قالب دیده باشند.
وی با اشاره به حضورش در کارهای طنز نیز بیان داشت: شناخته شدن من در عرصه تصویر با سریالهای طنز مهران مدیری بود و به همین خاطر مردم هنوز که هنوز است آن نقشها را از من باور دارند اما امیدوارم بتوانم با بازی در این سریال این باور را تغییر دهم.
**شرح یکی از سکانسهای سریال
سکانس حاضر، درباره حضور آذر با بازی فریبا متخصص و پسر خواهرش در منزل جهان با بازی محمدرضا هدایتی است که میخواهد جهان را برای مهمانی که خانهشان برپا میشود دعوت کند.
آذر: جمعه شب بیایین خونه ما دورهمیه. منو رسول داریم میریم حج.
جهان با خنده و تمسخر میگوید: قبول باشه. نمیتونم بیام کار دارم سرم شلوغه
آذر: مث اینکه از برادری رسول استعفا دادی!
جهان: مث اینکه چیزی هم بدهکار شدیم! آقا رسول با کاری ک سالها پیش کرد استعفاشو از برادری ما داده رفته!
** با پاپوش پلاستیکی راه نروید!
دستیار کارگردان قبل از شروع ضبط به آنهایی که پاپوش پلاستیکی آبی رنگ به پا دارند میگوید راه نروید! عسگرپور که کم حرفترین فرد در پشت صحنه است، به سرعت به سمت اتاقی میرود که مونیتور در آن قرار دارد و پشت مونیتورش مینشیند و با تسلط به کار خود ادامه میدهد. در همین حین یکی از همین تدارکاتیها همینطور که نفس نفس میزند با یک کیسه پر از میوه وارد خانه میشود و میگوید من دیگر پایین نمیروم. میوهها باید شسته شده و داخل ظرف روی میز جلوی بازیگران گذاشته شود. کیسه میوه به آشپزخانه هدایت میشود و پسر جوانی میوهها را شسته و خشک میکند و داخل ظرفی بلوری میچیند و روی میز آیینهای شکل میگذارد.
** جای دوربینها تغییر میکند
این سکانسها با یک دوربین توسط فریبرز سیگارودی سه بار ضبط میشود، همه عوامل برای سیگارودی احترام ویژهای قائلند و به هر چه میگوید گوش میدهند. به دلیل اینکه قرار است دوربین از زاویه دیگری سکانس را ضبط کند، جاگذاری دوربین و نور تغییر میکند و مونیتور بیرون از اتاق و در کنار در ورودی قرار میگیرد. دو دوربین روبروی هدایتی جاگذاری میشود تا بتواند نمای بسته او را در کادر جای دهد. این در حالی است که متخصص و بهشاد همچنان روی صندلیهایشان نشستند و قرار است فقط صدای آنها را داشته باشند. این سکانس دو بار دیگر هم با جاگذاری دوربین روبروی بهشاد و متخصص ادامه پیدا میکند.
** صدای در تصویربرداری را قطع میکند
از پلهها که بالا میآیید و قبل از ورود به هر واحد باید از دری عبور کنید که صدای بلندی دارد و همین صدا باعث میشود که بارها ضبط قطع شود.
** اتاقهایی تو در تو و در انتهای راهرو
دقیقا روبروی سالن پذیرایی، راهرویی دیده میشود که در انتها به سه اتاق میرسد. در یکی از این اتاقها مونیتور کارگردان قرار دارد و در دیگری میز گریم و لباس و اتاق بعدی خالی است که کاظم هژیر آزاد به همراه یکی دیگر از بازیگران در آن روی چهارپایه نشسته و همانطور که از پنجره بیرون را نگاه میکنند، با یکدیگر صحبت میکنند.
** چشمان سبزی که مشکی شدند!
گریم فریبا متخصص برای بازی در این سریال کمی با چهره واقعیاش فرق دارد. او لنز قهویای گذاشته و بعد از پایان بازیاش قرار است نریشن بخواند به همین خاطر از بچههای گریم میخواهد که لنزهایش را دربیاورند تا راحتتر نوشته روی کاغذ را ببیند. متخصص به همراه کارگردان و صدابردار به سمت اتاقی میروند که مونیتور و دستگاه صدابرداری در آنجا قرار دارد.
** متخصص: دوست دارم در نقشهای متفاوتی بازی کنم
بعد از اینکه نریشن خوانی متخصص تمام میشود، بهترین فرصت برای گفتوگو با او است که این روزها هم سریال شهرزاد و هم رهایم کن را دارد. بازیگر سریال «شهرزاد» درباره ابتدای حضورش در «رهایم نکن» گفت: روزهای شروع ضبط رهایم نکن کمی گیج بودم چراکه مرضیه در من ته نشین شده بود و خیلی متمرکز شدم و تلاش کردم تا بازیام بیرون نزند تا مخاطب آذر را شبیه به مرضیه ببیند. دوست داشتم که این دو نقش متفاوت باشند و از این کار به کار دیگر هم دوست دارم در تمامی آثاری که بازی میکنم این تفاوت احساس شود.
این بازیگر ضمن اشاره به اینکه مدتی است کمتر در تلویزیون حاضر شده است، گفت: در این سالها کمتر در تلویزیون حضور داشتم و از طرفی تولید شهرزاد هم نزدیک 3 سال طول کشید و عملا نمیتوانستم سریال دیگری را قبول کنم. درست است که اواسط تولید وقفه میافتاد و این امکان هم وجود داشت که همیشه آفیش نباشم، اما گهگاهی کارهای کوچکی انجام میدادم.
در پایان تصویربرداری و بعد از آخرین سکانس همه بازیگران، کیک رسید و جشن پایانی سریال با حضور همه عوامل برگزار شد.
امین تارخ، فریبا متخصص، محمدرضا هدایتی،مریم بوبانی، مارال فرجاد،نیما شعبان نژاد، دنیا مدنی،بابک بهشاد،علی استادی، معصومه قاسمیپور، شیرین آقاکاشی، رحمان باقریان، کاظم هژیر آزاد، حسین ملکی و ... در این سریال به ایفای نقش میپردازند.
در خلاصه داستان «رهایم نکن»آمده است: رسول تولایی به عنوان بزرگتر، محبوب و مورد اعتماد چند خانواده است. این اعتماد به واسطه بازخوانی گذشته خدشهدار میشود. خانوادههایی که هر کدام با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند و در پی یافتن مقصر اصلی هستند.