حاج حیدر رحیم پورازغدی، پدر حسن رحیمپور ازغدی و از فعالان و مبارزان سیاسی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت است که از سال ۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی همراه با مبارزه علیه رژیم پهلوی کنار حضرت امام بوده است؛ او از دوستان نزدیک، صمیمی و هممباحثهای آیتالله خامنهای در دوران جوانی در مشهد مقدس بوده و با مواضع و مبانی فقهی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی ایشان آشناست. بر همین اساس و با توجه به ورود به دوران سیسالگی رهبری آیتالله خامنهای از حیدر رحیمپور برای گفتگو دعوت کردیم که در نهایت منجر به مصاحبه یکساعته حضوری در منزل شخصی وی در مشهد مقدس شد.
به گزارش تسنیم حیدر رحیم پور ازغدی که خود شاگرد بزرگان حوزه علیمه اعم از آیتالله بروجردی است و دوستی صمیمی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دارد، میگوید که همیشه دلش برای روزهای جوانی که با رهبر انقلاب داشته تنگ میشود و او برای آنکه این روزها را برای خودش، یادآوری کند به دیدار رهبری میرود؛ دیداری که میگوید نیاز چندانی به هماهنگی ندارند و هر وقت که دلش بخواهد، میتواند رهبر را ببیند؛ " میروم نماز بیت رهبری، ایشان که من را میبیند، دستم را میگیرد میرویم یک گوشه مینشینیم و صحبت میکنیم"
درباره شناختش از رهبر انقلاب میگوید: آقای خامنهای از نظر سنی ۷ سال از من کوچکتر هستند. من با ایشان دوست صمیمی بوده و هستم و ایشان را کامل میشناسم. آقای خامنهای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیهاش باشد دست از حق و حقیقت نمیکشد و برای دفاع از حق از هیچ اقدامی دریغ نمیکند. آقای خامنهای پیرو واقعی مکتب امام صادق است، من هیچ وقت ندیدیم ایشان حرفی بزند یا کاری بکند که برای خودش باشد یعنی همیشه سعی کرده طبق آموختههای خود از مکتب امام صادق (ع) عمل کند.
وی که بیش از این چند بار ساده زیستی رهبر انقلاب را تحسین کرده بود، میگوید که آیتالله الله خامنهای همیشه ساده زیست بودند و ساده زیستی ایشان در قبل رهبری بیشتر "متقیانه" و بعد از رهبری "متعهدانه" بوده است؛ او در توصیف سادهزیستی رهبری افزود: آقای خامنهای واقعا همیشه ساده زیست بودند، البته اگر عالمی این چنین نباشد، عالم نیست. همه علمای بزرگ این چنین بوده و هستند. همه علمای حقیقی بزرگ بر خود سخت میگیرند. زندگی پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و ائمه ما مساوی با کمترین طبقات بود. مراجع را نگاه کنید، بالافاصله بعد از انقلاب به دلیل اینکه امنیت نبود قرار شد شماری از مسئولان موقتاً در برخی کاخهای به دلیل امنیت بالای آن زندگی کنند، اما آقای خامنهای برای خود ننگ میدانست که در چنین مکانی هرچند موقت زندگی کند. یادم هست ایشان وسائل زندگی خود را برای اسباب کشی جمع کردند که تمام آنها در یک وانت جمع شده بود.
رحیم پور ازغدی که خاطرههای زیادی از دوران جوانی مقام معظم رهبری دارد، در ذکر خاطرهای از سادهزیستی ایشان گفت: "آیتالله خامنهای چند وقت پیش آمد، مشهد. به یکی از دوستان گفته بودند من همه دوستان را دیدم غیر حیدرآقا. آقای شمقدری گفته بودند بروم ایشان را بیاورم که آقا گفتند نه خودم میروم منزلشان. آیت الله خامنهای آمدند خانهما. برایش وقتی آجیل آوردیم، خندید و گفت: من آجیل نمیخوردم از وقتی رهبر شدم اصلاً آجیل نخوردم، چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند، مگر فقرا آجیل میخورند؟ یک بار هم، در بیت بودم. آقای خامنهای به من گفتند بچههای سپاه اینجا غذا میخورند و شما هم بیایید. من رفتم و یک کتهپلو آوردند، خوردیم. یکبار هم یادم هست عدس پلو آوردند که به آقای خامنهای گفتم، میدانی که من کباب خور هستم، این غداها مال خودتان (با خنده) ".
وی میگوید که آیتالله خامنهای حتی در اوایل انقلاب با برخی مسئولان نظام که قصرهای شاهنشاهی زندگی میکردند مخالف بود و زندگی در قصر یا خانههای اشرافی را را بری خود ننگ میدانست، تصریح کرد: البته یادم هست وقتی قبل از رهبری، آقای خامنهای منزل ما میآمدند، کباب میخوردند، اما بعد از رهبری که آمدند گفتند، چون فقرا آجیل نمیخوردند و من رهبر هستم، نمیتوان آجیل بخورم.
آقای خامنهای زندگی در قصر را ننگ میدانست؛ ایشان میگفت: مگر فقرا آجیل میخورند که من هم بخورم
او درباره برخی نقل قولها درباره میزان رفاقت و صمیمتش با رهبر انقلاب، میگوید که برخی شلوغش کردهاند، ایشان رفیق زیاد دارد و من هم یکی از آن رفیقان هستم؛ البته رفیقی که میگود: من هر زمانی دلم برای ایشان تنگ میشد به دیدار ایشان میرفتم. الان هم هر وقت دلم بخواهد میتوانم ایشان را ببینیم. من تاریخش را به یاد ندارم، هر زمانی بخواهم به دیدار ایشان رفتهام. متاسفانه یکیدوسال است که من به دلیل وضعیت جسمی نمیتوانم تهران بروم منتهی ایشان در این مدت خانه ما آمدند و ایشان را دیدم.
آقای خامنهای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیهاش باشد، دست از حق و حقیقت نمیکشد
وی در پاسخ به ادعای کسانی که میگویند آیتالله خامنهای به دلیل کارهای فراوان اجرایی، زمان لازم برای مطالعه و تحقیق علمی نداشته است، گفت: آیت الله خامنهای در ۲۲ سالگی "کفایه" میگفت؛ یعنی سختترین کتابهای سطح. وقتی نزد آقا (امام خمینی) رفت ۵-۴ سالی که خارج میخواند بیشترین اشخاص من جمله آیتالله رفسنجانی رحمهالله میگفتند والله ایشان مجتهد است. بعد از این که، ولی فقیه شدند یک روز خانه ایشان رفتم و دیدم آقای مومن و آقای خزعلی، آقای هاشمی (هاشمی شاهرودی) آمدند. یعنی، ۴ شاگرد آقای صدر (ره)، آقای خویی (ره) و امام خمینی (ره) آمده بودند تا جلسه شورای فقهی تشکیل بشود و مباحث فقهی در آن مطرح گردد؛ یعنی باهم مباحثه علمی کنند.
رحیمپور ازغدی با بیان اینکه، "بعد از آن جلسات فقهی بود که همه اذعان کردند که آقای خامنهای، اعلم است" توضیح میدهد: در ایامی که ایشان تازه رهبر شده بودند، با فقهای برجسته چندین سال مباحثه میکردند؛ بنابراین آقای خامنهای، بحث علمی و فقهی را به صورت ریشهای دنبال کردهاند و به علوم فقهی احاطه کامل دارند؛ من خدا را شاهد میگیرم که آقای خامنهای اعلم فقهای زمانه است. بعد از این که ۲۳ سالگی مجتهد بودند، ۱۵ سال کار علمی کردند. آقای خامنهای اعلم به فقه عبادی است؛ در فقه سیاسی و اجتماعی و مدیریت هم که رقیب ندارد.
آقای هاشمی گفتند که خامنهای اعلم است؛ آقای مصباح هم که فقیه و حکیم است گفت: والله آقای خامنهای اعلم زمان است
رحیمپور ازغدی، آیتالله خامنهای را یک روشنفکر واقعی و ذاتی میداند و میگوید کهمتحجرین و مرتجعین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند، چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بود؛ وی درباره چرایی مخالفت متحجرین با رهبر انقلاب نیز میگوید: "شیعه انگلیسی از فقیهی میترسد که در امور اجتماعی قوی باشد. آقای خامنهای در امور اجتماعی مدیریتی بی نظیر دارد. ایشان از آنهایی نبود که بنشیند و دستور بدهد، خودش وسط میدان بود. با همین فرماندهان بوده و با اینها زندگی کرده است. از کسانی نبود که خانه بنشیند و از دور جنگ را مدیریت کند. یادم هست یکبار گفتند آقای خامنهای از جبهه آمده، من نزد ایشان رفتم. گفتند ایشان به دبیرستان علوی رفته است. به آنجا رفتم. نگهبان جلوی در گفت، آقای خامنهای گفته اگر از دفترم هم تماس گرفتند، من را تا ۴ بیدار نکنید، چون ۴۸ ساعت است که نخوابیدهام. گفتم به ایشان سلام برسانید. یکباره دیدم آقای خامنهای از پشت شیشه گفتند بگویید حیدرآقا بیاید داخل. آقای خامنهای به من گفت: درست است که خیلی خسته هستم، ولی دوست دارم با شما قدری حرف بزنیم. از بیکفایتیهای بنیصدر در جبهه صحبت کردند".
متحجرین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند، چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بودند؛ شعیه انگلیسی از فقیهی میترسد که مثل آقای خامنهای به فقه اجتماعی مسلط باشد
"من اهل غلو کردن درباره هیچ کسی نیستم و بر اساس مشاهداتم میگویم که آقای خامنهای نه یک روشنفکر، بلکه فراتر از روشنفکران مطرح بوده و هستند. البته روشنفکر مذهبی یا غیرمذهبی نداریم. کافر و مسلمان داریم. کافرها برخی روشنفکر هستند و برخی خرفت و در مسلمانان هم این چنین است. کسی که بیشتر ببیند و از لحاظ فکری قویتر باشد، روشنفکر است. آقای خامنهای ذاتاً روشنفکر است و با مطالعات و نگاه خاصی که داشتهاند، واقعاً یک روشنفکر نابغه است" بخشی از دیگر اظهارات رحیمپور ازغدی در این مصاحبه است و همچنین درباره ادله خود در این باره میگوید: باز هم میگویم نمیتوانم مشاهدات خود را انکار کنم و بگویم آقای خامنهای روشنفکر نیست. نگاه روشن و فکر روشن ایشان برای همه ثابت شده است. آقای خامنهای آنقدر روشنفکر است که روشنفکران ایران باید نزد ایشان درس روشنفکری بخوانند. خیلی قویتر از این هستند که شما تصور میکنید. هر کسی بود نمیتوانست این مدت با این همه مشکل و دشمن، این انقلاب را نگه دارد. روزی به ایشان درباره مدیریت کشور نقدی کردم؛ ایشان در پاسخ گفتند این به شما مربوط است که رای به یک رئیسجمهور دهید یا وکیلی انتخاب کنید که صرفاً نظارت کند. ببینید ۲ کار به، ولی فقیه واگذار شده است که یکی حفاظت از مرزهای کشور که با چندین سال جنگ با دشمن جهانی، توانستیم طوری مرزها را حفظ کنیم که یک وجب هم به دشمن نرسد. یکی هم مرزهای دین است که ذرهای در انقلاب اسلامی التقاط حاصل نشده است. به آقای خامنهای گفتم، پس برخی ناکارآمدیها برای چیست؟ گفتند این مربوط به انقلاب نیست بلکه برخی اشتباهات و انتخابهاست.
آقای خامنهای ذاتاً یک روشنفکر است؛ نه یک روشنفکر، بلکه فراتر از روشنفکران مطرح که روشنفکران داخلی باید نزد او شاگردی کنند
" هر سه نفر رفیق و خیلی با هم بودیم. بحث رفاقت بود نه ارتباط! " این جمله پاسخ حیدر رحیمپور به سوالی درباره دوستی مقام معظم رهبری با او و دکتر شریعتی است؛ میگوید، رفیق بودیم تا اینکه صرفاً با یکدیگر در ارتباط باشیم. رفاقتی که به گفته رحیمپور، ۲۰ سال در مشهد طول کشیده است. وی در توصیف رابطه دکتر شریعتی با مقام معظم رهبری گفت: آقای خامنهای و آقای شریعتی بیشتر باهم رفیق بودند تا اینکه بگویم باهم فقط ارتباط داشتند. آقای خامنهای از شریعتی نقد میکردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند که نقد کنند، چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود و لازم بود که آقای خامنهای ایشان را نقد کند. من هم به آقای شریعتی نقد میکردم. اینکه بگویند آیا آقای خامنهای، شریعتی را قبول داشتند یا نه، سوال درستی نیست، چون انسانها معصوم نیستند و ممکن است کارهای نامطلوب هم داشته باشند آقای شریعتی، چون اطلاعات فقهی لازمی نداشتند، خطاهای مرتکب میشدند و حق با آقای خامنهای بود که او را نقد کنند.
آقای خامنهای و شریعتی بیشتر باهم رفیق بودند؛ آقای خامنهای شریعتی را نقد میکردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند؛ چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود
رحیمپورازغدی با "سخت" خواندن توصیف دوستی مقام معظم رهبری و دکتر شریعتی میگوید که رفاقت مقام معظم رهبری و دکتر شریعتی مانعی برای نقدهای فقهی، علمی و منطقی آیتالله خامنهای به دکتر شریعتی نبود و، چون آیتالله خامنهای فقیه بود و در عین حال آقای شریعتی نیز سواد فقهی لازم را نداشت، ایشان (مقام معظم رهبری) حق داشتند که به شریعتی انتقاد کنند.
وی با رد برخی ادعاها درباره شریعتی مبنی بر عدم نقد پذیری میگوید که دکتر شریعتی نه تنها از آیتاللهخامنهای بلکه اشکال را از هرکسی قبول میکردند؛ او در نقل خاطرهای در همینباره میگوید: یک روز دکتر شریعتی در همین اتاق روبهرو نشسته بود و درباره، ولی فقیه صحبت میکرد. میگفت: نظام اسلام این چنین است که فقها بین خود کسی را به اعلمیت قبول دارند و وقتی این اعلم مطلبی را بیان کرد، همه باید اطاعت کنند. من مخالفت کردم و گفتم همه مجتهد هستند و حق انتقاد دارند. آقای شریعتی میگفت، اگر مجتهدین میخواهند اسلام جان تازه بگیرد باید همه از بین خود یک نفر را برگزینند و همه هر چه او میگوید انجام دهند. این حرف شریعتی است که اشکال گرفتیم و ایشان قبول کرد.
"به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور میکنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست" این جمله مشهور مقام معظم رهبری درباره دکتر شریعتی است؛ جملهای که حیدر رحیم پور ازغدی از آن به عنوان محبت و علاقه آیت الله خامنهای به دکتر شریعتی یاد میکند و توضیح میدهد:ما ۲۰ سال باهم رفیق بودیم و دائم با هم حرف میزدیم، بحث میکردیم. شریعتی میگفت که اگر در ایران چند روحانی همانند آقای خامنهای داشته باشیم، ایران اسلامی میشود.
شریعتی میگفت: اگر در ایران چند روحانی همانند آقای خامنهای داشته باشیم، ایران اسلامی میشود
رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از گفت وگوی خود با خبرنگار تسنیم با گلایه از کسانی که به گفته او کسانی ژست مخالفت با رهبری را میگیرند، در توصیف مخالفین میگوید: اسم اینها را منافق و کاهل مینامند. با امیرالمومنین بودند و بعد با ایشان مخالف شدند و یا از ایشان کنار کشیدند یا خوارج شدند. البته مرحله دارد برخی کاهلین هستند، برخی بدبین هستند، برخی تنبل هستند، اینها مخالفت کلاسیک نیست. ده جور مخالفت وجود دارد باید دید نوع مخالفتشان چیست.
میگوید مدیریت رهبر انقلاب برای همه ثابت شده است و امروز ایشان به نحوی جبهه مقاومت را مدیریت کرده که نظام استکبار با تمام توانش نتوانسته ایران را ذرهای به اندازه عراق، سوریه، افغانستان، لیبی ناامن کند؛ او میگوید البته برخی در داخل همراه با دشمنان خارجی عمل میکنند تا اقتدار رهبری را تضعیف کنند، اما موفق نخواهند شد، چون مردم هوشیار و حامی رهبری هستند.
آقای خامنهای در مدیریت جبهه مقاومت در منطقه این قدر موفق بودهاند که همه قدرتها باهم نتوانستند، هیچ غلطی کنند
در ادامه به برجام و بحث مذاکره با آمریکا اشاره میکند و میگوید: آقا فرمود: به دشمن اعتماد نکنید، برخی اعتماد کردند و رفتار امروز دشمن، نتیجه اعتمادی است که آمریکا شده است؛ وی در عین حال میگوید آنها موفق نخواهند شد، چون مردم عقل دارند و رهبر خود را میشناسند. میخواهند کار خلافی را به اثبات برسانند.
وی در بخش پایانی این گفتگو با بیان اینکه آیتالله خامنهای به فقه، فلسفه و عرفان احاطه کامل علمی و عملی دارد با انتقاد از کسانی که به گفته او، تصور به تفکیک عرفان از فلسفه دارند، میگوید که این دسته از افراد علم کافی نسبت به اسلام ندارند؛ وی در توضیح چرایی این گفته خود میگوید: ممکن است عرفانی باشد که اسلامی نباشد؟ عرفانی که اسلامی نباشد، کفر است. این تفکیکها درست نیست. کسانی که این تفکیکها را دارند بیسواد هستند. فیلسوف داریم که دین ندارد و عارف هم داریم که منحرف است. این چنین نیست که هم فقیه باشد و در عرفان یک مسلکی داشته باشد و در فقه مسلک دیگری. عرفان همان چیزی است که امیرالمومنین داشت. تصوف همان چیزی است که امیرالمومنین داشت و حکمت همان چیزی است که امیرالمومنین داشت. شیعه امیرالمومنین هم اینها را دارد. آیتالله خامنهای به عنوان یک متشرع و فقیه هم فلسفه را خوب فهمیده و هم عرفان را.
"یک طلبه وقتی درس میخواند باید همه درسها را همزمان بخواند و به هیچ کدام دلباختگی خاصی ندارد. میشود، فقیه باشد و استدلال عقلی نداشته باشد؟ نمیشود. شغل فقیه استدلال عقلی است. ایشان هم فقیه هست و هم فلسفه را به درستی میفهمد. در ایام جوانی هم اینگونه بود".
به گزارش تسنیم حیدر رحیم پور ازغدی که خود شاگرد بزرگان حوزه علیمه اعم از آیتالله بروجردی است و دوستی صمیمی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دارد، میگوید که همیشه دلش برای روزهای جوانی که با رهبر انقلاب داشته تنگ میشود و او برای آنکه این روزها را برای خودش، یادآوری کند به دیدار رهبری میرود؛ دیداری که میگوید نیاز چندانی به هماهنگی ندارند و هر وقت که دلش بخواهد، میتواند رهبر را ببیند؛ " میروم نماز بیت رهبری، ایشان که من را میبیند، دستم را میگیرد میرویم یک گوشه مینشینیم و صحبت میکنیم"
درباره شناختش از رهبر انقلاب میگوید: آقای خامنهای از نظر سنی ۷ سال از من کوچکتر هستند. من با ایشان دوست صمیمی بوده و هستم و ایشان را کامل میشناسم. آقای خامنهای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیهاش باشد دست از حق و حقیقت نمیکشد و برای دفاع از حق از هیچ اقدامی دریغ نمیکند. آقای خامنهای پیرو واقعی مکتب امام صادق است، من هیچ وقت ندیدیم ایشان حرفی بزند یا کاری بکند که برای خودش باشد یعنی همیشه سعی کرده طبق آموختههای خود از مکتب امام صادق (ع) عمل کند.
وی که بیش از این چند بار ساده زیستی رهبر انقلاب را تحسین کرده بود، میگوید که آیتالله الله خامنهای همیشه ساده زیست بودند و ساده زیستی ایشان در قبل رهبری بیشتر "متقیانه" و بعد از رهبری "متعهدانه" بوده است؛ او در توصیف سادهزیستی رهبری افزود: آقای خامنهای واقعا همیشه ساده زیست بودند، البته اگر عالمی این چنین نباشد، عالم نیست. همه علمای بزرگ این چنین بوده و هستند. همه علمای حقیقی بزرگ بر خود سخت میگیرند. زندگی پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و ائمه ما مساوی با کمترین طبقات بود. مراجع را نگاه کنید، بالافاصله بعد از انقلاب به دلیل اینکه امنیت نبود قرار شد شماری از مسئولان موقتاً در برخی کاخهای به دلیل امنیت بالای آن زندگی کنند، اما آقای خامنهای برای خود ننگ میدانست که در چنین مکانی هرچند موقت زندگی کند. یادم هست ایشان وسائل زندگی خود را برای اسباب کشی جمع کردند که تمام آنها در یک وانت جمع شده بود.
رحیم پور ازغدی که خاطرههای زیادی از دوران جوانی مقام معظم رهبری دارد، در ذکر خاطرهای از سادهزیستی ایشان گفت: "آیتالله خامنهای چند وقت پیش آمد، مشهد. به یکی از دوستان گفته بودند من همه دوستان را دیدم غیر حیدرآقا. آقای شمقدری گفته بودند بروم ایشان را بیاورم که آقا گفتند نه خودم میروم منزلشان. آیت الله خامنهای آمدند خانهما. برایش وقتی آجیل آوردیم، خندید و گفت: من آجیل نمیخوردم از وقتی رهبر شدم اصلاً آجیل نخوردم، چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند، مگر فقرا آجیل میخورند؟ یک بار هم، در بیت بودم. آقای خامنهای به من گفتند بچههای سپاه اینجا غذا میخورند و شما هم بیایید. من رفتم و یک کتهپلو آوردند، خوردیم. یکبار هم یادم هست عدس پلو آوردند که به آقای خامنهای گفتم، میدانی که من کباب خور هستم، این غداها مال خودتان (با خنده) ".
وی میگوید که آیتالله خامنهای حتی در اوایل انقلاب با برخی مسئولان نظام که قصرهای شاهنشاهی زندگی میکردند مخالف بود و زندگی در قصر یا خانههای اشرافی را را بری خود ننگ میدانست، تصریح کرد: البته یادم هست وقتی قبل از رهبری، آقای خامنهای منزل ما میآمدند، کباب میخوردند، اما بعد از رهبری که آمدند گفتند، چون فقرا آجیل نمیخوردند و من رهبر هستم، نمیتوان آجیل بخورم.
آقای خامنهای زندگی در قصر را ننگ میدانست؛ ایشان میگفت: مگر فقرا آجیل میخورند که من هم بخورم
او درباره برخی نقل قولها درباره میزان رفاقت و صمیمتش با رهبر انقلاب، میگوید که برخی شلوغش کردهاند، ایشان رفیق زیاد دارد و من هم یکی از آن رفیقان هستم؛ البته رفیقی که میگود: من هر زمانی دلم برای ایشان تنگ میشد به دیدار ایشان میرفتم. الان هم هر وقت دلم بخواهد میتوانم ایشان را ببینیم. من تاریخش را به یاد ندارم، هر زمانی بخواهم به دیدار ایشان رفتهام. متاسفانه یکیدوسال است که من به دلیل وضعیت جسمی نمیتوانم تهران بروم منتهی ایشان در این مدت خانه ما آمدند و ایشان را دیدم.
آقای خامنهای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیهاش باشد، دست از حق و حقیقت نمیکشد
وی در پاسخ به ادعای کسانی که میگویند آیتالله خامنهای به دلیل کارهای فراوان اجرایی، زمان لازم برای مطالعه و تحقیق علمی نداشته است، گفت: آیت الله خامنهای در ۲۲ سالگی "کفایه" میگفت؛ یعنی سختترین کتابهای سطح. وقتی نزد آقا (امام خمینی) رفت ۵-۴ سالی که خارج میخواند بیشترین اشخاص من جمله آیتالله رفسنجانی رحمهالله میگفتند والله ایشان مجتهد است. بعد از این که، ولی فقیه شدند یک روز خانه ایشان رفتم و دیدم آقای مومن و آقای خزعلی، آقای هاشمی (هاشمی شاهرودی) آمدند. یعنی، ۴ شاگرد آقای صدر (ره)، آقای خویی (ره) و امام خمینی (ره) آمده بودند تا جلسه شورای فقهی تشکیل بشود و مباحث فقهی در آن مطرح گردد؛ یعنی باهم مباحثه علمی کنند.
رحیمپور ازغدی با بیان اینکه، "بعد از آن جلسات فقهی بود که همه اذعان کردند که آقای خامنهای، اعلم است" توضیح میدهد: در ایامی که ایشان تازه رهبر شده بودند، با فقهای برجسته چندین سال مباحثه میکردند؛ بنابراین آقای خامنهای، بحث علمی و فقهی را به صورت ریشهای دنبال کردهاند و به علوم فقهی احاطه کامل دارند؛ من خدا را شاهد میگیرم که آقای خامنهای اعلم فقهای زمانه است. بعد از این که ۲۳ سالگی مجتهد بودند، ۱۵ سال کار علمی کردند. آقای خامنهای اعلم به فقه عبادی است؛ در فقه سیاسی و اجتماعی و مدیریت هم که رقیب ندارد.
آقای هاشمی گفتند که خامنهای اعلم است؛ آقای مصباح هم که فقیه و حکیم است گفت: والله آقای خامنهای اعلم زمان است
رحیمپور ازغدی، آیتالله خامنهای را یک روشنفکر واقعی و ذاتی میداند و میگوید کهمتحجرین و مرتجعین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند، چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بود؛ وی درباره چرایی مخالفت متحجرین با رهبر انقلاب نیز میگوید: "شیعه انگلیسی از فقیهی میترسد که در امور اجتماعی قوی باشد. آقای خامنهای در امور اجتماعی مدیریتی بی نظیر دارد. ایشان از آنهایی نبود که بنشیند و دستور بدهد، خودش وسط میدان بود. با همین فرماندهان بوده و با اینها زندگی کرده است. از کسانی نبود که خانه بنشیند و از دور جنگ را مدیریت کند. یادم هست یکبار گفتند آقای خامنهای از جبهه آمده، من نزد ایشان رفتم. گفتند ایشان به دبیرستان علوی رفته است. به آنجا رفتم. نگهبان جلوی در گفت، آقای خامنهای گفته اگر از دفترم هم تماس گرفتند، من را تا ۴ بیدار نکنید، چون ۴۸ ساعت است که نخوابیدهام. گفتم به ایشان سلام برسانید. یکباره دیدم آقای خامنهای از پشت شیشه گفتند بگویید حیدرآقا بیاید داخل. آقای خامنهای به من گفت: درست است که خیلی خسته هستم، ولی دوست دارم با شما قدری حرف بزنیم. از بیکفایتیهای بنیصدر در جبهه صحبت کردند".
متحجرین همیشه با آقای خامنهای مشکل داشته و دارند، چون ایشان در فقه اجتماعی قوی و مسلط بودند؛ شعیه انگلیسی از فقیهی میترسد که مثل آقای خامنهای به فقه اجتماعی مسلط باشد
"من اهل غلو کردن درباره هیچ کسی نیستم و بر اساس مشاهداتم میگویم که آقای خامنهای نه یک روشنفکر، بلکه فراتر از روشنفکران مطرح بوده و هستند. البته روشنفکر مذهبی یا غیرمذهبی نداریم. کافر و مسلمان داریم. کافرها برخی روشنفکر هستند و برخی خرفت و در مسلمانان هم این چنین است. کسی که بیشتر ببیند و از لحاظ فکری قویتر باشد، روشنفکر است. آقای خامنهای ذاتاً روشنفکر است و با مطالعات و نگاه خاصی که داشتهاند، واقعاً یک روشنفکر نابغه است" بخشی از دیگر اظهارات رحیمپور ازغدی در این مصاحبه است و همچنین درباره ادله خود در این باره میگوید: باز هم میگویم نمیتوانم مشاهدات خود را انکار کنم و بگویم آقای خامنهای روشنفکر نیست. نگاه روشن و فکر روشن ایشان برای همه ثابت شده است. آقای خامنهای آنقدر روشنفکر است که روشنفکران ایران باید نزد ایشان درس روشنفکری بخوانند. خیلی قویتر از این هستند که شما تصور میکنید. هر کسی بود نمیتوانست این مدت با این همه مشکل و دشمن، این انقلاب را نگه دارد. روزی به ایشان درباره مدیریت کشور نقدی کردم؛ ایشان در پاسخ گفتند این به شما مربوط است که رای به یک رئیسجمهور دهید یا وکیلی انتخاب کنید که صرفاً نظارت کند. ببینید ۲ کار به، ولی فقیه واگذار شده است که یکی حفاظت از مرزهای کشور که با چندین سال جنگ با دشمن جهانی، توانستیم طوری مرزها را حفظ کنیم که یک وجب هم به دشمن نرسد. یکی هم مرزهای دین است که ذرهای در انقلاب اسلامی التقاط حاصل نشده است. به آقای خامنهای گفتم، پس برخی ناکارآمدیها برای چیست؟ گفتند این مربوط به انقلاب نیست بلکه برخی اشتباهات و انتخابهاست.
آقای خامنهای ذاتاً یک روشنفکر است؛ نه یک روشنفکر، بلکه فراتر از روشنفکران مطرح که روشنفکران داخلی باید نزد او شاگردی کنند
" هر سه نفر رفیق و خیلی با هم بودیم. بحث رفاقت بود نه ارتباط! " این جمله پاسخ حیدر رحیمپور به سوالی درباره دوستی مقام معظم رهبری با او و دکتر شریعتی است؛ میگوید، رفیق بودیم تا اینکه صرفاً با یکدیگر در ارتباط باشیم. رفاقتی که به گفته رحیمپور، ۲۰ سال در مشهد طول کشیده است. وی در توصیف رابطه دکتر شریعتی با مقام معظم رهبری گفت: آقای خامنهای و آقای شریعتی بیشتر باهم رفیق بودند تا اینکه بگویم باهم فقط ارتباط داشتند. آقای خامنهای از شریعتی نقد میکردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند که نقد کنند، چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود و لازم بود که آقای خامنهای ایشان را نقد کند. من هم به آقای شریعتی نقد میکردم. اینکه بگویند آیا آقای خامنهای، شریعتی را قبول داشتند یا نه، سوال درستی نیست، چون انسانها معصوم نیستند و ممکن است کارهای نامطلوب هم داشته باشند آقای شریعتی، چون اطلاعات فقهی لازمی نداشتند، خطاهای مرتکب میشدند و حق با آقای خامنهای بود که او را نقد کنند.
آقای خامنهای و شریعتی بیشتر باهم رفیق بودند؛ آقای خامنهای شریعتی را نقد میکردند، چون فقیه بودند و حق هم داشتند؛ چون اطلاعات فقهی و دینی شریعتی کافی نبود
رحیمپورازغدی با "سخت" خواندن توصیف دوستی مقام معظم رهبری و دکتر شریعتی میگوید که رفاقت مقام معظم رهبری و دکتر شریعتی مانعی برای نقدهای فقهی، علمی و منطقی آیتالله خامنهای به دکتر شریعتی نبود و، چون آیتالله خامنهای فقیه بود و در عین حال آقای شریعتی نیز سواد فقهی لازم را نداشت، ایشان (مقام معظم رهبری) حق داشتند که به شریعتی انتقاد کنند.
وی با رد برخی ادعاها درباره شریعتی مبنی بر عدم نقد پذیری میگوید که دکتر شریعتی نه تنها از آیتاللهخامنهای بلکه اشکال را از هرکسی قبول میکردند؛ او در نقل خاطرهای در همینباره میگوید: یک روز دکتر شریعتی در همین اتاق روبهرو نشسته بود و درباره، ولی فقیه صحبت میکرد. میگفت: نظام اسلام این چنین است که فقها بین خود کسی را به اعلمیت قبول دارند و وقتی این اعلم مطلبی را بیان کرد، همه باید اطاعت کنند. من مخالفت کردم و گفتم همه مجتهد هستند و حق انتقاد دارند. آقای شریعتی میگفت، اگر مجتهدین میخواهند اسلام جان تازه بگیرد باید همه از بین خود یک نفر را برگزینند و همه هر چه او میگوید انجام دهند. این حرف شریعتی است که اشکال گرفتیم و ایشان قبول کرد.
"به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور میکنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست" این جمله مشهور مقام معظم رهبری درباره دکتر شریعتی است؛ جملهای که حیدر رحیم پور ازغدی از آن به عنوان محبت و علاقه آیت الله خامنهای به دکتر شریعتی یاد میکند و توضیح میدهد:ما ۲۰ سال باهم رفیق بودیم و دائم با هم حرف میزدیم، بحث میکردیم. شریعتی میگفت که اگر در ایران چند روحانی همانند آقای خامنهای داشته باشیم، ایران اسلامی میشود.
شریعتی میگفت: اگر در ایران چند روحانی همانند آقای خامنهای داشته باشیم، ایران اسلامی میشود
رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از گفت وگوی خود با خبرنگار تسنیم با گلایه از کسانی که به گفته او کسانی ژست مخالفت با رهبری را میگیرند، در توصیف مخالفین میگوید: اسم اینها را منافق و کاهل مینامند. با امیرالمومنین بودند و بعد با ایشان مخالف شدند و یا از ایشان کنار کشیدند یا خوارج شدند. البته مرحله دارد برخی کاهلین هستند، برخی بدبین هستند، برخی تنبل هستند، اینها مخالفت کلاسیک نیست. ده جور مخالفت وجود دارد باید دید نوع مخالفتشان چیست.
میگوید مدیریت رهبر انقلاب برای همه ثابت شده است و امروز ایشان به نحوی جبهه مقاومت را مدیریت کرده که نظام استکبار با تمام توانش نتوانسته ایران را ذرهای به اندازه عراق، سوریه، افغانستان، لیبی ناامن کند؛ او میگوید البته برخی در داخل همراه با دشمنان خارجی عمل میکنند تا اقتدار رهبری را تضعیف کنند، اما موفق نخواهند شد، چون مردم هوشیار و حامی رهبری هستند.
آقای خامنهای در مدیریت جبهه مقاومت در منطقه این قدر موفق بودهاند که همه قدرتها باهم نتوانستند، هیچ غلطی کنند
در ادامه به برجام و بحث مذاکره با آمریکا اشاره میکند و میگوید: آقا فرمود: به دشمن اعتماد نکنید، برخی اعتماد کردند و رفتار امروز دشمن، نتیجه اعتمادی است که آمریکا شده است؛ وی در عین حال میگوید آنها موفق نخواهند شد، چون مردم عقل دارند و رهبر خود را میشناسند. میخواهند کار خلافی را به اثبات برسانند.
وی در بخش پایانی این گفتگو با بیان اینکه آیتالله خامنهای به فقه، فلسفه و عرفان احاطه کامل علمی و عملی دارد با انتقاد از کسانی که به گفته او، تصور به تفکیک عرفان از فلسفه دارند، میگوید که این دسته از افراد علم کافی نسبت به اسلام ندارند؛ وی در توضیح چرایی این گفته خود میگوید: ممکن است عرفانی باشد که اسلامی نباشد؟ عرفانی که اسلامی نباشد، کفر است. این تفکیکها درست نیست. کسانی که این تفکیکها را دارند بیسواد هستند. فیلسوف داریم که دین ندارد و عارف هم داریم که منحرف است. این چنین نیست که هم فقیه باشد و در عرفان یک مسلکی داشته باشد و در فقه مسلک دیگری. عرفان همان چیزی است که امیرالمومنین داشت. تصوف همان چیزی است که امیرالمومنین داشت و حکمت همان چیزی است که امیرالمومنین داشت. شیعه امیرالمومنین هم اینها را دارد. آیتالله خامنهای به عنوان یک متشرع و فقیه هم فلسفه را خوب فهمیده و هم عرفان را.
"یک طلبه وقتی درس میخواند باید همه درسها را همزمان بخواند و به هیچ کدام دلباختگی خاصی ندارد. میشود، فقیه باشد و استدلال عقلی نداشته باشد؟ نمیشود. شغل فقیه استدلال عقلی است. ایشان هم فقیه هست و هم فلسفه را به درستی میفهمد. در ایام جوانی هم اینگونه بود".