از دریچه نگاه انسانی که دارای روانی سالم است، این گونه پدیدهها، اختلال روانی – شناختی، یا عدم تعادل رفتاری، به نظر میرسد، اما ماهیت این اختلال یا رفتار، بسیار ناشناخته است. جلب توجه، کمبود توجه، درماندگی شدید، روزمرگری و بی انگیزگی، بی هدفی و پوچی در زندگی، غرق شدن در احساس عمیق ناتوانی در انتخاب یا عدم حق انتخاب، خلاصی و رهایی از درد جسمی یا روحیِ بزرگتر، تهوّر و تظاهر به شجاعت و القاء بی باک بودن به دیگران، احساس انزوا، عدم درک توسط دیگران، شکست شدید غیرقابل بیان در گذشته، واکنشهای ترحّم برانگیز در مقابل سرزنش و ملامت دیگران، از جمله علّتها و عوامل بروز رفتارهای خودآزاری در فرد بیمار است.
به گزارش تبیان مواجهه غلط و رفتار اشتباه اطرافیان و دیگران در مقابل کارهای عجیب یک کودک یا نوجوان، زمینههای خودآزاری را در آینده، در روان و شخصیت او نهادینه میکند.
به همین جهت کارشناسان، در تعریف این بیماری، تعابیر متفاوتی را به کار می برند ولی حد مشترک همهٔ نظرات، این است که فرد بیمار از حسی درونی عمیقاً، رنج میبرد و برای فراموشی آن حس، یا فرار از بی حسی، به رفتاری هیجانی روی میآورد که غالباً با رفتار و اعمال خشونت آمیز همراه است. در نوع خفیف آن، شخص مبتلا، ممکن است ضرر و زیان جسمی به خودش وارد نکند، و فقط به ترساندن دیگران، یا در آستانه انجام برخی از کارهای ترس برانگیز، برود و کاملاً آن کار را انجام ندهد، ولی تمام این واکنشها حاکی از وجود اختلال درونی است؛ اختلال روانی یا شخصیتی به حساب میآید، چرا که فرد مبتلا گرفتار یک تناقض در ادراک و احساس است. از طرفی به خاطر ادراک رنج عمیق و درونی، مانند بی فایده بودن، کم توجهی دیگران، و از طرفی به خاطر احساس حس هیجانی و جسورانه اقدام به انجام کارهای نمایشی برای اثبات خود است، مانند: وارد کردن درد و زخم توسط خود یا دیگران، به جسم خودش.
در حقیقت چنین افرادی درد را حس میکنند ولی قسمتی از ذهن آنها، القاء میکند که این درد به هر دلیلی شیرین و لذت بخش است. نوجوان یا فرد بالغی که به خود آزار میرساند، با این کار، از نظر روحی ارضاء میشود، چون به هدف خود رسیده است، چرا که در نهایت یا توجه دیگران را جلب میکند، یا با جایگزین کردن حسی جدید، بی حسی یا حس دردناک قبلی را از بین میبرد.
نزدیکترین راه برای پر کردن جای خالی پوچی و بی حسی، و احساس بدی نداشتن، درگیر شدن با چالش هیجانی همراه با ترس است. در این شرایط ذهن فرد بیمار، با اراده او در تعارض قرار میگیرد و باعث ایجاد حس رضایتمندی میشود.
خودآزاری؛ نمایش خودی که پنهان مانده
فارغ از تاثیرات اجتماعی خودآزاری، در مقایسه با دیگرآزاری، این بیماری اشتراکاتی در نوع اسباب و علل و انگیزههای پدیدارشناسی دارد.
در هر دو اختلال و بیماری، فرد بیمار با آزار به خود یا دیگران، در حقیقت به دنبال نمایاندن خودی متفاوت از خود همیشگی است، خودی که دیگران به آن توجه نمیکنند و آن را بی عرضه و ناتوان میدانند، تبدیل به هیولایی میشود که ممکن است از او کارهای خطرناک برای خود و دیگران سر بزند و همین امر باعث جدی گرفته شدن توسط دیگران میشود که در نهایت رضایتمندی فزایندهای را برای بیمار به ارمغان میآورد.
خودآزارِ آگاه به خودآزاری اش درمان می شود
در راههای درمانی غالباً، راهکار جایگزین برای ایجاد حس رضایتمندی و توجه، توصیه میشود، اما در برخی موارد، توجه اطرافیان و دیگران، منجر به افزایش رفتارهای خشن و پرخاشگرانه میشود، چرا که فرد برداشت اشتباهی از توجه دیگران میکند و او درمییابد که تنها راه استمرار جلب توجه دیگران، ادامهٔ این اقدامات و رفتارهاست.
در این موارد راهکار درمانی متفاوت است و نیاز به مداخله روانکاو یا روانپرشک جهت تغییر پیشینه های ذهنی و باورهای بیمارگونهٔ فرد مبتلا است.
فنهای درمانی ارائهشده توسط درمانگران در حقیقت بر پایهٔ همین راهکار جایگزین است، یعنی فرد بیمار را که از بیماریاش، آگاه و به دنبال درمان و حاضر به همکاری است، در پروسهٔ درمانی، به شرایطی فرا میخوانند که با تغییر جهت افکار و ایجاد راههای دیگری برای حس رضایتمندی، افزایش توانمندیها و جلب توجه دیگران با کارهای عقلانی و امور معقول، ارضاء ذهنی و روانی را برایش ایجاد نمایند.
اقدامات پیشگیرانه توسط والدین از آنجایی شروع میشود که نوجوان در این بیماری و لذت هیجانی خودآزاری یا دیگرآزاری مدت زیادی نماند، چرا که خروج از این بحران سختتر میشود، تا جایی که تغییر هویت یا شخصیت پایدار فرد بیمار را به دنبال خواهد داشت.
والدین یا مربیان از ابتدا مسیر تربیتیِ فرزندان، میباید به این مسئله توجه داشته باشند که زمینههای جلب توجه کودک را در اموری پسندیده هموار سازند، به گونهای که تشویق کودک با رفتارهای متناسب با سن او باشد و از او توقع رفتارهای خارق العاده و عجیبِ متناسب با سن بالاتر از وی را نداشته باشند، کودک یا نوجوان را در جایگاه خودش ببینند و اگر ترسی از او دیده شد، او را تحقیر نکنند و حس پناهجویی نوجوان را سرکوب نکنند. بهخوبی مشاهده میکنید که ریشههای تمایل به خودآزاری در کودکی، بروز اینگونه رفتارهای ناصحیح از سوی والدین است.
بهعبارتدیگر کودکی که از انجام کارهای معمولی خود، تأیید والدین را دریافت نکند، با خود درگیر میشود که چهکارهایی را باید انجام دهم تا بتوانم خودم را بهعنوان فرزندی لایق و قابل توجه نشان دهم؟ در پاسخ این سؤال به دنبال انجام کارهایی که متناسب با سن خودش نیست میرود، شیء سنگینی را بلند میکند یا کارهای خطرناکی را انجام میدهد که متأسفانه در برخی موارد با تشویق والدین مواجه میشود، تمامی اینها عوامل و ریشههای بروز ناهنجاریهای رفتاری در آیندهٔ نوجوان میشود.
فرزند، اگر از کودکی با شناخت صحیح درک کند که لزوماً هر کار خارقالعاده و غیر عادی، و بیشتر از توان انسانهای معمولی، موجبِ جلب توجه و تشویق دیگران نمیشود، در آینده و هنگام احساس پوچی و بیفایدگی، به خودآزاری روی نمیآورد.
در واقع علت اصلی از منظر پدیدارشناسی خودآزاری، مواجهه غلط و رفتار اشتباه اطرافیان و دیگران در مقابل کارهای عجیب یک کودک یا نوجوان، است، و زمینههای خودآزاری را در آینده، در روان و شخصیت او نهادینه میکند و اینجاست که اهمیت کنترل واکنشهای والدین و بروز واکنشهای صحیح، بیشترین تأثیر را پیشگیری از رشد فزاینده خودآزاری یا دیگرآزاری در افراد مستعد این اختلال، پررنگتر میکند.