سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۳

کنکور مانند مار دوش ضحاک، مغز جوانان را می‌خورد

کنکور مانند مار دوش ضحاک، مغز جوانان را می‌خورد
رئیس مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت گفت: کاهش ساعات پایه دوازدهم موجب ایجاد شکاف آموزشی می‌شود و در عین حال فرصت‌دادن به تاجران آموزشی است که سفره کلاس‌کنکورشان را پهن‌تر کنند و دانش آموزانی که به این کلاس‌ها دسترسی ندارند در بازی دوپینگ کنکور به حاشیه رانده می‌شوند.
کد خبر : ۴۲۲۸۸۳
این روز‌ها بحث «حذف شبه‌کنکور‌ها در مدارس ابتدایی، تأثیر ۳۰ درصدی قطعی سوابق تحصیلی در کنکور ۹۸ و کاهش ساعات آموزشی پایه دوازدهم» از جمله موضوعات بحث‌برانگیز در بین محصلان، خانواده‌ها و کارشناسان است.

به گزارش فارس طی روز‌های گذشته کمپین‌های متعددی در جهت نه به سوابق تحصیلی و توجه به عدالت آموزشی ایجاد شده است؛ تعدادی از دانش‌آموزان معتقدند سوابق تحصیلی زمانی می‌تواند در کنکور مؤثر باشد که در توزیع امکانات آموزشی عدالت باشد.

از سوی دیگر در شرایطی که آموزش و پرورش از حذف آزمون‌ها در مدارس ابتدایی خبر می‌دهد و مقصر مشکلات آموزش و پرورش را کنکور می‌داند، برای آنکه دانش‌آموزان پایه دوازدهم بتوانند خود را برای کنکور آماده کنند، در نظر دارد ساعات آموزشی آن‌ها را کم کند.

در این خصوص با حجت‌الاسلام والمسلمین محی‌الدین بهرام محمدیان رئیس مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت، معاون سابق پژوهشی وزیر آموزش و پرورش و رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی به‌گفتگو نشستیم.

* آقای محمدیان اخیراً در گفتگو در یک برنامه تلویزیونی عنوان کردید که کنکور به مثابه هیولایی موجب نگرانی خانواده‌ها شده است در حالی که خود خانواده‌ها هم به کلاس‌های کنکور علاقه نشان می‌دهند و هزینه‌های بالایی را به آن اختصاص می‌دهند؛ نظر شما چیست؟

اولاً بنده از سال‌ها قبل نسبت به کنکور بدبین هستم و آن را مخرب نظام تعلیم و تربیت می‌دانم؛ سال‌هاست در کشور ما برای حل مشکل جایابی دانشجو و پذیرش در رشته‌های مورد علاقه، کنکور راه افتاده است در حالی که در قبال آن مشکلات جدی دیگری به آموزش و پرورش، دانش‌آموز و خانواده‌ها تحمیل شده است.

به عنوان مثال کنکور اهداف دوره‌های تحصیلی به ویژه دوره دبیرستان را تحت‌الشعاع قرار داده و هدف این دوره را از کانون توجه خانه و مدرسه و دانش‌آموز بیرون برده است. مثلا دانش‌آ‌موزان و معلمان به جای یادگیری و یاددهی به حل سؤال‌های کنکور با شگرد تست‌زنی روی آوردند و برخلاف برخی که می‌گویند با کنکور دروس علوم انسانی و اجتماعی و معارف حاشیه رانده می‌شوند، عرض می‌کنم با کنکور حتی فهم ریاضی و آموزش علوم تجربی نیز کنار گذاشته می‌شود فقط محفوظات و مهارت تست‌زنی قوت گرفته است.

نکته دیگر اینکه خرج کردن و هزینه کردن خانواده‌ها برای کنکور و نه از باب مطلوب بودن آن بلکه از جهت تهدیدکنندگی آن است مثل یک بیماری کشنده‌ای که فرزند شخصی به آن مبتلا می‌شود و برای نجات فرزندش، هست و نیست خود را فدا می‌کند؛ این از باب مطلوب بودن بیماری نیست بلکه از جهت خطرناک بودن بیماری است که می‌خواهیم فرزندمان از آن رهایی یابد.

خانواده‌ها آینده فرزندانشان را دوست دارند و علاقه دارند فرزندانشان در دانشگاه از رشته‌های توی بورس قبول شود؛ هرچند دانش‌آموز استعداد آن را نداشته باشد و یا کشور بدان نیازمند نباشد و اساساً آن رشته بازار کار نداشته باشد؛ لذا کنکور مانند مار‌های دوش ضحاک، مغز جوانان را می‌خورد و خود را فربه می‌سازد.

* به نظر شما چه باید کرد؟

من یک جمله کوتاه عرض می‌کنم، باید کنکور را حذف کرد.

* این درست است، اما چگونه؟

اول تصمیم بگیریم چنین کاری را بکنیم و اجازه ندهیم به بهانه‌های مختلف صاحبان منافع در تصمیم ما خلل ایجاد کنند آن وقت به صورت طبیعی راه و روش، روشن می‌شود. این تصمیم وزارتخانه در حذف آزمون‌های شبه کنکور و غیرضرور اقدام شایسته‌ای بود، اما مزاحمت‌های بیرونی، بایستگی و شایستگی آن را زیر سوال بردند و با فشار مانع آن شدند هرچند اجرای آن در سال اول سخت است؛ البته نظر من حذف سمپاد و یا استعداد‌های درخشان نیست بلکه حذف آزمون شبه کنکور است که از پایه اول تا دوره دوم دبیرستان مثل غده سرطانی گسترش یافته است.

* حذف کنکور با چه مکانیزمی؟

با اختیار دادن به مدارس، کیفی‌کردن آزمون‌ها، برگزاری یا وضع شرایط هر رشته توسط دانشگاه مربوط آن هم در رشته‌های خاص.

* امروز در حاشیه کنکور بازاری با تراکنش مالی بسیار بالا شکل گرفته است، آیا فکر می‌کنید این‌ها اجازه می‌دهند کنکور برچیده شود؟

بله؛ لایه‌های مقاومت که نه، خاکریز مقاومت در برابر حذف کنکور و شبه کنکور همین بازار‌های مالی است که در داخل سیستم نیز نفوذ کردند و با عملیات روانی نیز نیاز به کتاب و جزوه و کلاس و آموزش و دوره‌های توجیهی تست‌زنی را تشدید می‌کنند و هر روز به صورت رنگارنگ و متنوع تولید برنامه می‌کنند و حتی از تاکتیک‌های تخریبی علیه مدرسه و معلم و کتاب نیز استفاده می‌کنند و از چاشنی تحقیر مدرسه دولتی، ناوارد بودن معلم و سخت و مشکل بودن کتاب بهره می‌گیرند.

قوی‌ترین حامی این گروه‌ها، رسانه‌ها بویژه رسانه ملی و کمپین‌های شکل گرفته از برخی عوامل درون مدرسه‌ای و دست‌اندرکاران نشر است که قانون به جد می‌تواند با آن‌ها برخورد کند به شرطی که روش گزینش و پذیرش دانشجو اصلاح شود.

* به نظر شما کاهش ساعت آموزشی پایه دوازدهم می‌تواند به عنوان گامی مثبت در تسهیل دروس و آمادگی دانش‌آموزان برای کنکور باشد؟

من درباره کاهش ساعات آموزشی پایه دوازدهم اینگونه فکر نمی‌کنم یعنی پشت سر این طرح، ایجاد فرصت و تسهیلات برای دانش‌آموز و مدرسه نیست؛ عمده توجه وزارتخانه به کاهش هزینه‌های تشکیل کلاس است که به نظرم محاسبه نادرستی است، چون مدارس تنها یک کلاس پایه دوازدهم ندارد و پایه دوازدهم و یازدهم نیز هستند که با کاهش و یا تعطیل کلاس دوازدهم بعد از اسفند، هزینه‌های مدرسه‌داری کم نمی‌شود.

اما نکته دیگر غیرمجاز بودن این تصمیم است، چون مغایر با برنامه درسی ملی و زمان پیش‌بینی شده و ساعات تدریس دوره دوم متوسطه است و ارائه درس‌ها هم در دبیرستان و هنرستان در این پایه غیرحضوری پیش‌بینی نشده است هرچند حداکثر ساعت، ۳۵ ساعت در هفته ذکر شده است و شاید برخی استناد کنند که این حداکثر است و درباره حداقل زمان، مقررات آموزشی مسکوت است.

ولی جواب این است که اولاً باید مجموع ساعات سالانه رعایت شود و ثانیا در صورت ضرورت نمی‌تواند از حداکثر ساعت دوره اول متوسطه که ۳۰ ساعت در هفته است کمتر باشد. اما نکته مهم دیگر این است که این طرح خلاف عدالت آموزشی و محروم‌سازی دانش‌آموزان مناطق محروم و یا کسانی که دسترسی به کلاس‌های کنکور ندارند از آموزش معلمان رسمی آن مدرسه است و این خود موجب ایجاد شکاف آموزشی می‌شود و در عین حال فرصت‌دادن به تاجران آموزشی است که سفره کلاس‌کنکورشان را پهن‌تر کنند و دانش آموزانی که به این کلاس‌ها دسترسی ندارند در بازی دوپینگ کنکور به حاشیه رانده می‌شوند.

*‌به نظر شما چرا آموزش و پرورش می‌خواهد از یک طرف آزمون‌های اضافی را حذف کند و از طرف دیگر برای همین آزمون‌ها بسترسازی می‌شود؟

به اعتقاد من، دلیلش نداشتن راهبرد روشن و نگاه جامع به تربیت و آموزش در برخی از متولیان آموزش است. آن‌هایی که می‌توانند اراده خود را تحمیل کنند از این منظر دچار تناقض می‌شوند و در فرایند‌های فرهنگی، تربیتی و آموزشی ایجاد مشکل می‌کنند.