«این گفتگو در سال ۹۳ انجام شده است» سیدمحمود علیزاده طباطبایی، وکیل جزایری بود، وکیلی که وکالت متهمینی، چون محمد عطریانفر، سعید لیلاز و خانواده هاشمی را در سابقه کاری خود دارد.
به گزارش راهکارنیوز او همچنین وکیل خلیل خلیل زاده متهم موسسه اعتباری توسعه است و اعتقاد دارد فرار جزایری از زندان حق او بوده است. متن پیش رو، حاصل گفت: وگوی هفته نامه پنجره با وکیل جزایری است:
آقای علیزاده طباطبایی چه شد که وکالت آقای شهرام جزایری را پذیرفتید؟
وقتی اسفند ۱۳۸۵ بحث فرار وی پیش آمد، یکی از دوستان از من خواستند که وکالتش را عهده دار شوم. این درست زمانی بود که در شعبه ۲۰ دیوان عالی کشور رای وی نقض شده بود. در این رای یک انشای قوی و مستدل و محکمی نوشته شده بود که اظهار میکرد کارهای ایشان نه تنها اخلال در نظام اقتصادی نیست بلکه در زمان بازداشت یک ریال بدهی سررسید شده نداشته و یکی از خوش حسابترین مشتریان بانکها بوده! همین که چنین چیزی را در رای دیوان بنویسند به نوعی یک سند افتخار برای ایشان است و حکم اولیه نقض شد که طبق آن ۲۷ سال حبس داده بودند.
مگر حکم اخلال در نظام اقتصادی اعدام نیست؟
اخلال در نظام اقتصادی با هدف براندازی است که مجازات اعدام دارد؛ یعنی کسی برای ضربه زدن به حکومت، اخلال در نظام اقتصادی ایجاد کند.
پس چرا برای فاضل خداداد و مه آفرید خسروی (آریا) حکم اعدام صادر شد یعنی هدف آنها ضربه به حاکمیت بود؟
ببینید میدانم که اصلا اتهام فاضل خداداد اخلال در نظام اقتصادی نبود و به دلایل اخلاقی حکم اعدام برایش صادر شد. اما آریا را به این صورت استنباط کردند و گفتند با هدف براندازی بوده است، چون اخلال در نظام اقتصادی با هدف ضربه اساسی به حکومت زدن، مجازات اعدام را در پی دارد. (ولی در مورد جزایری) دادگاه بدوی هم که به این پرونده رسیدگی کرد، این تشخیص را نداد و گفتند فقط اخلال بوده که تا ۲۷ سال حبس دارد. وقتی این حکم در دیوان نقض شد، همزمان شد با اتفاق دوم و خروجش از کشور. این شد که من برای وکالت وی قدم پیش گذاشتم.
خود آقای جزایری به این جمع بندی رسید که شما وکالتش را برعهده بگیرید؟
به این نپردازیم! خانم باقری، خانم دوم شهرام، همکار ما و کارآموز ما بود و وکیل دادگستری است. به هر جهت من وکالت وی را پذیرفتم. بعد از نقض رای در دیوان، اتهام اصلی وی پرداخت رشوه بود. حتی در دادگاه قاضی از وی پرسید قبول داری رشوه پرداختی؟ که پاسخ داد به هرحال کیفرخواست میگوید که من رشوه پرداخت کرده ام! ولی من قبول ندارم که رشوه پرداخته ام! وضعیت مالی من بهگونهای بود که هرکس از من کمک میخواست، من به آن فرد کمک میکردم. بعد هم یک لیست بلندبالا از افرادی را که پول گرفته بودند قرائت کرد. ولی به هرحال اتهام رشوه را پذیرفت. اما بعد از قاضی پرسید شما در نظامی کار میکنید که اگر شما بهعنوان یک قاضی برای دریافت ۱۰ میلیون تومان وام از داراییهای قوه قضائیه به بانک بروید، تا یک سکه خرج نکنید، به شما وام نمیدهند! به این ترتیب پرداخت رشوه را قبول کرد و به این دلیل سه سال حبس به او دادند.
اتهام دیگری که مطرح بود، این بود که کارت پایان خدمتش را با گواهی جعلی جبهه دریافت کرده است. البته خودش اظهار میکرد که در ۱۶ سالگی در جبهه بوده و حتی ترکش هم خورده است. به هرحال این را نپذیرفتند و برای این جرم هم چهار سال حبس به او دادند که این حبس بسیار سنگین و حداکثری بود. پروندههای معافیت جعلی بسیار زیاد است که سازمان قضائی را نیز بسیار درگیر کرده است. بعید میدانم در هیچ پروندهای که حتی معافیت باندی هم جعل کرده باشد، به کسی حبس چهار ساله داده باشند.
چهار سال به علاوه سه سال، مساوی است با هفت سال! برای خروج غیرقانونی، دوسال حبس در نظر گرفتند و دو سال هم به علت دخالت در اموال توقیفی برای جزایری در نظر گرفتند. به هر جهت جمعا ۱۱ سال حبس شد و دو سال هم برای وام! وام وی تحصیل مال نامشروع نامیده شد و دو برابر مبلغ وام را بهعنوان جزای نقدی و دو سال حبس در نظر میگیرند. مجموع سالهای حبس وی ۱۳ سال بود که ۱۳ سال را گذراند و در حال حاضر آزاد است.
ولی گفته میشود که موکل شما ۱۱ سال در حبس بوده است؟
نخیر! ما در سال گذشته اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی را برای ایشان درخواست کردیم، چون مجازاتهای ایشان باید تجمیع میشد و حداکثر حبس و مجازاتها را میدادند که جمعا ۱۲ سال میشد. اما بنا به دلایل و مصالحی، قوه قضائیه آن را نپذیرفت.
در این مدت تقاضای عفو هم داده بودید؟
بسیار زیاد! احتمالا یک سال در این باره اعمال شد. من تردید دارم در این قضیه، حتی یک بار هم عفو شامل وی شده بود، اما اجرا نشد؛ (جزایری) در زندان هم فردی بود که خودش را با محیط تطبیق داد و کمک مسئولین زندان بود. حتی مسئول جهاد زندان شده بود. اینکه تبلیغ میکردند شرایط برای او فرق دارد، شایعه است. از ابتدا تا انتهای دوران محکومیتش در اوین و بند هفت بود. اما چون مسئول جهاد بود در بندهای مختلف عمومی در رفت و آمد بود.
یعنی شرایط خوبی در زندان نداشت؟
گاهی فشارها زیاد بود. حتی چندبار او را به انفرادی بردند! انسانی که کل ایران برایش کوچک است و میتواند کار کند، و بهتعبیر خودش میتواند شن ساحل بوشهر را صادر کند، باید در زندان باشد و انسانهایی که کمترین صلاحیتی ندارند باید در کار باشند؟ برای شهرام خیلی سخت بود، اما خودش را تطبیق داده بود.
پس چرا فرار کرد؟
آن را دیگر نمیتوانیم باز کنیم. من در جریان انگیزه او برای فرار نبودم. ضمن اینکه میگویند فرار، حق زندانی است! زندان جای خوبی نیست! زندانی دوست دارد فرار کند، بایستی زندانبان مواظب باشد که زندانی فرار نکند.
برخی از طرفداران جزایری میگویند شهرام مظلوم واقع شد. با این پیش فرض در آن دوران چه شرایطی وجود داشت که به تعبیر آنان باعث شد شهرام فدا شود؟
فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر مبارزه با فساد اقتصادی بود. حضرت آقا دستورات زیادی دادهاند. به محض اینکه یک فرمان یا دستوری صادر میشود جوی ایجاد میشود که در آن فضا همه تملق میگویند و جوسازی میکنند! به نوعی یک مقداری که زمان میگذرد آن فضا فروکش میکند. ایشان همزمان با صدور فتوای مبارزه با مفاسد اقتصادی بازداشت شد. البته من اذغان دارم که پرداخت رشوه هم فساد است، اما اگر اینطور است؛ گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند! ما در مملکتی زندگی میکنیم که سازمانهایی که با حقوق مردم سروکار دارند، متاسفانه بهدلیل نیاز کارمندها یا عدم نظارت دقیق، متهم به فساد هستند. در چنین فضایی این پرونده مطرح شد. برخوردی که با این پرونده شد، مثل همه نبود. در این مملکت سالیانه هزاران پرونده رشوه برررسی میشود، اما با هیچ یک به این گستردگی برخورد نمیشود و به این گستردگی مطرح نیز نمیشود. ایشان از خلا قانونی استفاده کرده بود و یک وامی از بانک ملی دوبی گرفته بود و به ایران آورده بود و با آن کار میکرد. کارخانه احداث میکرد و در کار تولید بود. حتی در ابتدای خصوصیسازی به او پیشنهاد شد که کارخانه برق راه بیندازد.
راجع به بازداشت شهرام جزایری دو گفته مطرح است. اول اینکه وی پس از ماجرای چک کمکی که برای بیت رهبری فرستاده بود مورد توجه مسئولین قرار گرفت و بازداشت شد و دومین گفته این است که بازداشت جزایری پس از دریافت وامی بود که با ضمانت وزارت بازرگانی وقت دریافت کرد. شما کدام قول را تایید میکنید؟
همه اینها موثر بوده است. حساسیت سیاسی روی ایشان بود. دولت حاکم، دولت اصلاحات بود و ایشان با این دولت مرتبط بود. شهرام به هادی خامنه ای، به کروبی و بسیاری از افراد پول داده بود و دستگاههای امنیتی روی آنها حساسیت داشتند. بهخصوص که آن پولها به فعالیت سیاسی تبدیل شده بود. پولی که شهرام به هادی خامنهای یا کروبی داده بود به روزنامه تبدیل شده بود. این حساسیتها هم بر اصل قضیه بیتاثیر نبود.
جریان وزارت بازرگانی هم به آقای کربلایی که رئیس صندوق ضمانت صادرات بود بازگشت و ایشان از متهمین پرونده بودند که بهمنظور ضمانت وام از سوی شهرام صورت گرفته بود. البته بسیاری از متهمین این پرونده که محکوم هم شدند، مجازات سنگینی نگرفتند.
رشا و ارتشا دو جرم مقابل و وابسته است. یک فردی رشوه میدهد و یک فردی رشوه را میگیرد! لیستی که آقای جزایری در دادگاه اعلان کرد افراد بسیاری از الیاس حضرتی تا هادی خامنهای و از آقای صدوقی تا بسیاری از افراد را در برمی گرفت. گویا این لیست هم از سوی خودش بوده است. چرا این افراد از وی حمایت نکردند؟ و دیده نشدند؟
این مسئلهای نیست که من یا شهرام به آن پاسخ دهیم. آنها از شهرام میپرسیدند که به چه کسانی پول دادهای و دفاع شهرام هم این بود که من به کسی رشوه نداده ام، بلکه من به هرکسی پول دادهام در برابرش انتظاری نداشتهام. حتی شاید این استدلال دلیل برخورد نکردن با همه افراد بهجز آقای کربلایی بود. هیچگاه ثابت نشد که این افراد در برابر پولی که از شهرام گرفتهاند، برای او کاری کردهاند.
ماجرای کارت ۵۰۰ مجلس چه بود؟ آیا یک جوان ۳۰ ساله این صلاحیت را دارد که مشاور اقتصادی مجلس باشد؟
شهرام، مشاور کمیسیون اقتصادی مجلس بود. واقعیت این است که ما یک سری اقتصاددان داریم مثل آقای دکتر طبیبیان که پدر علم اقتصاد است و از ابتدای انقلاب اسلامی در پستهای مختلفی در این باره بوده است. ایشان معتقد است اگر در خرید روزمره همسرشان همراهشان نباشد، سرشان کلاه میرود. اما یک عده مثل شهرام جزایری، مه آفرید خسروی و... هستند که اقتصاد را عملی میدانند و میتوانند از هیچ، چیزی ایجاد کنند. در دنیا هم اقتصاددانها نبودهاند که کشورها را توسعه دادهاند بلکه افرادی بودهاند که مثل شهرام بودهاند. در همان زمان هم مرحوم نوربخش و مظاهری بهشدت با شهرام درگیر و مخالف بودند، چون شهرام تئوریهای آنها را قبول نداشت، به این دلیل بود که از وی استفاده میکردند.
یک ضرب المثلی وجود دارد که میگوید پول، پول میآورد. در ادامه میتوان گفت که پول، رانت میآورد، رانت، پول میآورد و به همین صورت ادامه دارد. اگر این کارت ۵۰۰ را بهعنوان یک سمبل رانت قبول کنیم، پول شهرام این رانت را آورد یا رانت بود که پول آورد؟
من فکر میکنم استعداد شهرام، او را به مجلس برد و مقامات سیاسی در صدد استفاده از او برآمدند و سوءاستفاده آنها به شهرام ضربه زد نه اقدامات خود شهرام. مقامات سیاسی آمدند تا از استعداد شهرام استفاده کنند، اما پول او را دیدند و بعدها از پول او هم استفاده کردند. مثل قضایایی که برای آقای رحیمی پیش آمد، لیستی که شامل ۱۶۸ نفر از نمایندههای مجلس ارائه شده که از کمکهای ایشان و از پولهای بیمه استفاده کردهاند.
با همین تحلیلها میتوان گفت: بسیاری از مفاسد شبیه هم است مثلا میتوان بابک زنجانی را با شهرام جزایری مقایسه کرد و دیگر هیچ ...
داستان بابک زنجانی یک داستان جدا از شهرام جزایری است. شهرام از خلا قانونی استفاده کرد و از بانک ملی دبی که بهره پایینی دارد، وام گرفته و آن را داخل کشور آورده است. قبل از سررسید هم بازداشت شده و اموالش تحت نظارت هیئتی با حضور نمایندگانی از بانک و صندوق ملی صادرات و قوه قضائیه قرار گرفته است. اما درباره بابک زنجانی اینگونه بود که بهدلیل تحریمها، نفت را در اختیار افرادی قرار دادند که آن را بفروشند. زنجانی عامل جریانهایی بود که قرار بود تحریم را برای فروش نفت دور بزند. آن جریانها از دولت سهمیه نفت میگرفتند و در اختیار این تیم میگذاشتند تا بفروشند و پولش را برگردانند. وقتی دولت آقای روحانی آمد، وزارت نفت متوجه شد بخش بالایی از پولها برنگشته است. این با نوع کار شهرام متفاوت بود.
درباره برخورد با جزایری ادعا کردید که با او به عنوان نماینده یک جریان برخورد شد. چگونه به این تحلیل رسیدید و اگر بنا بر انتساب او به یک جریان سیاسی باشد، شهرام کدام طرفی است؟
شهرام آدم سیاسیای نیست، ولی قدرت حاکم در زمان برخورد با شهرام، اصلاحات بود. جریان سیاسی حاکم با شهرام موافق بود که وی در مجلس ششم با مجلس همکاری میکرد. شهرام جزایری بیشترین ضربه را هم از همین ناحیه خورد. خودش هم معتقد است که یکی از اشتباهاتش این بوده که ابزار دست جریانهای سیاسی شده است. معتقد بود من وارد جریانی میشدم که دو طرف با هم دعوا داشتند، ولی من که صاحب دعوا در آن بین نبودم، ضربه خوردم.
شاید شهرام جزایری بهخاطر ناآشنایی با فضای سیاسی بود که چک کمک به دفتر رهبری را ارسال کرد. حتی مطرح است که اگر این کار را نمیکرد، ممکن بود فعلا گرفتار نشود. برخی معتقدند که جریانی به نوعی شهرام را به این سمت سوق داد که او گرفتار شود.
این بحث هم هست، ولی به هرجهت جریاناتی بودند که بهدنبال زدن شهرام بودند؛ و کدام جریان به دنبال زدن شهرام بود؟
بیشتر جریان قضائی و امنیتی. ضابط دستگاه قضائی، دستگاههای انتظامی و امنیتی است. در زمانی که آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه شدند من در دیداری با ایشان گفتم که بهجای اینکه دستگاههای امنیتی و انتظامی ضابط قوه باشند، امروز قوه است که ضابط آن دو شده است. ولی آن زمان خود آقای شاهرودی هم به همین نتیجه رسید و این را اعلام هم کردند. دستگاه قضائی از استقلال نسبی برخوردار است. استقلالی که قاضی در قانون ما دارد، در کمتر کشوری موجود است. بعضی وقتها این استقلال برای مسئولین دردسر میشود. بسیاری از مسئولین هستند که زیربار نمیروند و این بسیاری از موارد دست وپای آنها را بسته است. قاضی آنقدر استقلال دارد که کسی نمیتواند بگوید چرا این کار را کرده است. ممکن است مثل روز، روشن باشد که حق با شماست، اما قاضی بهنفع شما رای نداده و شما نمیتوانید کاری انجام دهید. همین مسئله اجازه نمیدهد که یک جریان سیاسی در قوه، حاکم شود. از همین روست که پروندههای سیاسی را در چند شعبه خاص رسیدگی میکنند تا قابلیت کنترل داشته باشد. چرا جرم سیاسی تعریف نمیشود؟ چون اگر مسئولین ما جرم سیاسی را تعریف کنند، نمیتوانند روی متهمین امنیتی، نظارتی داشته باشند.
هنوز خود را فعال اقتصادی میداند. هنوز لبخند بر لبانش جاری است و البته همین لبخندها را یکی از فنون مذاکره میداند. شهرام جزایری عرب ۱۱ مهر ماه ۱۳۹۳، بعد از ۱۱ سال حبس، آزاد شد. قرار گفت: وگوی ما ابتدا با سیدمحمود علیزاده طباطبایی، وکیل جزایری بود، اما پس از توافق با طباطبایی، قرار مصاحبه با موکل وی نیز فراهم شد و بعد از نیم ساعت شهرام جزایری عرب به جمع ما اضافه شد. متن پیش رو، حاصل گفت: وگوی هفته نامه پنجره با جزایری در دفتر طباطبایی است:
آقای جزایری شما ساکت هستید و در حضورتان، وکیل شما آقای علیزاده سخنگویتان شده است.
اول اینکه اگر من در این برهه بخواهم به شرایط پرونده ورود کنم، به این دلیل که پرونده از مظلومیت خارج نشده ممکن است مفید نباشد. دوم اینکه باید ببینیم مصاحبه چه دردی را دوا میکند. به هر حال من یک فعال اقتصادی هستم و شیرازه رفتاریام هم با همین مسئله گره خورده است. نمیخواهیم فضا بهگونهای باشد که مثبت نباشد. من باید در دو مقام از عملکردم دفاع کنم، باید از مسئولین شرکتها و عملکردم دفاع کنم. من شاید تنها مدیر در سراسر دنیا هستم که از دیوان عالی کشور، حکم خوش حسابی دریافت کردهام. این برای من سند افتخار است. من در بخشهای حقوقی پرونده اجازه دخالت ندارم و حوزه صلاحیت آقای علیزاده است. اما این بخشش که این پرونده چه پروندهای است یا اینکه چه صحبتها و حوادثی چگونه متفق شده، در حوزه فهم من نیست و تخصص آقای دکتر است و باید دید آیا برای جامعه فایدهای دارد و منشأ برکت است یا خیر؟ اگر آقای دکتر تشخیص دادند، اطلاعرسانی میکنند و طبق اسناد پیش میروند. من نمیخواهم کار ایشان را که تا به الان زحمت کشیدهاند بینتیجه بگذارم.
سلامت بیش از حد رفتار سازمانی ما از یک سو، دفاعیات موثر آقای دکتر از سوی دیگر و در نهایت کمک خداوند باعث شد که از این داستان با ۱۳ سال رنج و مشقت قسر در برویم. خدا نکند که تیغ حضرات کسی را بگیرد، در آن صورت است که ریز و درشت را میبرد.
درباره رفتارهای اقتصادی من دوجنبه وجود دارد؛ یک جنبه شامل بخشی است که منافع شخصی برای من داشته و قطعا نفع آن به جامعه هم رسیده است که البته این باید جمع بندی شود و بهصورت مجموع خدمت شما ارئه شود. من اصلا آدم سیاسیای نیستم و خالصا مخلصا برنامه سیاسی ندارم، چون شرایط فعلی را مناسب نمیدانم. فعلا باید به خانواده برسم و زحمات آقای علیزاده را جبران کنم. از زندان، بسیار مزاحم ایشان میشدم. حتی در زندان که کار کوچکی برای یکی از آشنایان با ایشان داشتم، خجالت میکشیدم که با ایشان تماس بگیرم.
آقای دکتر طباطبایی درباره شما گفتند که شهرام از کسانی است که از هیچ، همه چیز میسازد.
این یک پهلوی داخلی من است. پهلوی خارجی من هم وجود دارد. من یک ایرانی هستم که نظام را دوست دارم و بهلحاظ اعتقادی و عقلی مطیع، ولی امر هستم. رفقا و شرکای ما هم هرچند همواره انتقاد داشتند، اما همین گونه بودند. همه جای دنیا هم امثال ما همین گونه هستند. از شما و همه عزیزان خواهش میکنم که درباره افرادی مثل ما و حتی بابک زنجانی عجله نکنید. طبق قانون اساسی، اصل بر برائت است. ایشان متهم هستند، ولی در پناه قانون از امنیت برخوردار هستند.
من سالها گفتم که اجازه بدهید پرونده من قطعی شود، بعد سراغ جنجال بروید. اتفاقا روزی که پرونده قطعی میشود، دیگر اطلاعرسانی و جار و جنجال تمام میشود. این را میتوان قانون کرد که اینگونه نشود. در بهداری زندان به آقای امیرمنصور آریا گفتم که اگر اعدامت نکنند، حداقل ۱۰ تا ۱۵ سال، درگیر جار و جنجال خواهی بود. من به او گفتم که البته اصلا عملکرد من و شما قابل مقایسه نیست. فردی با جایگاه من و شما نباید این اقداماتی را انجام دهد که شما انجام دادی. شما یک برگه بیاورید که من بدون ضامن، پول گرفته باشم، بدون برگه وام گرفته باشم یا جعل سند انجام داده باشم. از یک طرف دیوان عالی حکم خوش حسابی به من داد و از طرفی اتهامم تحصیل مال نامشروع بود.
به چه میزان عوامل سیاسی را در پرونده خودتان موثر میدانید؟
همه پرونده. با جنجالی که ایجاد شد این فضا درست شد. اینکه بخواهم بگویم رسانهها کردند، مسئولین کردند یا خودم کردم، اینگونه نبود. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شدند تا شهرام جزایری را زمین بزنند. من هم که فرد پررویی بودم، چهرهام خوب بود! آقای محمودی میگفتند این بچه را به صلابه کشیدید! برای اینکه حساب باز کرده! اصلا ۵۰۰ حساب باز کند چه ایرادی دارد؟! از طرفی هم حضرات اشتباه میکردند، چون در برابر یک کار انجام شده قرار گرفته بودند، مدام یک اتهامی را وارد میکردند، اتهام به دادگاه میرفت و مراجع قضائی و دفعیات، آن را میشکست. اگر حتی ۲۷ سال را تایید کرده بودند هم اتفاقی نمیافتاد! احکامی صادر میشد و پشت عملکرد ما مینشست، پررویی و دفاعیات من هم در کنار کمک خدا، مسئله را پیش میبرد.
یعنی شما بین وضعیت خودتان و مه آفرید یا فاضل خداداد شباهتی نمیبینید؟
شباهت این بود که در موضوع فساد اقتصادی برای همه پروندهها تشکیل شد. متاسفانه بزرگترین و جنجالیترین و پرآسیبترین پرونده اقتصادی در دستگاه عدلیه کشور، پرونده من بوده است. شما یکی از این پروندهها را بیاورید که یک شکایت علیه متهم واصل نشده باشد! روال این است که وقتی یک شرکتی حرکت میکند، تاثیرات مثبت و منفی در جامعه دارد و افراد و جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. متاثر از این اثرات فضاسازی برای افراد ایجاد میشود.
من داشتم کار اقتصادی خودم را میکردم. منزل آقای دری بود که میخواستند پسر ایشان را دستگیر کنند. من اولین بار ایشان را میدیدم، حدود ۱۰ دقیقه خدمت ایشان بودم و پس از آن هم مستقیم به فرودگاه رفتم و سفر داشتم. من را هم در حاشیه همان جریان بازداشت کردند و دو هفته هم سراغ من نیامدند. متهم ردیف اول، فرزند آقای دری، محمد دری نجف آبادی بود. احمد رستگار و نادریان و مهدی مقتدایی بودند که یک شرکتی در جردن داشتند که با افراد آشنا میشدند و آنها را پیش پدرانشان میبردند و بدون اطلاع آن ها، زدوبند اقتصادی میکردند و پول دریافت میکردند. (که همان زمان نیز به این موضوع در سایتهای خبری با ذکر نام پرداخته شد) پدر یکی از این افراد به من گفت که دست اینها را بگیر و اینها را تولیدکننده کن. من یک جلسه با اینها داشتم و در حاشیه همان جلسه، اطرافیان اینها را هم دستگیر کردند. دو هفته بعد، به من گفتند که شما متهم ردیف اولی! من گفتم چطور، نه شکایتی علیه من واصل شده و نه اتفاقی افتاده و نه من مشکل بیمه و چیز دیگر داشتم. بیش از ۱۸۰ میلیارد، گردش مالی ما بود و حتی یک فقره شکایت به کلانتری نداشتیم. این به این معنا نبود که کسی با ما دعوا و اختلاف نداشت، ولی من میگذشتم. به همکاران میگفتم با مردم چانه نزنید، اگر ناراضی است پولش را پس بدهید. شما دنبال کسب درآمد برای خانواده هستید. ما مقادیر معتنابهی از اختلافات را حل میکردیم و نمیگذاشتیم به مراجع کشیده شود. یک مغازه کوچک هم بدون اختلاف ممکن نیست. من الان حساب کردم اگر بخواهم همان شرکت را داشته باشم، باید حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیارد تومان هزینه کنم.
من شهادت میدهم قوه قضائیه هیچ وقت در پرونده من دوست نداشت که بیدلیل و بدون رسیدگی حکم صادر کند یا دعوا و درگیری ایجاد کند. آنهایی که در پرونده من ظلم کردند، همه شانتاژچی بودند. این نوع رفتارها البته خیلی طبیعی است.
یک پهلوی رفتاری من، همکاریام با مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری بود. دوستان نزدیک من میگویند که تو به مجلس پول دادی و سمت مشاوره را خریده ای. در صورتی که اینگونه نبود. من در زندان محبوبیت زیادی داشتم که بدون هزینه کردن یک هزار تومانی به دست آمده بود، اصلا شما نمیتوانید این نوع موارد را با پول بخرید. هرچند که من وقتی با فردی دوست باشم و او را بپذیرم، همه نوع حمایت مادی و معنوی از او انجام میدهم. آقای علیزاده الان ۱۰ سال است که مرا حمایت میکند. چرا؟
شما در سال ۸۵ در دادگاه گفتید که «سارق فرار میکند، من مسروق بودم». منظورتان چه بود؟
منظورم این بود که کسی که از کشور میدزدد باید فرار کند، من که دزد نبودم و این الان ثابت شده است. یک دستی خارج از قوه قضائیه که میتوان از آنها با عنوان دلسوزان نظام یاد کرد، این جریان را اینگونه پیش بردند. من در آن موقع آزاد بودم، صبح میرفتم و شب به زندان باز میگشتم. حکمم هم این بود که باید بیش از ۱۰۰ میلیون دلار بازمی گرداندم و دو سال حبس تعزیری را تحمل میکردم. اما در مقابل، آنها هم باید اموال من را بازمی گرداندند، ولی به یکباره شهرام جزایری از آزادی و خسارتش دست کشید و فرار کرد! همین موضوع باعث شد که آن مطالب هم به حاشیه برود. ممکن است در واقع یک اثرات مثبت در رسیدگی من ایجاد کرده باشد، اما واقعیت این است که خدا کمک کرد و با من بود. حتی استفاده من از آقای علیزاده با اعتراض بسیاری از افراد مواجه شد. میگفتند ایشان سیاسی است و باعث میشود پرونده اقتصادی تو، سیاسی شود. اما ما در درجه اول با هم رفیق بودیم و ثانیا اینکه ایشان با قلبش از من دفاع کرد. این لازمهای است که برای همه زندانیان و بابک زنجانی و دیگران هم لازم است.
در مورد مسئله نقش و جایگاه من در کشور، شما هم از حیث خبرنگاری حائز جایگاهی هستید. من به دانشی بهعنوان دانش پول رسیده بودم که مثل چاقو از یک سو تهدید است و از یک سو فرصت است. من به دانشی دست پیدا کرده بودم که برای کشور مفید بود و میتواند سرمایه جذب کند. من برعکس دوستان معتقدم که تحریمها میتواند برای بخش خصوصی فرصت باشد، این در حالی است که بورس، واقعا بورس باشد و سرمایه دار خصوصی، وابسته به دولت نباشد. اگر شهرام جزایری دزد بود، چرا روزی که آزاد شد به من شال کسوت دادند و دارای مسئولیت در زندان بودم؟!
روزی که آقای احمدینژاد از ۳۰۰ میلیون کمک من به کروبی نام میبرد، من را بالا میبرد. من از زندان برای ایشان پیام فرستادم که از ایشان تشکر کنید! اگر مردم به ایشان رای دادند، من ایشان را زیردست آقای علیزاده استخدام میکنم که مسئولیت پیگیری وصول مطالبات ما را بر عهده بگیرند! من بعد از مطلبی که از قول آقای کروبی در این باره منتشر شده بود، با ایشان تماس گرفتم و گفتم خداوکیلی درست است که شما چنین حرفی خطاب به آقای احمدینژاد زده اید؟ گفتند که مثل حدیث کسا که عبا را روی شانههای بقیه میاندازند، بعد از اتمام مناظره که احمدینژاد درباره ۳۰۰ میلیون سوال کرد و گفت که نگفتی این پول را چه کردی، عبایم را روی دوش آقای احمدینژاد و فرد دیگری انداختم و گفتم مهریه مادر تو کردم! در ادامه گفت: من که این داستان را جایی نقل نکردم، احمدینژاد هم همینطور.
(پیگیریهای پنجره حکایت از کذب بودن این ادعا داشت)
من بیش از آقای احمدینژاد، به آقای روحانی انتقاد دارم، چون آقای روحانی میفهمد و خودش را درگیر روزمرگیهای سیاسی و جواب دادن به همه صحبتها میکند. من اگر جای آنها بودم، بیشتر وقتم را به برنامهریزی سازمانی میگذراندم. الان، هم آقای هاشمی درگیر این فضا شده و هم آقای روحانی. البته آقای هاشمی کمتر وارد این فضای روزمرگی و جواب دادن به ادعاها شدهاند.
گویا شما در دوره زندان، کلاس برگزار میکردید!
کلاس نبود، در همین صحبتهای روزمره که با حضور مامورین امنیتی در زندان رد و بدل میشد، من درباره بورس و ال سی و موارد اینگونه صحبت میکردم، بعد همین افراد گفتند که جزایری در زندان کلاس گذاشته است! من از این جهت هم میتوانم صاحب تاثیر باشم. در زندان هم افراد بسیاری برای همین مسائل من را میدیدند. من فکر میکنم حدود ۲۰ سال از اقتصاد ایران جلوتر هستم. مشورتهایی که به ارگانهای مختلفی مثل بازار بورس و سرمایه دادهام، گواه این ادعاست. بعدها اگر معلوم شود که ما در این ۱۳ سال چطور کارهایمان را پیش بردهایم، بسیار عجیب است.
شنیدهایم که از سال ۸۵ به شما مرخصی نداده اند!
کل مرخصیای که من داشتم یک ۹۰ روز و یک ۱۱۰ روز بوده است.
پس چطور کارهایتان را پیش میبردید؟
با تلفن!
این امکانات برای همه زندانیان وجود دارد؟
من در کنار یک افغانی زندگی میکردم. این امکانات مبتنی بر اعتمادی است که نسبت به من بهوجود آمده بود. اگر هر کسی فعالیت خودش را در زندان انجام دهد، مشکلی بهوجود نمیآید. من اینترنت و لپ تاب و... داشتم، اما جاروجنجال راه نینداختم، به همین دلیل بود اعتماد داشتند.
علیزاده طباطبایی: آقای الیاس محمودی (قاضی کاشف پرونده) تعریف میکرد که من صدای شهرام را ضبط کردم و به جلسه روسای تشریفات قضائی بردم. در آن فایل، شهرام فحشهای چارواداری خطاب به آقای شاهرودی میداد. ایشان گفت: منتظر بودم آقای شاهرودی بگویند که بهشدت با این برخورد کنید، اما ایشان گفتند که خداوکیلی اگر این بلایی که سر این آدم آوردند را سر هرکدام از شما میآوردند، بدتر از این نمیگفتید؟
(صحت و سقم این مطلب را از دکتر الیاس محمودی پرسیدیم که پاسخهای ایشان در این مورد را میتوانید در همین شماره پنجره مطالعه کنید)
شما بعد از این همه سال هنوز هم معتقدید پولهایی که به افراد مختلف پرداخت میکردید برای رضای خدا و فقط و فقط با قصد کمک و خیر بوده است؟
بی تعارف بگویم، نه! شما پول خودتان را در بانک میگذارید، برای گرفتنش باید خرج کنید؟ وجوهاتی که شما صدای آن را درآورده اید، یک دهم آنچه بوده که ما پرداخت کردهایم. درباره آقای کروبی نمیدانم این ۳۰۰ میلیون از کجا آمده است! اگر منظور پرداخت من به شیخ مهدی کروبی باشد، من لله یک قِران به ایشان پرداخت نکردهام. اما اگر منظورتان پرداخت وجوهات به دفتر ایشان و افراد معرفی شده از طرف ایشان است، بالای ۱۳ یا ۱۴ میلیارد بوده است. کدینگ این رفتارهای من را فقط میتوان از زندانیان سوال کرد. من خودم نمیدانم به چند زندانی کمک میکردم.
ولی سوال اینجاست که چرا این کمک از کانالهای سیاسی عرضه میشده؟
من اصلا مخالف موضوعی با عنوان موسسه خیریه هستم. من صادقانه حرف میزنم. اگر بگویید شهرام جزایری، هزار تومان داده تا چیزی بگیرد، این اشتباه است و اگر هم بگویید که شهرام جزایری از این اقدامات سودی نمیبرده، این هم اشتباه است. امکانات زیادی برای من فراهم بوده و دربهای زیادی به رویم باز بوده است. هنوز هم باز است و حتی بیشتر از گذشته! مثلا در زندان اوین، شهرام را بهعنوان یک فرد عاقل در زندان میشناختند. متاثر از رفتار سازمانی من با مسئولین زندان یک احترامی برای من ایجاد میشد، همیشه برای خواستههای زندانیان بیدریغ کوشیدهام. در همین چند روز که آزاد شدهام هم با پرروییام پیگیر بودهام.
من ۵۰ میلیارد بدهی داشتم، ۵۵ میلیارد هم دارایی داشتم. حدود ۵۵ تا ۵۶ میلیارد هم صرف خیریه کرده بودم که تنها حدود ۲ یا ۳ میلیارد آن را جیغ و جنجال کردند! من تعداد زیادی مدرسه و مسجد و بیمارستان ساختم، چرا کسی از آنها یاد نکرد؟!
مگر شما این لیست را خودتان در دادگاه نخواندید؟
به من آمپول زده بودند و من متوجه نبودم چه میگویم! لیست را خودشان تهیه کرده بودند و به من دادند که قرائت کنم. ادعا شد ۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان بود که ۱ میلیارد آن به موسسات بود. مثلا برای نماینده کرمانشاه یک منزل خریداری کردم که البته در جریان پرداخت بدهیهای خودم، فروختمش!
در دوران مجلس ششم، تقابلهای سیاسی چه تاثیری داشت؟
تنها عایدی من از مجلس ششم لعنت الله علیه، ۱۳ سال حبس بود. من در این باره سکوت میکنم. اگر در این باره با محمودی کنار میآمدم، من را آزاد میکرد! الیاس محمودی من را به مدت ۵۴ روز، گروگانگیری دولتی کرده بود. من را بهصورت غیرقانونی بازداشت میکرد و دوباره بهصورت قانونی آزاد میکرد!
الان شما فشاری برای مصاحبه نکردن دارید؟
شدیدا! در همه جای دنیا یک بدنهای از حکومت هست که خودش را مالک نظام میداند و تابع هیچکس حتی رهبری هم نیست. نمونه این جریان، حسین شریعتمداری است! من از زندان با وی تماس گرفتم و گفتم چرا درباره من کم مینویسی؟ بیشتر بنویس! اینها رفتارهایشان قانونی نیست.
عجب! بی خود نیست میگویند باید از شهرام جزایری برای آموزش استفاده کنیم.
افرادی مثل شهرام جزایری کار خودشان را انجام میدهند و برای این کار نیازی به سرمایه و تسهیلات و هیچ چیز ندارند. شما برای قضاوت راجع بهکار من، پنج سال کنار دست من بنشینید، آنگاه بگویید که شهرام جزایری دزد است یا نیست! البته این را تکذیب نمیکنم که دوستانم را بهشدت حمایت مالی و معنوی میکنم و در برابر افرادی که دزدی بکنند یا کثیف باشند، بهشدت میایستم. خاطرهای در این باره بگویم؛ در زمانی که در زندان بودیم یکی از آشنایان تماس گرفت و گفت که فلانی رئیس بند شما شده است و تو را میخواهد. به من پیشنهاد داد که تو سروکیل بند این قسمت باش، از کنار این سمت میتوانیم پول خوبی به جیب بزنیم. من چیزی نگفتم و او دوباره و سه باره درخواست خودش را مطرح کرد. من هم به دفتر رئیس زندان رفتم و گفتم یا این فرد را عوض میکنید یا من با رئیس سازمان زندانها تماس میگیرم و آبروریزی میکنم. ما در جهاد بازداشتگاه اوین بیحد و حصر به زندانیان سرویس دادیم و افرادی که زدوبند میکردند از ما بهشدت میترسیدند و با زدوبندها بهشدت برخورد میکردیم.
قبول دارید خنده هایتان در دادگاه برای بینندگان سنگین بود؟!
بله. دادگاه تجدیدنظر جالب بود! قاضی تجدیدنظر به من گفت: آقای جزایری خواهشا به ما نخند! ۱۴ جلسه که تمام شد، آخرش من لبخند زدم به قاضی! یکی از فنون مذاکره همین لبخند است. بهعلاوه اینکه کارهایشان خنده دار بود. اولین باری که در دادگاه خندهام گرفته این بود که در دادگاه، من را احضار کردند و متن کیفرخواست را خواندند. من با خودم میگفتم الان میگویند جزایری در مجلس چه کرده و اینها. میترسیدم این موارد در صحن باز شود.
ورود شما به مجلس از طریق نمایندههای راست بود یا چپ؟
ولله نمایندههای راست! من در مجلس ششم میگفتم که مجلس دست چپ هاست پس باید یک کمیسیون، دست راستها باشد و اصلا هادی خامنهای و الیاس حضرتی از همین موضوع با من ناراحت بودند. آقای عبداللهی که رئیس این کمیسیون بود، بهشدت انسان درستی بود.
پس چطور ابعاد این قضیه، دامن جناح چپ را گرفت!
در همه جای دنیا این چرخش عادی شده است. احمدینژادیسم ۷ سال بعد رئیسجمهور ایران خواهد بود و امیدوارم بسیاری از مشکلات در آن زمان حل شود. من نمیفهمم راست و چپ یعنی چی! چون راستیها افرادی بودند که بسیار انسانهای خوبی بودند!