حضرت در فراز نهم دعای سوم صحیفه سجادیه از ملائکه مادی و عالم ماده خارج می شود و توجهش را به فرشتگانعوالم بالاتر معطوف می کند.
حضرت عرضه می دارد: «و السفره الکرام البرره، و الحفظه الکرام الکاتبین، و ملک الموت و أعوانه، و منکر و نکیر و رومان فتان القبور، و الطائفین بالبیت المعمور، و مالک و الخزنه و رضوان و سدنه الجنان = خدایا، بر آن دسته از فرستادگان از ملائکه که دارای کرامت و نیکویی بوده و نیز نویسندگان کرام که هرگز اشتباه نمی کنند، و ملک الموت و دستیاران او، و دو فرشته سؤال کننده در قبر، و فرشته ای به نام «رومان» که قبور را می شکافد، و آنان که در بیت المعمور طواف می کنند و آنان که مالک دوزخ و خازن های جهنم و رضوان و خدمتگزاران در بهشت هستند درود فرست!»
این دسته از ملائکه، برخلاف ملائکه دسته ی قبل که با امور مادی نظیر درخت و گیاهان و باران و برف و سیل و رعد و برق سر و کار داشتند، با جنبه های معنوی انسان و با جنبه های مجرد ما و عالم کار دارند.
«دسته ی دیگر ملائکه، واسطه هایی هستند که نازل می گردند و به همراه خود چیز هایی دارند که جملگی به صلاح و مصلحت مردم است. اینان در ماموریت های خود حامل هدایا، نعمتها و برکات بسیارند و هر رفت و آمد و آنان، پیامد های نیکی از عافیت و سلامتی را بدنبال دارد». کلا هر خیری که به ما نازل می شود توسط ملائکه نازل می شود.
فیوضات عالم امر به مقدار معین، به عالم ماده می رسد
عالم برزخ و عالم مثال هم به اندازه های ریاضی مشخصی به دنیا فیض می رسانند. در جلسه ی گذشته عرض کردیم که خداوند تبارک و تعالی این عالم را ریاضی خلق کرده و عالمی است که با قدر و اندازه سر و کار دارد. عالم بالاتر از عالم ماده که عالم ملکوت و اداره کننده ی این عالم است نیز عالم ریاضی است و تقدیرات و فیض خودش را به اندازه های مختلفی به دنیا میدهد.
برای درک بهتر این مطلب، از قاعده نسبت استفاده می کنیم. وقتی جنین در رحم مادر رشد می کند، به تناسب دنیا شکل می گیرد. جنین برای رشد، نمی تواند هر نوع دریافتی از رحم داشته باشد. باید مواد خاص و آن هم به شیوه ی خاص دریافت کند که هم ایجاد شود و هم تکثیر شود و هم به شکل موجودی که ما برای دنیا نیاز داریم در بیاید. کمالات زیادی در دنیا هست، اما آنچه را که به رحم می دهد، با ریاضیات ویژه و تقسیم بندی ویژه به رحم می دهد و جنین هم فقط همانها را دریافت می کند؛ چیز های دیگر را دریافت نمی کند. تا نطفه کم کم تبدیل به علقه بشود؛ علقه تبدیل به مضغه شود و بعد کم کم بیاید بالاتر و کامل شود و بعد روح را دریافت کند.
رابطه رحم دنیا و برزخ هم همین طور است. مثل رابطه ی رحم مادر با دنیاست. کل کمالات در دنیا هست. مقداری و جزئی از آن، به طور مشخص و با اندازه های معین به نطفه داده می شود. به اندازه ای که آن نطفه ظرفیت دریافت دارد و برایش خوب است. برای همین کسی که دو قلو یا سه قلو یا پنج قلو ... باردار باشد، می بینید که به هر کدام از آن جنین ها به فیض جداگانه ای می رسد. اینطور نیست که آن فیض اگر مثلا دومی و سومی و چهارمی در رحم نبودند، به اولی می رسید. اولی به اندازه ی خودش دریافت کرده، دومی هم به اندازه ی خودش.
عالم برزخ به اندازه نیازی که در عالم ماده وجود دارد، فَیَضان می کند و فیض خودش را به دنیا می دهد. اما همه ی فیض نیست. چون دنیا مثل رحم، ظرفیت دریافت همه کمالات و بزرگی ها و اندازه ها و قدرتهای دنیایی را ندارد. پس اصل و خزانه در برزخ است. می فرماید: «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[1] = و هیچ چیز نیست مگر آنكه گنجینه هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اى معین فرو نمى فرستیم».
یعنی شما دست روی هر چیزی بگذارید، خزانه های آن، نزد خداوند است و آن را به اندازه معین نازل می کند. همانطور که در دنیا به اندازه های معین شده به رحم و به جنین داده می شود تا جنین بتواند شکل بگیرد و متولد شود، عالم برزخ و عالم مثال هم به اندازه های ریاضی مشخصی به دنیا فیض می رسانند. یعنی محاسبات ریاضی باید انجام شود تا مجردات از برزخ در عالم ماده بیایند؛ و یا تبدیل به ماده شوند؛ یا این که حضور مجردی داشته باشند و اداره کننده باشند. همه این امور به وسیله فرشتگان یا «مدبرات امر» صورت می گیرد. اینجا که صحبت از نزول می کند، می گوید به همراه خود، هر خیری را می آورند. از عالم مثال، هر خیر و کمالی که قرار است بیاید، توسط فرشتگان می آید.
قرآن از فرشتگان با صفت کرامت یاد می کند
از آنجا که این دسته از فرشتگان معصوم و بدون خطا و مطیع محض حضرت خداوندی هستند، صفت «برره» که جمع «بر» است، به آنها اطلاق گردیده؛ یعنی اینان از کرامت و فضیلت و نیکی بسیاری برخوردارند. چنانچه در قرآن کریم نیز، صفت «کرام برره» در مورد آنها آمده:« فِی صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ؛ بِأَیْدِی سَفَرَةٍ؛ كِرَامٍ بَرَرَةٍ[2]= در صحیفه هایى ارجمند؛ والا و پاكشده؛ به دست فرشتگانى؛ ارجمند و نیكوكار». دسته ی دیگر از این فرشتگان، کاتبان اعمال آدمیان می باشند که تمامی افعال و رفتار آنان را محفوظ می دارند.
آنان در قیامت متنی را به دست افراد می دهند تا قرائت کنند. متنی که آنچنان با دقت نگاشته شده که خود انسان تعجب می کند و می گوید:« یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا[3]= اى واى بر ما؛ این چه نامه اى است كه هیچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اینكه همه را به حساب آورده است؟ و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند».
یعنی کوچکترین چیزی که به ذهن آدم خطور می کند، حتی خوابهای آدمها، ممکن است شما خوابی که دیده اید و یادتان نباشد، اما تمام خوابها تصویرش در روح هست و آثار خود را در روح می گذارند. هیچ چیز نیست که ثبت نشود. خاطرات، سوء ظنها و ظنهایی که به سوء تبدیل نشده اند؛ گمانهای خوب، گمانهای بد، هر چه که شما فکر کنید، در نفس ضبط و ثبت می شود و به هیچ وجه تا قیامت و بعد از قیامت از صحیفه نفس نابود نمی شود. ما از نظر شخصیتی، مجموعه ای از گذشته ی خودمان هستیم. ما همه ی آن چیزی که از طریق حواس پنج گانه اعم از خوبیها و بدیها، فکر های خوب، فکر های بد، هر چه که دریافت کرده ایم هستیم.
«وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا[4] = و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند». یعنی گزارش عمل را نمی بینند، بلکه خود عمل را می بینند. اعمال انسان در آنجا ظهور و تجسم پیدا می کند.
«در آیه کریمه ی دیگری می خوانیم: وَإِنَّ عَلَیْكُمْ لَحَافِظِینَ؛ كِرَامًا كَاتِبِینَ[5] = و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند ؛ [فرشتگان] بزرگوارى كه نویسندگان [اعمال شما] هستند». در سوره ی ق آیه 18 می فرماید:« إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ= آنگاه كه دو [فرشته] دریافت كننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند».
یکی از فواید همراهی ملائکه با انسان، استواری بر طاعت خدا است
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «استعبد هم الله بذلک و جعلهم مشهوداً علی خلقه لیکون العباد لملازمتهم ایاهم اشد علی طاعه الله مواظبه و عن معصیته اشد انقباضاً= خداوند ایشان را بنده خود گرفت و ایشان را در خور ذکر برای خلق خودش قرار داد، تا آن که بندگان به واسطه ی همراهی ایشان بر اطاعت خداوند، محکم تر باشند و بر معصیت و نافرمانی خداوند، بیشتر خود را بگیرند».
« اشد انقباضاً» یعنی در کنار فرشتگان زود خودشان را جمع و جور می کنند. یعنی دست و پایشان را جمع می کنند. حال انسان این طور است که وقتی می بیند یک نفر کنار او هست، دست و پایش را جمع می کند و مرتکب گناه نمی شود. معمولا ما گناه را زمانی که در خلوت هستیم، انجام می دهیم. اما اگر کسی در کنارمان حضور داشه باشد، گناه نمی کنیم. در جمع که آدم گناه نمی کند. خدا می گوید من فرشته ها را فرستادم که برای شما جمع و خلوت نباشد تا همیشه بتوانید این حال «انقباض» را داشته باشید. پس در همه جا حواستان باشد که ملائکه هست و باید خودت را جمع کنی. اصطلاح «دست و پایت را جمع کن» در زبان فارسی به همین معنی است، یعنی خودت را منقبض کن.
وقتی دو فرشته همراه انسان باشند و انسان حضور آنها را درک کند، از یک نشاط و قدرت بیشتری برخوردار است. در بحث مهرورزی و بحث اطاعت راجع به روح جمعی، قبلا صحبت کردیم که گاهی انسان کسل است، ولی وقتی در جمع هست، دارای روح جمعی می شود. زیرا روح دیگران در او اثر می گذارد و قدرت پیدا می یابد.
اگر انسان بداند که هر وقت می خواهد نماز بخواند، فرشته ها همراهش هستند، دقت دیگری در نمازش ایجاد می شود. اصلا مؤمن وقتی می خواهد نماز بخواند، باید بداند که فرشته ها به او اقتداء می کنند. این همان روایت معصوم علیه السلام است که می فرماید: اگر اقامه را بگویی و بعد نماز بخوانی، یک صف از فرشته ها به تو اقتدا می کنند. اما اگر اذان را هم بگویی، دو صف از فرشتگان به تو اقتدا می کنند.
خدا رحمت کند میرزا جواد آقا را می گفت: صبحها که از خواب بلند می شوید، به فرشته هایی که همراه تان هستند سلام بدهید. وقت اذان صبح دو فرشته می آید و اذان مغرب آنها می روند و دو فرشته دیگر می آید. انسان اگر تمرین کند، فرشته ها در خیلی جا ها کمکش می کنند و در تنهایی ها بخصوص خیلی برای انسان کمک هستند. ما چون ادراک ضعیفی از فرشته داریم، خیلی وقتها می گوییم: «شانسی این طوری شد؛ تصادفی این طوری شد. غافل از این که ما در واقع «شانس و تصادف» در عالم نداریم.
ملائکه ای به نام «نکیر و منکر» و «بشیر و مبشر» در عالم قبر می آیند
اما «نکیر و منکر» دو ملکند که از منکرات، یعنی شناخته نشده ها سوال می کنند؛ اما برای مومنین «بشیر و مبشر» مامور می شوند. در دعای رجبیه آمده که «ارعینی مبشراً و بشیراً و اعوذ بک من منکر و نکیر[6] = به چشمان من مبشر و بشیر را نشان بده! و پناه می برم به تو از نکیر و منکر! ». اینکه بالای سر انسان بشیر و مبشر بیایند یا نکیر و منکر، به نوع رفتار و زندگی هر کس در دنیا بستگی دارد.
ملائکه ای به نام «رومان» و «فتان القبور»
و اما «رومان» که از روم مشتق شده و به معنی قصد و طلب است؛ او میت را دنبال می کند. «فتان القبور» نیز، به معنی آزمایش کننده ی قبور است.
مثلا دیده اید گربه یا حیوانی وقتی که می خواهد گوشت یا چیز دیگری بخورد، اول بو می کشد، اگر خوب نباشد، آن را کنار می گذارد. «فتان القبور» بو می کشند، روح را بو می کنند. یعنی آدمها را با بو کشیدن، ارزیابی می کنند. فتان از فتنه است، فتنه یعنی آزمایش کردن. فرشته هایی که اسمشان «فتان القبور» است، قبر ها را بو می کشند که ببینند اینها که در قبرها هستند، چه کاره هستند؟ بوی خدا می دهند یا نه؟ بوی بهشت می دهند یا بوی جهنم و گناه و کفر و شرک می دهند؟
با این وضع، خوب است که انسان دائما خودش را بو کند و به نوعی به فرموده معصوم علیه السلام عمل کند که فرمود: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا= قبل از این که شما را محاسبه کنند، خود را محاسبه کنید». زیرا خداوند تبارک و تعالی به ما ابزار های زیادی در دنیا مرحمت فرموده که به وسیله ی آنها دائما خودمان را بو کنیم و ببینیم از ما چه بویی می آید؟
فرشتگانی هستند که «بیت المعمور» را طواف می کنند
حضرت از فرشتگان خاصی نام برده اند که آنها طواف کننده ی بیت المعمور هستند. بیت المعمور خانه ایست که به محاذات کعبه در آسمان بالا، همانطور که حاجیان در زمین دور کعبه طواف می کنند، آنها هم در آسمان های بالا طواف می کنند.
«مالک» و «رضوان» به ترتیب اسم فرشته ی نگهبان جهنم و بهشت است
حضرت فرشته ی جهنم و بهشت را معرفی نموده و در نهایت به جملگی آنان درود و سلام نثار فرموده است.
در انتها باید بگوییم که نامگذاری هر یک از ملائکه به اسماء خاص، نکته ای دارد که مجالی بیش از این را می طلبد تا توضیح دهیم. نکته این است که اسم گذاری ملائکه ها به نوع ارتباط، کارکرد و ماموریتی که آنها دارند؛ مربوط است.
فرشتگانی که به انسان خوش آمد می گویند
حضرت در فراز دهم عرضه می دارد:« و الذین لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون و الذین یقولون سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار و الزبانیه الذین اذا قیل لهم خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه ابتدروه سراعاً و لم ینظروه = و نیز درود بفرست بر آن دسته از فرشتگان که هرگز فرمان تو را معصیت نکرده و آنچه را فرمان دهی به جای آورند! و آن فرشتگان که بر واردین به بهشت سلام و تهنیت می گویند که این خانه ای جالب و دلنشین است و بر آن فرشتگان جهنم که هرگاه به آن ها گفته شود تبهکاران را اخذ کن و آنان را به زنجیر بکش و بطرف جهنم جذب کن، به سرعت عمل می نمایند و آنان را مهلت نمی دهند».
عدهای از فرشته ها کار شان خوش آمد گویی است. آنها دم در بهشت می ایستند و به مومنینی که وارد می شوند، سلام می کنندو می گویند:«سَلَامٌ عَلَیْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ[7]= درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كردید، راستى چه نیكوست فرجام آن سراى». یعنی شما با صبرتان به بهشت می رسید. انسانی که اهل صبر نیست و بی حوصله و تنبل است، سر از جهنم در می آورد. بیشتر جهنمی ها، آدمهای خوبی هستند، ولی اینها در دنیا خیلی تنبل و بی حوصله بودند، یعنی هر وقت به عبادت، کار خیر، آماده شدن برای برزخ، واجبات الهی و.... دعوت شان می کردی، حال نداشتند و همیشه بی حال، کسل و بی حوصله بودند. آدم بدی هم نبودند و نیت بدی هم نداشتند که بخواهند شری برسانند.یعنی ممکن است کسی آدم بی آزاری هم باشد، ولی پست همت باشد و زرنگ و عاقل نباشد و همین موجب جهنمی شدنش بشود.
رسول خدا فرمود: بیشتر ناله های جهنمی ها بخاطر «تسویف» است. تسویف یعنی امروز و فردا کردن. چقدر تلخ است که آدم، آدم بدی هم نباشد، قصد و غرض بدی هم نداشته باشد، دشمنی با خدا هم نکند؛ بلکه فقط بخاطر تنبلی و بیحوصلگی وظایفش را عقب بیاندازد و بالآخره انجام ندهد تا سر از جهنم در بیاورد.
یک دلیل این که فرشته ها به بهشتی ها سلام می کنند، بخاطر صبر و حوصله داشتن در اطاعت خدا، در برخورد با معصیت و در برخورد با بلا ها و مصیبتها است؛ چرا که دراین گونه موارد، بی صبری و بی طاقتی نمی کردند.
نوع فرشته های عذاب، متناسب با شخصیت هر کس در دنیا هستند
هر کس در دنیا اخلاقش هر طور باشد، حتی اگر جهنمی هم بشود، نوع فرشته هایی که برای عذاب او و اجرای امر الهی برای عذاب او تعیین می شوند، متناسب با شخصیت دنیایی جهنمی ها هستند. خداوند برای هر آدمی فرشته های متناسب با شخصیت آن آدم را تعیین می کند.
یک دسته از فرشتگان با شدت و سختی عمل می کنند که حضرت نام آنها را می گوید:«الزبانیه». این اسمی است که در قرآن هم آمده و می فرماید: «سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ = بزودى آتشبانان را فرا می خوانیم». دیده اید پادشاهی وقتی می خواهد یک نفر را گردن بزند، می گوید: جلاد! وقتی جلاد می آید و آدم او را می بیند، جا در جا ممکن است از ترس بمیرد. وقتی که آدم شمشیرش و قیافه و هیبتش را می ببیند، در جا سنگ کوپ می کند. «سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ» فرشته هایی هستند که خود خدا می گوید آنها خیلی بد دهن، بد اخلاق، وحشتناک و بی حوصله هستند. یعنی جرات نداری همراه شان حرف بزنی. حرف بزنی کتک را خوردی. خود خداوند تبارک و تعالی می گوید: اینها «شداد غلاظ» هستند. یعنی خیلی شدید و غلیظ اند. مامور های ساواک را دیده اید؟ گاهی تلویزیون نشان می دهد که با سیلی و چک و لگد و فحش و تحقیر رفتار می کنند.
« و الزبانیه الذین اذا قیل لهم خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه ابتدروه سراعاً و لم ینظروه». یعنی این فرشته ها کسانی هستند که وقتی به آنها گفته شود:«خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه = او را بگیرید و زنجیرش کنید سپس، بکشیدش و ببرید سمت جهنم». اینها به سرعت عمل می کنند و مهلت نمی دهند. «و لم ینظروه» یعنی، مهلت نمی دهند.
اما بعضی از فرشته ها هستند که خیلی مهربانند و وقتی خداوند به آنها می گوید اینها را به جهنم ببرید، وقتی هُلت می دهند که تو را ببرند و می بینند که تو نمی خواهی بروی، با خشونت و کتک نمی برند. وقتی می بینند تو نمی روی، این فرشته ها دیگر تو را هل نمی دهند، بلکه می ایستند و صبر می کنند.
آدمهایی که در دنیا اهل عفو و بخشش و گذشت و عذر پذیرفتن و چشم پوشی و ندید گرفتن بدی ها هستند، فرشته هایی هم که سراغ شان می آیند، این طوری اند. فرشته های مهربانی هستند. حتی اگر آنها را به جهنم ببرند، با مهربانی رفتار می کنند. وقتی می بینند که این جهنمی ها با خدا می خواهند حرف بزنند، صبر می کنند و کا ر را شل می کنند و می گذارند تا اینها حرفشان را با خدا بزنند و یک طوری دل خدا را به دست بیاورند. اما عده ای از این فرشته ها هم با سرعت عمل می کنند و مهلت نمی دهند. اصلاً اجازه نمی دهند طرف برگردد و حرف بزند. چون این شخص در دنیا نسبت به بندگان خدا آدم خیلی خشن و شقی و بدبختی بوده. یعنی آدمهای بی تحمل، آدمهای بی صبر، آدمهای بی ظرفیت، آدمهای بی گنجایش، آدمهایی که در دنیا زود رنج بودند و زود جوش می آوردند و زود داد می زدند و زود عقاب می کردند و دیگران را مسخره و تحقیر می کردند، زود جریمه می کردند و همه ی برخورد های شان فوری و با عجله بوده، می فرمایند فرشته هایی خدا نصیب شان می کند که این فرشته ها مثل خودشان عمل می کنند و به کسی مهلت نمی دهند.
فرشتگان نور محض هستند و در عمل تخلف ندارند
فرشتگان چنانچه مکرر گفته شد، موجوداتی هستند که قابلیت تکلیف پذیری ندارند. زیرا وجود آنها ثابت است و نورانی محض بوده و نسبت به تکلیف غیر قابل تخلف می باشند. یعنی وقتی کاری به آنها گفته شد که آن کار را بکن، می کند و تخلفی هم ندارد و آنچنان که خلق شده، در همان خط ویژه ای که برای دستور خالق در آن گمارده شده ثابت می ماند». برای همین امیرالمومنین (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمود: بعضی از آنان ساجد هستند، اما رکوع ندارند. اصلا ساجد خلق شده اند و بعضی در رکوع هستند و سجده نمی کنند.
رنج و ریاضت انسان در طاعت، مقام انسان را از ملائکه برتر می کند
فرشته ها که موجودات نورانی هستند، اگر چه در ذات خود، کمال و معرفت محض هستند؛ ولی هیچ گونه رنجی در تحصیل و پیدایش آن کمال نداشته اند. بلکه خدای متعال آنان را بدانگونه که هستند آفریده است. بنابراین هیچ گاه همانند انسانی که مقامات خود را در اثر رنج و زحمت و ریاضت عبادت به دست آورده است، نخواهند بود. از این رو یک انسان صالح کامل، مقامش از این فرشته ها عالی تر است.
فرشتگان به انسانهایی که از خود وارسته اند و وارد عالم مثال شده و در قیامت پس از طی مراحل حساب، وارد بهشت شده اند، به استقبال آنها رفته و تهنیت می گویند و عرض می کنند: سلام ابدی بر شما و از آن شما که در دنیا صبر کردید و در اطاعت و دوری از معصیت از خود شکیبایی نشان دادید. پس خانه ای که برای خود و عاقبت کار آماده کرده اید بسیار پاک و پاکیزه است.
در قرآن کریم سوره رعد آیه 24 می فرماید: «و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار= و فرشتگانی از هر دری از بهشت بر بهشتیان وارد می شوند و می گویند سلام بر شما بخاطر آن که صبر کردید و سرای بهشتی نیکویی دارید».
این صحنه زیبایی است، وقتی بهشتی ها وارد کاخ های شان می شوند فرشتگان از آنها استقبال می کنند. گفته شده، بعضی از کاخ های بهشت، هزار در دارد. این آیه می گوید از تمام این در ها فرشته ها به داخل بهشت می آیند و به مؤمن با همین جمله ی «سلام علیکم بما صبرتم» تبریک می گویند.
پس صبر خیلی مهم است. صبر کلام فرشته هاست. صبر اسم گیاهی فوق العاده تلخ است، برای همین به آن صبر می گویند. میوه ای در یمن است، اسمش صبّار است. پوست این میوه تیغ های بلند و وحشتناکی دارد که هر کسی به راحتی نمی تواند آن را باز کند و بخورد. ولی بومی های آنجا به راحتی آن را باز می کردند تا به میوهی خوشمزه ای داشت برسند. انسان های صبّار کسانی هستند که به تلخی ها تن می دهند و در تلخی ها شاکر خدا هستند و به خاطر تلخی های زندگی، با خداوند درگیر و از خدا ناامید نمی شوند. اینها که اهل صبرند، و در مریضی، بدهکاری، مصیبت، طاعت خدا و مشکلات و... صبر دارند، مشمول این شعر می شوند.
«ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم صحبت جانان طلبم
و مولوی می گوید:
آزمودم از هزاران بار پیش بی تو من شیرین نبینم عیش خویش
بر امید وصل تو مردن خوش است تلخی هجر تو فوق آتش است
بر عکس، عده دیگری در قیامت، با شعله های جهنم از آنان استقبال می کنند و به صورت دست و پا بسته در کام آن فرو می روند و کمترین مهلتی به آنان داده نخواهد شد. این آیه در خصوص آنهاست: «خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه = بگیرید و زنجیرش کنید و در کام جهنمش در اندازید».
و به راستی، این دو گونه عاقبت را باید به خوبی دید و در مورد آن فکر کرد و زندگی را به سادگی و بی گناه گذراند و نسبت به این آینده بسیار خطرناک بی تفاوت نبود؛ آینده ای که هرگز امکان فرار از آن برای احدی از بشریت میسر نخواهد بود».