دشمن شمشیر را از رو بسته و برخی برنامههایش را علنی و برخی را غیرعلنی پیش برده است. گفته، باید صادرات نفت ایران را به صفر برسانیم. شبکههای فارسیزبان اجتماعی و غیر اجتماعی ۲۴ ساعته علیه ایران به راه انداخته. با اعراب و اسرائیل و اروپا و منافقین و تروریستهای تکفیری و غیرتکفیری و... علیه تنها حکومت شیعه روی زمین ائتلاف کرده تا، مردم ۴۰ سالگی انقلابشان را نتوانند جشن بگیرند!
به گزارش کیهان برای نیل به مقصود، چشم به اقتصاد و معیشت مردم دوخته. تصریح کرده اگر بر نان مردم مسلط شویم، علیه حاکمیت میشورند! درست مثل «داعش» که پس از تسخیر هر منطقه، برای کنترل رفتار ساکنان آن، قبل از هر چیز بر منابع آب و غذایی و معیشت آنها مسلط میشد. میخواهد با اهرم «نان» به «جان» مردم بیفتد و به هدفی که چهل سال است تلاش میکند، در چهل سالگی انقلاب برسد.
چرا دشمن اینقدر عریان وارد معرکه شده؟ شکلگیری این ائتلاف ناهمگونِ اجق وجق با کدام منطق سیاسی قابل جمع است؟ واقعا چه نسبتی بین آن عربِ مسلمان با این صهیونیست مسیحی دشمن مسلمان وجود دارد؟ بین اندیشههای یک تروریست تکفیری شرقی با اندیشههای لیبرالی غربی آیا ارتباطی میتوان یافت؟ چرا تعارفات، اعتقادات، قوانین بینالمللی و روشهای معمول را کنار گذاشته با همه توان و خیلی تابلو وارد میدان شده و میگوید به دنبال براندازی است؟ آیا ۱۳ آبان امسال قرار است واقعا اتفاقی بیفتد؟ رویکرد دولت در این شرایط آیا، قابل دفاع بوده است؟ دولت چه باید میکرد و از این پس چه باید کند؟ مردم چطور؟ بخوانید:
وقتی دشمن، عریان و رسوا وارد میدان میشود و تا میتواند به دنبال خود خدم و حشم به راه میاندازد، دست به عملیاتهای ناجوانمردانه و ایذایی میزند، با صغیر و کبیر و سیاه و سفید ائتلاف کرده و شبانهروز برای زدن ضربه نقشه میکشد، یعنی حریف را «قدر» دیده و آن را دست کم نگرفته است. شک نداشته باشید، اگر حریف، جمهوری اسلامی ایران را (آنطور که در شبکههای مجازی و ماهوارهای تلاش میکند ضعیف نشان دهد)، ضعیف پنداشته بود، این گونه یارکشی نمیکرد. معتقدیم، این سروصدا و معرکهگیری و عربدهکشی دشمن علیه ایران عزیز، نه از سر قدرت که از سر ضعف و استیصال است. یک لحظه تصور کنید اگر عربستان، استان بحرین یا همین امارات جای ایران بودند و آمریکا با آنها به هر دلیلی سر جنگ داشت، آیا برای مهار آنها ائتلاف تشکیل میداد؟ بدون معطلی و هشدار قبلی و با یک حرکت و در عرض شاید حتی چند ساعت، در این کشورها کودتا کرده و یک دستنشانده دیگر به جای دستنشانده فعلی مینشاند. تاریخ کوتاه برخی از این کشورهای مرتجع عربی پر است از کودتاهای آمریکایی و جابهجا شدن این امیر با آن امیر. دلیل ورود عریان و غیر معمول دشمن به میدان و تشکیل چنین ائتلاف عجیبی، به اعتقاد نگارنده چیزی نیست جز عجز و استیصال «آنها» در برابر قدرت و اقتدار «ما». برای درک این اقتدار کافی است سری به اندیشکدههای بزرگ همین آمریکا و کشورهای غربی بزنید و «وضعیت ایران در منطقه» را جست و جو کنید.
با این توصیف چه باید کرد؟ آیا، چون دشمن مستاصل شده، بیخیال و آسوده باید به انتظار نشست؟ آیا حالا که دشمن ما را دست کم نمیگیرد ما باید دست کم بگیریمش؟ معنی استیصال دشمن، دست کم گرفتن آن نیست. دشمن دشمن است و مترصد فرصت برای ضربه زدن؛ لذا باید هوشیار بود. هم دولت، هم مردم.
دولت میبایست از پتانسیلهای موجود در دیپلماسی و مذاکره نهایت بهرهبرداری را بکند. با سفر به کشورهایی که مهمترین مشتریان نفتی ما هستند، تیغ دشمن را کُند و در مسیر آنها مانع ایجاد کند. یا دست کم، هزینه را برای دشمن آنقدر بالا ببرد که به قول معروف، حساب کار دستشان بیاید. اینکه دشمن توان به صفر رساندن صادرات نفت ایران را ندارد دلیل کافی برای دست روی دست گذاشتن و منتظر معجزه ماندن نیست. اما از ظواهر امر چنین پیداست که، دولت چنین نکرده است!
بدون تردید شرایطی که در این چند خط آن را تشریح کردیم، شرایط یک جنگ تمامعیار اقتصادی و نرم است؛ و اگر با اقتدار و قدرت مثالزدنی که داریم و بارها نشان دادهایم، وارد عمل نشویم و پوزه دشمن را به خاک نمالیم، بعد از اقتصاد نوبت امنیت است!
در شب عملیات، بدترین سیاست، نمایش انفعال مقابل دشمن است. از انفعال بدتر، نمایش ضعف و گیجی است. درست است که باید محاسبات دشمن را به هم ریخت، اما نه برعکس. نباید طوری موضع گرفت و حرف زد که محاسبه دشمن از قدرت تو، برداشت ضعف و سردرگمی باشد. اینکه در شرایط جنگی بگوییم، «حتی نمیتوانم منشیام را هم عوض کنم»، «استعفا میدهم»، «نمیتوانم کار کنم» به همان اندازه «بد» محاسبه دشمن را تغییر میدهد که در ایام مذاکرات میگفتیم، «خزانه خالی است»، «دشمن با فشردن یک دکمه میتواند زیرساختهای نظامی ما را از بین ببرد»، «قدرت رقابت در هیچ صنعتی جز قرمهسبزی و آبگوشت بزباش نداریم.»
حال اتخاذ چنین مواضعی را بگذارید کنار ۴ وزارتخانه بدون وزیرِ «اقتصاد و دارایی»، «تعاون، کار و رفاه اجتماعی»، «صنعت، معدن و تجارت»، «وزارت راه و شهرسازی» و همینطور کنار انفعال دولتی که ۳ ماه است سخنگو ندارد! آن هم در آستانه ۱۳ آبان؟! این اوضاع چه مفهومی دارد؟ برای دشمن چه پیامی را مخابره میکند الا، «جریتر شود؟!» پاسخ این سؤال مهم را دولت به مردم بدهد. دولتی که گفته بود ۱۰۰ روز اول کارش، به مردم از آثار تحول اقتصادی گزارش خواهد داد الان کجاست؟ گزارش ۱۰۰ روزه نخواستیم، پاسخ دشمن را هم نمیخواهد بدهید، از لاک انفعال هم خارج نشوید. اظهار ضعف که میتوانید نکنید.
دولت فعلا سکوت کرده. دلیل این سکوت را درست نمیدانیم. هر از چندگاهی موضعی گرفته شده و وعدههایی داده میشود. وعدههایی که تکراریاند. خوش بینانهترین فرضیه درباره چرایی بیتحرکی دولت این است که، با «هوا» شدن برجام، دولت همه برنامههای خود را «هوا شده» میبیند. بدعهدی دشمن محاسباتش را به هم ریخته و به احتمال زیاد، هیچ برنامه جایگزینی هم برای شرایط امروز پیشبینی نکرده. چون احتمالا تصورش را هم نمیکرد، از دشمن رکب بخورد. دولت برای یک بار هم که شده به حرف منتقدان توجه کند و انتقاد را با عینک بدبینی و تخریب نبیند. کارشناسان راهحلهای زیادی ارائه کردهاند که به قول رهبر معظم انقلاب، بسیاری از آنها عملیاتی است. از این ظرفیت استفاده کرده و امید را در مردم دوباره زنده کند.
۱۳ آبان امسال قرار است اتفاقات مهمی بیفتد. اما نه آن اتفاقی که دشمن تصور میکند. مردم، همیشه موثرترین اهرم هر کشوری برای مهار توطئههای دشمن بوده و کاستیها و کوتاهیهای مسئولین را جبران کردهاند. سیزدهم آبان یک تهدید نیست یک فرصت ویژه برای لگدمال کردن تمام آرزوهای آمریکا و متحدانش است. دانشآموز و دانشجو در کنار سایر اقشار مردم میتوانند با راه انداختن یک راهپیمایی عظیم و بیسابقه و ایجاد حماسهای بزرگ، بینی دشمن را به خاک بمالند. انشاءالله.