مرد ۴۲ سالهای که در پی شکایت همسرش به اتهام سرقت، توهین و ترک انفاق به کلانتری احضار شده بود در حالی که با پخش یک مکالمه تلفنی ضبط شده بی گناهی اش را به اثبات رساند و همه این ماجراها را «تهمت» خواند درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مشهد توضیح داد.
به گزارش خراسان وی گفت: درست هشت سال قبل بود که شریک زندگی ام به تنهایی سفر کرد و مرا در این دنیای فانی تنها گذاشت.
او به بیماری سختی دچار شده بود به همین خاطر هم ما صاحب فرزندی نشدیم. بعد از مرگ همسرم دچار افسردگی شده بودم و خیلی احساس تنهایی میکردم بالاخره وقتی دومین سالگرد فوت همسرم را برگزار کردیم خیلی از اطرافیانم مرا ترغیب به ازدواج مجدد کردند من هم که دیگر از این وضعیت رنج میبردم تصمیم به ازدواج گرفتم تا سر و سامانی به زندگی ام بدهم و از این شرایط رها شوم.
در همین روزها بود که یکی از آشنایان مان «شاپرک» را به من معرفی کرد. او که خانواده اش را از دست داده بود به تنهایی زندگی میکرد و کسی را نداشت. وقتی سرگذشت تلخ شاپرک را شنیدم ناخودآگاه دلم برایش سوخت در حالی تصمیم به ازدواج با او گرفتم که میخواستم حامی و پشتیبانش باشم و ادامه این مسیر را با یکدیگر پرواز کنیم. به همین خاطر خیلی زود مراسم خواستگاری و عقدکنان به پایان رسید و ما زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
اما شاپرک دختری حساس و بدبین بود به طوری که از همان روزهای اول درگیریهای شدیدی با خانواده ام داشت. او بسیار بی ادب بود و الفاظ زشتی را برای کوچکتر یا بزرگتر از خودش به کار میبرد. بعد از هر مهمانی خانوادگی جنجالی در خانه ما به پا میشد چرا که همسرم ادعا میکرد مادرم با نیش و کنایه با او سخن گفته است و به همین دلیل به من توهین و فحاشی میکرد.
در حالی که آرامش از زندگی ام سلب شده بود تصمیم گرفتم با کسی رفت و آمد نکنم که شاید این بحثهای پوچ پایان یابد، ولی همسرم باز بهانه دیگری برای بدبینی هایش میتراشید. او مدام مرا کنترل میکرد و تهمت میزد که با مسافرانم ارتباط دارم حتی بیشتر اوقات سوار خودرویم میشد تا هنگام مسافرکشی دست از پا خطا نکنم.
حالا نیز مدتی است افترا میزند که با همسر دوستم ارتباط برقرار کرده ام آن هم به این بهانه که سرویس مدرسه فرزندان دوستم را به عهده گرفته ام. چند روز قبل با همین بهانه مشاجرهای راه انداخت و با حالت قهر به منزل یکی از بستگانش رفت. وقتی این بار به دنبالش نرفتم با من تماس گرفت و تهدید کرد که اگر او را به خانه بازنگردانم از من شکایت میکند که طلاجات و پول هایش را دزدیده ام من هم صدایش را ضبط کردم تا در چنین روزی سندی داشته باشم و....
زن جوان با شنیدن صدای ضبط شده اش در حالی که سرش را پایین انداخته بود و اشک میریخت در میانهای های گریه گفت: من همه این کارها را انجام دادم تا شوهرم را از دست ندهم اما...