بانوی عمارت/ عزیز الله حمید نژاد
داستان «بانوی عمارت» بین واقعیت و تخیل میگذرد. احسان جوانمرد (نویسنده) و عزیز الله حمید نژاد (کارگردان) سراغ روزهایی رفتهاند که ناصرالدینشاه توسط میرزا رضا کرمانی به قتل میرسد. ارسلان میرزا قوانلو قاجار (حسام منظور) مرکز قصه است؛ زندگی شخصیاش دراماتیک است و بازتاب نسبتش با دربار، جذابیت سرگذشت او را دوچندان کرده. در این سریال شاهد چند خط عشقی هستیم که هر بار بر کلیت داستان غلبه میکند.
ارمغان تاریکی/ جلیل سامان
جلیل سامان با ساخت یک سهگانه عاشقانه تاریخی با محور گروهک منافقین نام خود را بهعنوان کارگردانی دغدغه مند و البته کار بلد جا انداخته. نکته جالب درباره ساختههای سامان حضور پررنگ عشق در دل درام است. از آنسو فضایی که سامان در سریالهایش ترسیم میکند بهقدری باورپذیر است که گویی مخاطب به تاریخ سفر میکند. قصه «ارمغان تاریکی» اولین قسمت از سهگانه سامان، مربوط به سالهای ۶۱ تا ۷۵ است. داستان این سریال درباره دانشجوی عکاسی به نام مجید (آرش مجیدی) است که در اوایل انقلاب جذب یکی از سازمانهای سیاسی شده و به دلیل هوش و ذکاوت خود مورداطمینان قرار میگیرد، به همین دلیل به او مأموریت مهمی واگذار میشود. مجید در حین عملیات موظف به برقراری ارتباط با سارا (لیلا زارع) است تا از طریق او به اطلاعات محرمانه دست پیدا کند. رابطهای عاطفی میان او و مهری شکل میگیرد که مسیر داستان را تغییر میدهد. این خط عشقی قلابی بود که خیلی از بینندهها را به داستان تاریخی سریال وصل میکرد.
پروانه/ جلیل سامان
داستان قسمت دوم سهگانه سامان، درباره زندگی جوانی به نام امیر (حامد کمیلی) است که در ارتباط با یک گروه سیاسی زندگی پرحادثهای را تجربه میکند. او در پی یافتن خبری از همسر مفقودش که حدس میزند توسط ساواک بازداشت شده؛ مخفیانه وارد خانه یکی از عوامل ساواک میشود و هنگام جستجوی مدارک مخفی این سازمان، با پروانه (سارا بهرامی)، دختر خانواده آشنا میشود. این آشنایی آغازی است برای تغییر مسیر زندگی آنها. آنچه در این میان پررنگ است عشقی است که بین این دو درگرفته. جلیل سامان سال 95 آخرین قسمت از سهگانهاش بانام «نفس» را ساخت که این بار هم شاهد خط پررنگ عاشقانه بودیم: بهروز (علیرضا کمالی) از فعالان سیاسی در دهه 50 است که در مخالفت با رژیم فعالیت دارد. در جریان فعالیتهایی که دارد سراغ ناهید (ساناز سعیدی) میرود تا از او موقعیت او برای رسیدن به اهدافشان بهره ببرد. بهروز و ناهید در جریان این ارتباط به هم علاقهمند میشوند و در ادامه داستان بر اساس زندگی مشترک این زوج و فعالیتهای سیاسی که دارند جلو میرود.
در چشم باد/ مسعود جعفری جوزانی
سریال «در چشم باد» یکی از جامعترین آثاری است که درباره تاریخ معاصر ساخته شده. منظورمان از جامع، الزاماً موفقیت سریال نیست بلکه این اشاره بازه زمانی درام را نشانه میرود. مسعود جعفری جوزانی برای روایت سریال خود یک خانواده را محور قرار داد و بهموازات آن داستان قیام میرزا کوچک خان جنگلی را شرح داد. قصه در ادامه دیگر اتفاقات را دربرمی گرد و نهایتاً با آزادسازی خرمشهر به پایان میرسد. «در چشم باد» به عشق هم میپردازد که پررنگترین آن بین بیژن و لیلی است. بیژن (پارسا پیروز فر) زمانی که اسیر میشود عشق دوران کودکی خود یعنی لیلی (ستاره صفراوه) را در ارتش شوروی پیدا میکند و به همراه او فرار میکند.
رعنا/ داود میرباقری
در دهه شصت چند سریال با موضوع حوادث انقلاب ساخته شد که شاخصترین آن «رعنا» است. میرباقری در دومین کار تلویزیونی خود، رعنا را بهعنوان نقش محوری سریال انتخاب کرد تا از طریق اتفاقات پیرامونی او نقبی به گذشته بزند. او با تمهید فلش بک و بردن داستانش بر بستر حوادث پیش از انقلاب این ممیزی را دور زد و خیلی از نگاهها را به سمت خود جلب کرد. سالها پرداختن به عشق در تلویزیون تابو بود چه برسد به اینکه زنی بخواهد عشقش را به مردی عملی کند.
شهرزاد/ حسن فتحی
سریال «شهرزاد» روایت توأم با تخیل حسن فتحی از تاریخ معاصر است که سهم کودتای 28 مرداد در آن پررنگتر و محوریتر است. قصه از عمارت بزرگ آقا (علی نصیریان) شروع میشود و کمی بعد ماجرای کودتای 28 مرداد و دست داشتن فرهاد (مصطفی زمانی) در این واقعه دستاویز بزرگ آقا قرار میگیرد. هرچه فرهاد میکشد از این واقعه است و بهطور ملموس حال بد او و دوستانش را حتی با گذشت سالها شاهدیم. «شهرزاد» به چند اتفاق دیگر نیز میپردازد و در فضایی بین خیال و واقعیت شمایی از ایران معاصر را ترسیم میکند. سریال اما قصد نداشته کودتا 28 مرداد را موشکافی کند و عاشقانه آن پررنگتر است.
شب دهم /حسن فتحی
حسن فتحی در «شب دهم» یک واقعه تاریخی را محور قرار داد اما از یاد نبرد که برای بیان قصه لازم است، عشق در آن پررنگ و پیش برنده باشد. داستان در اواخر حکومت رضاخان در تهران رخ میدهد. حیدر خوشمرام که از لاتهای تهران قدیم، خواهان ازدواج با دختری از تبار قاجار است و آن دختر شرط پذیرش را اجرای تعزیه در ده شب ماه محرم میداند. اتفاقهایی که در جریان تعزیه برای حیدر رخ میدهد شخصیت او را دگرگون میکند و انسانی پاک و باایمان میشود...
مدار صفر درجه/حسن فتحی
سریال «مدار صفر درجه» برههای از تاریخ معاصر را روایت میکند که هم جنگ جهانی آغاز شده و هم صهیونیزم در حال گسترش است. حسن فتحی قصه این سریال را با سرگذشت حبیب پارسا (شهاب حسینی) آمیخته که به فرانسه میرود تا تحصیلات خود را ادامه دهد. بحث ناتمام او با دختری یهودی به نام سارا استروک (ناتالی متی) در کلاس بر سر مسائل مختلف درمیافتد که خب مثل خیلی از مخالفتها ته آن دوستی است و عشق. «مدار صفر درجه» پیچش زیاد دارد و قصه در ایران هم پررنگ روایت میشود؛ جایی که ایران به اشغال درآمده و جان حبیب و سارا درخطر است. سریال یک قصه عاشقانه را در بستر اشغال ایران و آلمان و نیز خطر گسترش صهیونیزم روایت میکند.
کیف انگلیسی/ زندهیاد ضیاءالدین دری
داستان سریال به وقایع سیاسی دهه 1320 ایران میپردازد؛ یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی کشور که نطفه بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی ایران در آن منعقد شد. «کیف انگلیسی» به چند دلیل تبدیل به اثری موفق شد. اول اینکه دری نگاه منصفانهای به تاریخ داشت. در ثانی این سریال صرفاً راوی حوادث تاریخ نیست و سعی در شکافتن پوستههایی از عنصر سیاست نیز دارد. از آنطرف تم عاشقانه سریال و نیز بازی خوب لیلا حاتمی و علی مصفا قلابی بود که مخاطبان عام را درگیر میکرد. «کیف انگلیسی» بهرغم بازپخشهای فراوان همچنان دیدنی است.
پریدخت/ سامان مقدم
در «پریدخت» سه مقطع تاریخی را میبینیم. دوران رضاشاه، زمان وابستگی آشکار ایران به انگلیس و سپس آمریکا و ایجاد محدودیت در برگزاری مراسم تعزیه و مسئله کشف حجاب در این سریال مطرح شده بود. علاوه بر آن در این سریال به قتلعام مردم در مسجد گوهرشاد و پیدایش سرمایهداری جدید در ایران نیز پرداخته شد. این موضوعات بر پایه روابط عشقی بیانشده است: پریدخت (لیلا حاتمی) دختر یکی از تاجران سرشناس شهر است و دو خواستگار دارد، نادر (علی مصفا) پسر خان شهر که پس از مرگ پدر قدرت را به دست میگیرد و نصرت (کامبیز دیرباز).