شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۶

کنایه سیداحمد خمینی به خبرنگار روزنامه اطلاعات

شهید مهدی عراقی می‌گوید: حکم اعدام رزم‌آرا توسط نواب صادر و خلیل طهماسبی مأمور اجرای حکم شد و در تاریخ 16 اسفند 1329 رزم‌آرا را در مسجد سلطانی اعدام کرد. در نتیجه این اعدام، همان مجلسی که به رزم‌آرا رأی اعتماد داده بود، روز 29 اسفند به ملی شدن نفت رأی داد.
کد خبر : ۴۵۰۱۵۳
 

بهمن‌ماه 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و جمهوری اسلامی پایه‌گذاری شد. این ماه در سال 57 آنقدر حوادث عجیب و جالب داشت که مرور آن‌ها می‌تواند نکات تاریخی زیادی برای ما روشن کند. بر همین اساس تصمیم گرفتیم حوادث بهمن‌ماه 1357 را از روزنامه اطلاعات دنبال کنیم.

 

مهدی عراقی: ما سه نخست‌وزیر را اعدام کردیم

رسول صدر عاملی در زمان پیروزی انقلاب در فرانسه حضور داشت و در سفر امام خمینی نیز به همراه ایشان به ایران آمد. وی در آن سال‌ها به عنوان خبرنگار با روزنامه اطلاعات همکاری می‌کرد و در پاریس مصاحبه‌هایی را با یاران و اطرافیان امام انجام داده است. در یکی از مصاحبه‌ها، او با مهدی عراقی، از مبارزین قدیمی انقلاب، گفتگو می‌کند. شهید عراقی از دهه 20 به همراه شهید نواب صفوی به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و در دهه 40 نیز به خاطر مشارکت در ترور حسنعلی منصور، 13 سال به زندان رفت.

در بخشی از این مصاحبه آمده است: «وی گفت حکم اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر توسط مرحوم نواب در یک جلسه کاملاً سری با شرکت چند تن از اعضای فداییان اسلام صادر شد. انگیزه صدور این حکم خیانت هژیر به ملت بود و چون من و یارانم قرار بود به نمایندگی از طرف ملت بر صندوق‌های آراء انتخابات دوره شانزدهم نظارت داشته باشیم، از این کار منع شدیم و با عوض کردن صندوق‌های رأی وکلای دولتی را به جای وکلای ملی راهی مجلس کردند، به مرحوم نواب روی آوردیم. او هم در یک جلسه سری حکم اعدام هژیر را صادر کرد.

اجرای این حکم به عهده مرحوم امامی گذشته شد و وی مأمور اعدام هژیر شد. او در دوازدهم محرم این حکم را در شبستان مسجد سهپسالار اجرا کرد و هژیر کشته شد و به دنبال آن پس از شهید شدن امامی توسط عمال شاه انتخابات تهران باطل شد و در انتخابات بعدی 8 تن از نمایندگان راهی مجلس شدند. بعد از استعفای علی منصور از نخست‌وزیری و اعطای این پست به رزم‌آرا و اینکه رزم‌آرا از طرف سه نیروی آمریکا، شوروی و انگلیس تقویت می‌شد و به هر کدام قولی داده بود (به انگلیسی‌ها قول پایان دادن به مسئله نفت، به شوروی‌ها قول نفت شمال و به آمریکایی‌ها قول مجهز کردن ارتش با سلاح آمریکایی و نفت بلوچستان) و مخالفت شدید مردم با نخست‌وزیر او، رزم‌آرا سعی می‌کرد مجاهدین فدایی اسلام را به طرف خود جلب کند ولی موفق نشد تا اینکه خبر رسید خیال کودتا دارد. بار دیگر وکلای ملی مجلس به مرحوم نواب روی آوردند و مرحوم نواب پس از چند جلسه سری با شرکت فداییان اسلام، حکم اعدام این نخست‌وزیر را هم صادر کرد و این بار مرحوم خلیل طهماسبی مأمور اجرای حکم شد و در تاریخ 16 اسفند 1329 رزم‌آرا را در مسجد سلطانی اعدام کرد و در نتیجه همان وکلایی که 93 نفر از 100 نفرشان به رزم‌آرا رأی اعتماد داده بودند، روز 29 اسفند به اتفاق آرا به ملی شدن نفت رأی دادند.

شهید عراقی همچنین درباره نحوه اعدام حسنعلی منصور می‌گوید: در سال 1341 من و گروهی از یاران تشکیل سازمان «جمعیت‌های موتلفه اسلامی» را دادیم. این سازمان از رهبری روحانیت مترقی تهران استفاده می‌کرد تا اینکه مسئله کاپیتولاسیون که مصونیت دادن به مستشاران آمریکایی بود پیش آمد و اینکه 1700 مستشار آمریکایی صاحب اختیار تمام نیروهای امنیتی ما شده بودند. در یک جلسه سری با شرکت حدود 20 تن از اعضای سازمان تصمیم گرفته شد حسنعلی منصور به عنوان اول شخص مسئول و مفسد فی‌الارض اعدام گردد. این کار به عهده محمد بخارایی و دو تن دیگر به نام مرتضی نیک‌نژاد و رضا صفار هرندی گذشته شد و آن‌ها قبول کردند.

یکشب قبل از اعدام منصور، محمد بخارایی حدود نیم ساعت سخنرانی کرد که در تاریخ جنبش جایگاه مهمی داشت، ولی متاسفانه فعلاً نوار آن در اختیار ساواک است. اول قرار بود حسنعلی منصور در منزلش اعدام شود و پس از اعدام او چند نفر دیگر به اسامی ارتشبد نصیری، سپهبد ایادی و دکتر اقبال به ترتیب اعدام گردند. بعد از اعدام منصور ما که تعدامان به 14 نفر می‌رسید مدتی فراری بودیم ولی بالاخره خانواده محمد بخارایی و دیگران زیر شکنجه‌های بی‌امان و طاقت‌فرسای ساواک نتوانستند دوام بیاروند و ما شناسایی شدیم و دستگیر و سه ماه پیش از زندان آزاد شدیم.»

ده‌ها نفر در تظاهرات سراسر کشور کشته شدند

گزارش روزنامه اطلاعات از درگیری‌های روز جمعه 6 بهمن 57 نشان از درگیری در خیابان‌های مختلف تهران و دیگر شهرهاست. در بخشی از این گزارش آمده است: «صبح روز جمعه تظاهرات خونینی در نقاط مختلف تهران انجام شد. تظاهرکنندگان در گروه‌های چندصد نفری از ساعت نه و نیم بامداد تا ده شب در خیابان‌های شاهرضا (انقلاب)، آناتول فرانس (قدس)، 21 آذر، میدان 24 اسفند (میدان انقلاب)، امیرآباد، آیزنهاور (آزادی)، کاخ (فلسطین)، پهلوی (ولیعصر)، تخت جمشید (طالقانی)، فخر رازی، دامپزشکی و میدان آزادی به تظاهرات پرداختند.

به رغم اینکه خبرگزاری‌ها گفته بودند بازگشت امام خمینی به تهران به تعویق افتاده است، گروهی از مردم برای استقبال از امام خمینی به خیابان‌ها آمدند. مرکز اصلی تجمع مردم خیابان شاهرضا مقابل دانشگاه بود. حدود ساعت 9 ناگهان در خیابان‌های مرکزی شهر شایع شد که «امام خمینی با یک پرواز مخصوص به همدان آمده و در پایگاه شاهرخی در میان همافرهاست.»

این شایعه به سرعت در سراسر تهران پیچید. اتوموبیل‌ها با روشن کردن چراغ‌ها و به صدا درآوردن بوق‌ها به گسترش شایعه ورود امام خمینی دامن می‌زدند.

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: زنان و مردان بعد از دیدن جنازه‌های شهدا با چشمانی گریان و فریادهایی که در گلو گره خورده بود از سردخانه بیرون می‌آمدند. در این وقت زنی که با دختر و یک کودک خردسالش در صف بود و وارد سردخانه شد و در میان حیرت و تأثیر شدید جمعیت فریاد زد: «پیدا کردم، او پسر من است.» و با انگشت شهید هجده‌ساله‌ای را که گلوله جشمانش را متلاش کرده بود، نشان داد. مردم برای آرام کردن زن و تسلیت به او دورش را گرفتند ولی او با خونسردی غیرقابل وصفی آرام و خویشتن‌دار بود و خطاب به جمعیت گفت پسرم به آرزویش رسید.

در بخش دیگری از این گزارش درباره تعداد کشته‌ها آمده است: تا آخرین لحظاتی که این گزارش تنظیم می‌شد مقامات مسئول تعداد کشته‌شدگان را 9 تن اعلام کرده بودند ولی به گفته تظاهرکنندگان و بیانیه‌هایی که بر دیوارهای نصب شده بود تعداد کشته‌ها 57 نفر و تعداد مجروحان 350 نفر بود.»

- حزب توده آزاد می‌شود؟

-سلام علکیم، حال شما خوبه؟

حاج‌احمدآقای خمینی بعد از شهادت برادرش، آقا مصطفی، مدیریت بیت امام خمینی را بر عهده گرفت و در نوفل‌لوشاتو حضوری اثرگذار داشت. روزنامه اطلاعات در 8 بهمن 57 مصاحبه‌ای با وی انجام داده که در بخشی از آن آمده است: «حاج احمدآقا خمینی تنها پسر امام خمینی را جوانی برومند می‌یابم که متأهل است و در یک فرصت غیرمنتظره فوراً مصاحبه را شروع می‌کنم:

س: در حکومت جمهوری اسلامی آیا آزادی احزاب، بیان و عقیده وجود دارد؟

ج: ملاک جواز و عدم جواز آزادی، خیانت به دین و ملت است. آزادی تا آنجا که به علت خیانت نباشد مانعی ندارد ولی اگر یک وطن‌فروش آزاد باشد، حزبی تشکیل دهد و علیه دین و دیانت و ملت و مملکت تبلیغ کند، شدیداً از آن جلوگیری می‌شود. آنچه آزادی است، آزادی افکار است، ‌البته باید روزنامه و مجله خودشان را هم با آرم و مشخصات معیین کنند، نه اینکه صفحه اول روزنامه را مزین به نام پیغمبر و امام کنند و اخبار ایران که سراسر مذهبی است نقل کنند ولی تحلیل‌هایی که می‌شود بر ضد معتقدات ملی و مذهبی جامعه باشد. این یک خیانت است و شدیداً چهارچوب‌ها باید مشخص گردد.

ما با نشریات چپی بشرط اینکه آرم مشخص داشته باشند تا ملت بتواند عقیده خودش را راجع به آن ابراز دارد موافقت می‌نماییم و خیلی خوشحالیم و این معنی آزادی است وگرنه حقه‌بازی سیاسی است. ملت باید تشخص دهد چه نوع فکری را از چه شخصی یا گروهی بپذیرد و یا ترویج کند! از همه این‌ها که بگذریم امروز که ملت ما به راستی گرفتار ابرقدرت‌هاست و هر روز شاهد توطئه‌ای است. فقط اتحاد است که تمام توطئه‌ها را خنثی می‌کند و ما امیدواریم این اتحاد حفظ شود.

س: حزب توده آزادی فعالیت دارد یا نه؟

ج: سلام علیکم، حال شما خوبه؟!!

س: بعضی‌ها می‌گویند جمهوری اسلامی به سوی استبداد خواهد رفت. نظر شما در این باره چیست؟

ج: استبداد یعنی چه؟ اگر به معنی خودسری و دیکتاتوری طبقه حاکم باشد که همه می‌دانیم در اسلام این چیزها معنا ندارد. به زندگانی حضرت رسول و مولای متقیان امیرمومنان و سالار همه دلاوران نگاه کنید. اگر به این معناست که جلوی فحشاء و مفاسدی را که ممکن است طبقه‌ای خوششان بیاید گرفته شود،‌ آری اسلام مستبد است. نه اینکه کشیده می‌شود به استبداد. در تمام جهان آزادی بر طبق قوانینشان مورد قبول است، نه آزادی مطلق.»