روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
این روزنامه به قلم عباس عبدی مینویسد: خبر به تأخیر افتادن تصمیم مجمع تشخیص مصلحت درباره لوایح مربوط به FATF اثرات منفی گذاشت؛ هر چند اگر آن را رد میکردند، اثرات منفی آن شدیدتر بود. بنابراین جلوی زیان بیشتر ناشی از رد احتمالی آنها را از طریق عدم تصویب گرفتند! ولی پرسش این است که چرا ساختار سیاسی ایران تا این حد در اتخاذ تصمیم کند عمل میکند؟ چرا هی امروز و فردا میکند؟ چرا اگر مخالف هستند همان جلسه اول کار را یک سره نمیکنند؟ و اگر موافق هستند چرا زودتر تصویب نمیکنند که جامعه خسارتهای کمتری را بپردازد؟ گفتن اینکه برای بررسی کارشناسی به تأخیر میاندازند هم نوعی شوخی است. چرا همه تصمیمات مهم روی زمین میماند و فقط هنگامی که کارد به استخوان برسد و از روی ناچاری تصمیم گرفته میشود؟
وی ادامه میدهد: چرا در مورد FATF اینقدر امروز و فردا میکنند؟ به نظر بنده پاسخ آن در تضادی است که نزد بیشتر سیاستگذاران و تصمیمگیران وجود دارد. تضادی که در بطن جامعه است و به ذهن و روان آنان نیز رسوخ کرده است.
تضادی که موجب بنبست عملی و نظری شده است. از یک طرف اگر یک کالا کم یا گران شود همه مخالفان FATF یک صدا فریاد میزنند و وا مردم سر میدهند. از طرف دیگر میخواهند هم نفت بفروشند، هم پولش را به راحتی بگیرند و هم هر طور خواستند خرج کنند، به هر کس و هر گروهی خواستند بدهند و هم برای دنیا شاخ و شانه بکشند، و هر شعاری خواستند بدهند. در واقع تضاد اینجاست که به تبعات تصمیمات خود نمیخواهند ملتزم باشند.
اعتماد در پایان مینویسد: امروز کسانی از مبارزه و قناعت و مقاومت و ایستادگی سخن میگویند که ثروت آنان بیاندازه است. خانههایشان و حقوقهایشان نجومی است. با لکسوس رفت و آمد میکنند و حقوق ۱۹ میلیونی را نیز کم میدانند. بعد هم میخواهند پرونده صهیونیسم و آمریکا و کل استکبار جهانی را در منطقه ببندند. اینجاست که در اتخاذ این سیاستها به بنبست میرسند ولی شجاعت بنبست شکنی را ندارند و در موقعیت آتشبس به جنگ خود با واقعیت بیرونی ادامه میدهند.
ژست نگرانی برای مردم از سوی نویسنده در حالی است که اولاً روزنامه میزبان، از بخششهای مفسد و پولشوی بزرگ دوره اصلاحات (شهرام جزایری) بهرهمند بوده است.
ثانیاً جماعت بزک کننده برجام، انتظار دارند شگرد راه بینداز و جابیندازی که نسبت به مجلس در ماجرای برجام به راه انداختند و به تصویب ۲۰ دقیقهای برجام ختم شد، اینبار درباره FATF نیز کارگر شود. و این در حالی است که باغ سیب و گلابی برجام و وعدههای رونق اقتصادی (در حد بینیاز کردن مردم از پول یارانه) جای خود را به تورم افسارگسیخته و بازگشت کوپن در دولت برجام داده است. اگر این وارونگی وعدهها، خسارت نیست، پس خسارت چیست؟
بنابراین برخلاف جریان مأموریتدار و معذور که جز بزک باج دادن به دشمن، کار دیگری نمیشناسد، اعضای مجمع با دقت به بررسی ابعاد موضوع بپردازند؛ هرچند که گویا این برخی اعضای دولت هستند که با علم به مخالفت اکثریت اعضای مجمع، مایلند رأیگیری به تاخیر بیفتد.
ثانیاً اگر هزینهای در حال تراشیده شدن است، توسط همین بزککننده FATF است که به تهدید دشمن، در داخل ضریب میدهند و معتبرنمایی میکنند.
ثالثاً، آقای عبدی طبق مأموریت- و مانند میرزابنویسها- رد گم میکند؛ و اگر نه بهتر از هر کس میداند که ساکنان ویلاهای ولنجک و لواسان و دارندگان داراییهای چند هزار میلیاردی و سواران لکسوس و پورشه، مخالف FATF هستند یا موافقان و طراحان الحاق به آن؟! عبدی نه چند نفر بلکه حتی یک نمونه از اعضای مجمع را با مصداق معرفی کند که جزو پیشگامان مخالفت با FATF باشد و به ادعای وی، «ثروت بیاندازه و خانه و حقوق نجومی داشته باشد، با لکسوس رفت و آمد میکند و حقوق ۱۹ میلیونی را کم میداند». فقط یک مورد! اما او میداند که کدام مدیران حامی دو آتشه برجام، به قول خودشان دارایی ۷، ۸ هزار میلیارد تومانی دارند، لکسوس و پورشهسوار میشوند و ساکن ویلاهای ولنجک و لواسان هستند.
رابعاً اگر او واقعاً مخالف حقوقهای نجومی است، چرا به هنگام اعتراض عمومی رسانهها به دریافتکنندگان حقوقهای نجومی، زبان در کام کشیده بود؟ چرا گریبان دولتمردانی را که دست بر قضا هم حامی FATF هستند و هم دریافتکنندگان حقوقهای نجومی را ذخیره و سرمایه کشور خواندند، نگرفت و اعتراض نکرد؟!
خامسا به اعتراف وزیران خارجه و نفت، قبل از برجام، بیش از اکنون که امتیازات برجامی را واگذار کردند، نفت میفروختیم. آیا امثال عبدی خجالت نمیکشند که درباره فروش نفت حرف میزنند؟!