به نظر میرسد که در ایران هیچ استراتژی خاصی برای گذراندن تعطیلات وجود ندارد؛ نه دولتها دغدغه آموزش و تسهیلگری ایجاد این استراتژی را دارند و نه مردم به این موضوعات فکر میکنند، مثلاً در یک بازه زمانی کوتاه مثل نوروز، تمام کشور تصمیم میگیرند که به تعطیلات بروند؛ این مسئله، هم بر کیفیت سفرها اثر منفی میگذارد، هم زیرساختهای خدمات شهری را با آسیب مواجه میکند و هم بر طبیعت و محیط زیست مناطق شمالی تأثیر منفی میگذارد. فقدان این استراتژی، نهایتاً منجر به شرایطی غیرقابل تحمل، هم برای مسافران و هم برای میزبانان در این مناطق میشود، به طوری که، بهراحتی با تحمل چند ساعت از آن، بحرانهایی را ایجاد میکند که بارها و بارها شاهدش بودهایم. تقابل و درگیریهای میهمان و میزبان طی فرایند سفرهای نوروزی را باید با توجه به این شرایط درک کرد. این وضعیت باعث شکلگیری موقعیتی میشود که قصد و هدفی که مسافران از این سفرها داشتهاند نه تنها برآورده نشود، بلکه وضعیت روانی بدتری بازتولید شود.
به گزارش مهر حل این مسائل که در کنار بار شدید روانی، آسیبهای فرهنگی و اجتماعی حادی هم دارد، قبل از هر چیز نیازمند یک تحول بنیادین در ساختارها و استراتژیهای گردشگری و مثلاً ایجاد و تقویت اکوتوریسم مناطق مختلف است. باید پذیرفت که توسعه گردشگری و طبیعتگردی در کشور میتواند راحتترین، بهترین و منطقیترین راه برای حل همة معضلات محیطزیستی فرهنگی و اجتماعی باشد که در جای جای کشور ما وجود دارد.
در این فرایند بایستی شاهد نوعی از توسعه گردشگری و طبیعتگردی بود که مبتنی بر مشارکت دولت و مردم به صورت توأمان باشد. این نوع از توسعه میتواند ارتباط خوبی بین میهمان و میزبان ایجاد کند، معضلات اجتماعی مواجهة توریستها و میزبانانشان را تصحیح کند و مقاومت و تقابل جامعه محلی برای پذیرش میهمانان را کاهش دهد. تجربه نشان میدهد که مثلاً در منطقه شمال کشور که از سالها پیش منطقهای شدیداً گردشگرپذیر بوده و امروز هم است، در ابتدا مردم نسبت به حضور گردشگران واکنش مثبتی نشان میدادند و سعی میکردند به آنها نزدیک شوند و ارتباط خوبی بگیرند، اما کمکم شرایط تغییر کرد و تقابلها و مقاومتهایی ایجاد شد؛ تقابلها و مقاومتهایی که بسیاری از آنها نشانگر پدیدهای شوم فرهنگی و اجتماعی بودهاند. امروز در بسیاری از مناطق شمالی کشور به دلیل توسعه افسارگسیخته گردشگری، مردم بومی دیگر نه تنها اقبالی به حضور گردشگران نشان نمیدهند، بلکه به گفته یکی از کارشناسان برجسته استان مازندران، مردم آن دیار برای نامگذاری گردشگران به جای واژة «توریست» از واژة «تروریست» استفاده میکنند! در سالهای اخیر به کرات پدیدههای شوم اجتماعی ناشی از همین تقابلها رخ داده و ما لااقل از طریق رسانهها با بسیاری از آنها آشنا شدیم؛ دیدهایم که مردم راهها را بر توریستها میبندند و جلوی تردد گردشگران را میگیرند، مزاحمتهای اخلاقی و غیرهنجاری برایشان ایجاد میکنند، با گرانفروشی و سرکیسهکردنها تلاش میکنند به نوعی انتقام خود و سرزمینشان را از گردشگران موقتی آنجا بگیرند و غیره و غیره.
در چنین شرایطی، تلاش برای کم کردن فاصلة فرهنگی و اجتماعی ایجادشده بین جامعة میهمان و جامعة میزبان بیش از هر زمان دیگری امری ضروری به نظر میرسد. در این راستا توسعه گردشگری و اکوتوریسم میتواند کمک کند تا میهمانان از نزدیک با جامعة میزبان و فرهنگ آن منطقه آشنا شوند و گردش مالی در این مناطق، باعث پایداری فرهنگ طبیعتگردی و احترام به طبیعت شود. این روند جدای از نتایج سودمند اقتصادی برای مناطق میزبان، تضمینکننده نوع ارتباطاتی میان جامعه مهمان و جامعه میزبان است که هر دو بتوانند به طور برابر از یکدیگر بهرهمند شوند.
با وجود همه اهمیتی که این موضوع دارد، اما متأسفانه توسعه گردشگری در کشور ما صرفاً سختافزاری معنا میشود. یعنی هر جا صحبت از توسعه گردشگری به میان میآید، مسئولان و سیاستگذاران امر، صرفاً و فقط به فکر ایجاد هتل و رستوران هستند و غافلند از اینکه ساخت هتلها و رستورانهای آنچنانی در مناطق بومی، نه تنها گردشگری و اکوتوریسم را توسعه نمیدهد، بلکه اتفاقاً فاصله از جهتی فاصله تقابلی بین میزبان و میهمان را افزایش میدهد، و عمق تقابل را به مراتب بیشتر از پیش میکند.
توسعه گردشگری در معنای اصیلش، نه امری سختافزاری، بلکه دارای ابعادی نرم بسیار پراهمیتی است که بتواند ضامن نوعی فرهنگ پذیرش دیگری، کمکردن فاصلههای اجتماعی، نابرابریها و دیگریسازیها شود. در این معنا گردشگری جدای نیازش به منابع مادی، محتاج نوعی اندیشه و اندیشهورزی فرهنگی و اجتماعی است. جامعه ایران با وجود تنوع بسیار زیاد قومی و فرهنگی نیازمند ایجاد فضایی است تا گردشگری بویژه گردشگری سالانه نوروزی بتواند در آن فضا، تعاملی برابر را در عرصههای فرهنگی و اجتماعی فراهم آورد. اما آنچه امروز به عنوان توسعه گردشگری شناخته و فهمیده میشود، با تاکید حداکثری که بر بحثهای سختافزار دارد، نه تنها این امر را محقق نمیکند، بلکه با دامن زدن به نوعی گردشگری لوکس و خوش باشانه نزد میهمانان، دقیقاً بازتولیدکننده نوعی نابرابری غیرتعاملی و فاصلهگذاریهای فرهنگی و اجتماعی است که در دل خود همان درگیریهای شوم را تقویت میکند.