چند روز قبل مرد جوانی به پلیس مراجعه و راز سرقت مسلحانه از خانهاش را برملا کرد. او گفت: دو روز قبل از محل کارم که مغازهای در بازار است به خانه آمدم اما همسرم در خانه نبود. در حال استراحت بودم که صداهایی شنیدم. چشمم را که باز کردم همسرم مهرنوش و پسر عمویش بهزاد را بالای سر خود دیدم. او اسلحه کلتی به دست داشت و با تهدید از من خواست بلند شوم.
به گزارش روزنامه ایران مرد 30 ساله ادامه داد: خیلی ترسیده بودم، بهزاد اسلحه را بهدست مهرنوش داد و به او گفت اگر من کوچکترین حرکتی کردم شلیک کند. بعد هم دست و پای مرا بست. سپس کلید گاوصندوق را از جیب من درآورد و هر چه پول و طلا داخل آن بود، برداشت. در تمام این مدت نیز مهرنوش اسلحه به دست بالای سر من ایستاده بود.
وقتی بهزاد گاوصندوق را خالی کرد، اسلحه را از دست مهرنوش گرفت و از او خواست لیوان آبمیوه را بیاورد. آنها جلوی روی خودم داخل آبمیوه تعداد زیادی داروی بیهوشی ریختند. بعد هم از من خواستند که آبمیوه مسموم را بخورم. من ممانعت کردم و بهزاد هم به زور دهان مرا باز کرد و آن را داخل دهانم ریخت. بعد از آن دیگر چیزی متوجه نشدم. وقتی به هوش آمدم دو روز گذشته بود. به سختی خودم را از میان طنابها رها کردم.
مرد جوان به کارآگاهان گفت: همسرم قبل از ازدواج با من نامزد پسرعمویش بود اما به خاطر مخالفت خانواده هایشان نتوانستند ازدواج کنند.
با شکایت مرد جوان، پروندهای در دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و تحقیقات در رابطه با دستگیری زن جوان و پسرعمویش ادامه دارد.