در چند روز گذشته، بار دیگر سلبریتیها در عرصه ملی خبرهایی آفریدند که برجستهترین آن ماجرای عجیب مهدی هاشمی و همسرش بود. خود من این زوج را یکی از زوجهای بیحاشیه سینمای ایران میدانستم و اعتراف میکنم این خبر روی من اثر روانی خوبی نگذاشت. صد البته قطعا این اتفاقها روی میلیونها ایرانی اثر میگذارد و زنان و مردان زیادی را نگران میکند. اما، در کل، توقع ما از سلبریتیها کمی بالاست. اگر بپذیریم که سلبریتیها آدمهای بزرگی نیستند، بلکه نقش آدمهای بزرگ را بازی میکنند، دیگر توقع رفتارهای والا را از آنها نخواهیم داشت.
مهمتر از آن، چون شهرت گیراست و به انسان حس قدرت می دهد، به شدت فساد برانگیز است (نگوییم اگر ما قدرت داشته باشیم فاسد نمی شویم، این نقطه ضعف در اکثریت بزرگی از آدمیان وجود دارد). تعریف و تحسین میلیونی هواداران سلبریتی ها را به این تصور می اندازد که همه باید در خدمت من باشند و مهم نیست که این خدمت چه تبعاتی برای آن ها و دیگران داشته باشد.
قانون با اینها برخورد نمیکند، تا جایی که ناچار شود!
سلبریتیها در ایران غیر از قدرت، متاسفانه مصونیت هم دارند. محسن افشانی دستگاههای مسوول را مجبور میکند که واکنش نشان دهند. اگر آن ویدئوی سلاح بهدست را پخش نمیکرد، کسی با او کاری نداشت. هواپیما در یاسوج به کوه میزند، آقای تتلو خیلی راحت پست میگذارد که حقشان بود، فدای سرم؛ هیچکس با او برخورد نمیکند! آزادیهایی که سلبریتیها در ایران دارند، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی برای توهین به هر کسی که دلشان خواست، هیچ جایی از دنیا نیست.
هیچ جایی سلبریتیها نمیتوانند به این آسانی هر کاری دوست دارند، انجام بدهند. بازیکن فوتبال با سرعت ۱۶۰کیلومتر در ساعت میراند، میخواهند از او تست الکل بگیرند، دوربینش را میآورد فیلم میگیرد که به چه جراتی شما میخواهید از من تست الکل بگیرید؟ قانون با اینها برخورد نمیکند، تا جایی که ناچار شود! اگر شما به عنوان یک ادم معمولی سلاحتان را جلو دوربین تکان دهید چه برخوردی با شما خواهند کرد؟ این سوال پیش می آید که اگر خواست عمومی رسیدگی به این مسئله نبود، باز هم او بازداشت می شد؟
باز هم می گویم اینجا فقط زمانی با سلبریتی ها برخورد می شود که دیگر امکان برخورد نکردن وجود ندارد.
سلبریتیهای ایران قدرتمندتر از سلبریتیهای امریکا
دوستانی مثل دکتر اباذری نگرش مطالعات انتقادی دارند و میگویند حکومتها این سلبریتیها را برای ما درست کردند که حواس ما را از مسائل مهم تر منحرف کنند. من چنین تصوری ندارم، گرچه اینها ما را فریب میدهند ولی من نمیگویم دولت اینها را درست کرده که حواس ما را مثلا از مشکلات پرت کند. این مسئله شهرت و سلبریتی هایی که در همه امور نظر می دهند فقط مربوط به ما نیست. استادهای ارتباطات در آمریکا و جاهای دیگر بی وقفه درباره استیصال خود در برابر سلبریتی ها می نویسند. کریس روجک می گوید مطالعات فرهنگی «یکی از تحولات مهم در فرهنگ مدرن در ۳۰ سال گذشته»، یعنی بر آمدن «پروژه های نیکوکاری که در نگاه مردم به رهبری سلبریتی ها و بر اساسا تعریف سلبریتی ها» را نادیده گرفته است. روجک با ژرف بینی و خرد علمی خود آن چه خودش به آن «نیکوکاری سلبریتی ها» می گوید را نقد می کند و می گوید این کار باعث تقویت سلبریتی های ثروتمند، غیرانتخابی و غیرمتخصصی می شود که «راه حل های غیردولتی» برای مشکلات داخلی و بین المللی ای همچون فقر، نابرابری و آلودگی محیط زیست می دهند. او ادعا می کند «آب سردی» بر سر لحن خودپسند و هلهله کش رسانه ها درباره نیکوکاری سلبریتی ریخته و نشان داده چگونه نیکوکاری سلبریتی ها فهم همگانی از مشکلات اجتماعی-اقتصادی را لجنمال کرده و شهروندان را به تماشاچی بدل کرده است؛ او معتقد است نیکوکاری سلبریتی ها احیای «مسوولیت انسان سفیدپوست» است که در آن سلبریتی ها با ادعای این که به «فکر» آرمان های انسانی هستند بر شهرت خود می افزایند و در عین حال به سود منافع غارتگرانه سرمایه داری جهانی عمل می کنند.
البته از برخی لحاظ وضع در غرب بهتر است. ببینید، آن جا تقریبا تمام سلبریتیها آنجا علیه ترامپ بودند ولی مردم آمریکا به او رای دادند. قدرتی که سلبریتیها در ایران دارند جای دیگری وجود ندارد. شما در کشوری زندگی میکنید که در سریالهایش مثلث عشقی ممنوع است. اینها در این فضا قدرت دارند و جولان میدهند. با همه این ممنوعیتها اینها خیلی قدرتمندتر از سلبریتیهای آمریکایی هستند. مثلا در زلزله سر پل ذهاب خیلی از سلبریتیها تخلف کردند. من چند پست خودم علیه یکی از همین چهرهها گذاشتم. وام مردم را گرفته برایشان خانه ساخته، تقریبا پولی خودش خرج نکرده. گذشته از این خانهها را بد ساخته. از او میپرسند چرا؟ می گوید به خاطر اینکه بقیه ناراحت نشوند! آنهایی هم که نتوانستند وام بگیرند، برایشان خانه نساخته. الان میگوییم بیلان کار بده، گزارش داده که مثلا ۱۰۰۰تا پوشک بزرگسالان توزیع کردم. حالا شما بروید پیدا کنید اینها کجا توزیع شده.
یکی مثل تتلو به خاطر مشکلاتی که در کودکی داشته، کمبودهای شخصیتی و عدم تعادل روانی دارد، حالا هم که رفته خارج از کشور این قدرت را دارد که یک عده جوان جمع شوند جلوی مجلس و اعتراض کنند تتلو باید به کشور برگردد. قدرت اینها را دست کم نگیرید. باز هم می گویم اگر برخورد با محسن افشانی سخت نیست، برای این است که دیگر خیلی هوادار ندارد ولی مطمئن باشید همین برخورد با افشانی هم برای قوه قضاییه تبعات دارد.
یکی از نکات مهم درباره فرهنگ شهرت این است که ما عادت به انکار آن داریم چون به نظر ما سخیف می آید. واقعیت این است که تعداد افرادی که در جامعه چنین فکر می کنند زیاد نیست. اکثر شهروندان پیچیده نیستند و به راحتی در دام تبلیغات نامورسازان و تیم های تبلیغاتی سلبریتی ها می افتند. گذشته از آن، دین هم در جامعه افول کرده و مردم نیاز به معنویت را در چیزهای دیگر می جویند.
سلبریتی خوب، سلبریتی بد
ما در جهان واقعیات زندگی می کنیم، نه در جهان آرمان ها. فرهنگ شهرت با ماست و خواهد بود. در نتیجه، مجبوریم سلبریتی ها را از هم تفکیک کنیم. من شخصا مهران مدیری را به رغم این که احتمالا به درستی او را به پول دوستی محکوم می کنند دوست دارم. نخست او خلاق است، بدون توسل به زشتگویی، می تواند ده ها میلیون نفر را بخنداند و این عین «استعداد» است. دوم، او نقد فرهنگی می کند. من هم معتقدم به جای نقد از قدرت -که حتما باید وجود داشته باشد- ما باید نقد اجتماعی داشته باشیم. قدرتمندان کسانی غیر از ما و نزدیک ما نیستند. تا خود را نقد نکنیم، نمی توانیم روی قدرتمندان نقد موثر داشته باشیم.
مدیریت «استعداد»
بحث از استعداد شد، باید بگویم به ندرت شما سلبریتی ای می بینید که در دوران مدرسه شاگرد ممتاز بوده باشد. در واقع، سلبریتی ها سراغ کارهای دیگر رفتند چون متوجه شدند در درس و علم آینده ای نخواهند داشت. اطلاق واژه «استعداد» به سلبریتی ها، خیانتی در حق دانش آموزان ممتاز ماست. کسی آن ها را به دلیل توانایی های علمی شان تحسین نمی کند، و از آن سو همکلاسی های بی استعداد خود را بر صحنه برنامه هایی مانند «عصر جدید» در حال «افتخار آفرینی» و «استعدادنمایی» می بینند و از دیدن این صحنه ها دلسرد می شوند. «بی استعدادهای» برنامه عصر جدید حالا با افتخار سر خود را بالا می گیرند و از گرفتن نمره های پایین در دوران دانش آموزی ابراز افتخار می کنند، و نشان می دهند برای نخستین بار آینده کشور ما به صورت سازمان یافته ای قرار است از بهترین فرزندانش گرفته شود و به سرگرم کننده ترین آن ها سپرده شود.
* استادیار دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه تهران
ضمن اینکه این اقای افشانی کی گفته مشهور است چند تا بازی سطح ۴ و بسیار بسیار ساده که هر کس از اجرای اون بر میاد انجام داده والسلام
کوتاهی برای مسئولین خوب نیست