نزدیک یک هفته از داغ شدن بحث مرگ دختری به نام "سحر خدایاری" موسوم به دختر آبی میگذرد؛ عجیب است که سؤالات زیر به هیچ وجه برای «افکار عمومی» مطرح نشد:
1. چرا فیلمی از صحنه خودسوزی وجود ندارد؟ (در برابر هر مجتمع قضایی همواره ازدحام است و ساعت کاری آنها مصادف با شلوغترین ساعت شهر است)
2. چرا تا یک هفته بعد از مرگ این دختر، حتی یک فریم عکس از او بیرون نیامده بود؟
3. صحت عکس اخیر را چه کسی تایید کرده است؟ (فراموش نکنید عکس قبلی که مورد استفاده گسترده سایت استقلال، رضا پهلوی، قمیکلایی، اکانت اسرائیل به فارسی، صدای آمریکا و ... قرار گرفت متعلق به فردی به نام آیسان احتشامی بود، نه سحر خدایاری! و معلوم بود هیچکدام از منتشرکنندگان او را نمیشناختند!)
4. دخترانی که به استادیوم میروند، علاقه زیادی به گرفتن عکس از خود دارند؛ رسانهها نیز از آنها عکسهای زیاد میگیرند؛ چرا حتی یک فریم عکس از سحر خدایاری در میان چنین عکسهایی نیست؟ چرا هیچکدام از دختران استادیومی نگفتهاند که او را میشناختهاند؟
5. کسانیکه از ابتدا عکس فردی به نام «آیسان احتشامی» را با «سحر خدایاری» اشتباه گرفته بودند و یعنی او را اصلا و مطلقا نمیشناختند، چگونه از روی تصویر باندپیچی شده، مطمئن شدند این عکس سحر خدایاری است؟
6. مگر نمیگویند مصاحبه پدر صانع ژاله جعلی بوده است؟! مگر نمیگویند مصاحبه با پدر سحر خدایاری هم جعلی است؟ پس چطور صحت عکس سحر خدایاری را از طریق عکس مشترک با فردی که به عنوان پدرش مصاحبه کرده را پذیرفتهاند؟!
فقدان روحیه «پرسشگری» در مخاطب و مسخ شدن این افراد توسط برخی رسانهها، از جمله تناقضات این پرونده است.