اول خردادماه سال گذشته بود که ماموران کلانتری ۱۵۳ شهرک ولیعصر در جریان یک درگیری میان دو مسافرکش قرار گرفتند.
با حضور ماموران در محل درگیری مشخص شد که دو مسافرکش به نامهای وحید و ناصر بر سر نوبت سوار کردن مسافر در چهارراه یافت آباد با یکدیگر درگیر شدند و یکی از آنها که ناصر نام داشت در پی وارد شدن پیچ گوشتی به ناحیه گیج گاه دچار جراحت و خونریزی شده است.
پس از انتقال ناصر به بیمارستان، در نهایت وی دچار مرگ مغزی شد و در هفتم خردادماه سال گذشته تسلیم مرگ شد و وحید به اتهام قتل عمد بازداشت شد.
صبح دیروز وحید ۲۵ ساله در حالی در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت که چندی پیش نیز در دادگاه حاضر شده بود، اما با تصمیم قاضی قربان زاده جهت مصالحه به طرفین زمان اعطاء شد؛ اما با این حال موضوع مصالحه طرفین پرونده تاکنون بی نتیجه مانده است.
در ابتدای جلسه دادگاه، نماینده دادستان ضمن قرائت کیفرخواست بیان کرد: بر اساس گزارش پزشکی قانونی، مرگ مقتول در پی خونریزی به علت برخورد جسم نوک تیز به گیج گاه بوده است.
وی با اشاره به اظهارات شهود در خصوص لحظه وقوع جرم اظهار کرد: تاکنون در خصوص این پرونده دو بار بازسازی صحنه جرم صورت گرفته است.
نماینده دادستان در پایان با بیان اینکه اولیای دم تقاضای قصاص دارند، عنوان کرد: با توجه به مستندات موجود در پرونده و کیفرخواست تقاضای محکومیت و مجازات متهم را دارم.
در این بخش از جلسه دادگاه، قاضی خطاب به مادر مقتول بیان کرد: خواسته شما چیست؟
مادر مقتول در پاسخ گفت: از دادگاه تقاضای قصاص دارم و خواستار قصاص قاتل فرزندم هستم.
برادر مقتول نیز عنوان کرد: در این مدت تا جایی که توانستم با خانواده و مادرم صحبت کردم، اما نتوانستم رضایت آنها را جلب کنم؛ با وجود اینکه خواسته خودم قصاص نیست، اما نمیتوانم روی حرف مادرم حرفی بزنم.
در این بخش از جلسه دادگاه، فرد قاتل به دستور قاضی در جایگاه قرار گرفت و قاضی ضمن تفهیم اتهام به وی از او خواست تا ماجرای روز حادثه را شرح دهد.
وی ضمن رد اتهام قتل عمد، بیان کرد: ماه رمضان سال گذشته یک ساعت به افطار مانده بود و قصد داشتم به خانه بروم. در چهارراه یافت آباد ایستاده بودم تا برای چهارراه قهوه خانه مسافر سوار کنم، دو مسافر سوار ماشین من شدند و در همان لحظه ناصر آمد و مسافران مرا پیاده کرد و میگفت که نوبت اوست تا مسافر سوار کند.
وی ادامه داد: مسافران از ماشین پیاده شدند و سوار ماشین دیگری شدند و رفتند؛ در همین حال ناصر در حالی که به من فحاشی میکرد، آینه بغل ماشین مرا شکست و رفت؛ در آن لحظه قصد داشتم تا پیچ گوشتی را از داشبورد ماشینم دربیاورم تا بتوانم آینه بغل را باز کنم، اما ناگهان ناصر به سمت من هجوم آورد و در حالی که سر پیچ گوشتی را گرفته بود، مرا به زور از ماشین خارج کرد و به پیاده رو برد.
متهم افزود: در آن لحظه، مردم دور ما جمع شده بودند و ناصر در حالی که سمت فلزی پیچ گوشتی را در دست داشت، آن را به طرف خود میکشید و من نیز قسمت پلاستیکی آن را به طرف خودم میکشیدم؛ من میخواستم ناصر را از خود جدا کنم و به خانه بروم.
وی گفت: در یک لحظه، او را هول دادم تا از خودم جدایش کنم، اما پیچ گوشتی به داخل سرش فرورفت و حال وی بد شد، به همین دلیل سریعا او را در آغوش گرفتم.
متهم بیان کرد: در ادامه با اورژانس و پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم؛ پس از اینکه ناصر را سوار اورژانس کردم، ماموران پلیس آمدند و من یک هفته بعد فهمیدم که ناصر جان خود را از دست داده است؛ من فکر میکردم ناصر زنده میماند.
قضات شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران پس از استماع اظهارات طرفین برای تصمیم گیری در خصوص این پرونده وارد شور شدند.