به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی سمینار تخصصی شهید امت؛ انسان تراز تمدنی ۱۷ بهمن ماه برپا شد. بخش اول از سمینار تمدنی شهید امت با دو پنل عرفانی و فقهی تشکیل شد. نشست اول با عنوان نشست عرفان تمدنی (مسئله معنویت و شهادت) با ارائه حجت الاسلام والمسلمین سید یدالله یزدان پناه با موضوع: شهادت و امتداد اجتماعی آن و دبیر علمی حجت الاسلام والمسلمین عباس حیدری پور برگزار شد که در ادامه گزارشی از سخنان وی را میخوانید:
به گزارش مهر ما شاید در کار قاسم سلیمانی عظمت او را ببینیم ولی از ظرفیتی که در انقلاب اسلامی برای پرورش این شخصیت روی داده است هم باید سخن گفته شود. در عین حال که باید این شخصیت شناخته بشود مکتبی که برآمده از آن است باید به آن مکتب هم توجه کرد. انقلاب اسلامی همراه با خودش دستهای از پدیدههای متناسب با خود را فراهم کرده است و این نمایی است از تمدن اسلامی که ما درصدد آن هستیم. به عنوان یک مقدمه کوتاه که جای البته تفصیل دارد باید اشاره کنم؛
ما وقتی فضای تمدن اسلامی را مطرح میکنیم چه تصویری داریم و چه مؤلفههایی را دنبال میکنیم. گفته ام بنده در بحثهای قبلی که مغز تمدن اسلامی معنویت و عرفان و توحید است بدون اینکه سهم سایر موارد را کم کنیم. این بحثی که الان میخواهیم وارد شویم نمونهای است از نشان دادن اینکه چگونه معنویت مغز است. همین مسئله را در سایر مسئلههای اجتماعی باید پی بگیریم.
من دیده ام برخی میگویند تمدن اسلامی جمع دنیا و آخرت. اما مسئله بیش از این است. مغز تمدن اسلامی میشود فوق آخرت که خداوند متعال است.
خودم تلقی ام نسبت به حاج قاسم سلیمانی این است که ایشان اندیشه شهادت را به عمق ویژه ای رسانده است در فضای سلوکی شأن خیلی عمق داده اند. من به عنوان ابرشهید و شهید متعالی در تراز تمدن اسلامی از ایشان یاد کنیم. هرچند باز میتوان بالاتر ترسیم کرد مثل امام حسین ع و سایر ائمه ع ولی خوب ایشان هم شاگردان آن مکتب هستند.
ابرشهید و شهید متعالی در تراز تمدن اسلامی چگونه شخصیتی است؟ گاهی ما این را در لابلای شخصیتها و برخی شهدا میدیدیم اما در مورد ایشان خیلی به چشم آمده است. ملت با لطف الهی با این شهادت برکت یافت. خود ایشان که البته نیاز نداشت.
چه اضلاعی است که ایشان را به اینجا میکشاند و تبدیلش میکند به این شخصیت. بدانید کنش اجتماعی و فردی خالی از معنی نیست. با معنی کنش قابل فهم میشود. فهم کنش با معنی درون آن است. معنی اجتماعی کنش همان فرهنگ میشود. هر کنشی شدت و قوتش به معنیهای پشت صحنه آن باز میگردد. کنشهای اجتماعی عمدهای که شهید سلیمانی انجام داد مقاومت و جهاد بود. پس وقتی عنوان میدهیم اضلاع، مرادمان آن معانی نهفته پشت صحنه است که البته بحث را معطوف میکنیم به شهادت.
واقعیت این است که ما چند زاویه کار داریم که در مکتب امام ره به نحو واضح وجود دارد. یکی از آنها سه گانه ای است به عنوان معنویت، عقلانیت و عبودیت. این سه گانه پایه انقلاب ماست. برخی متوجه نیستند. برخی عقلانیت را برمی دارند و میبینند برخی پایههای اندیشهای با خلل مواجه میشود و ما تعبیر میتوانیم بکنیم به اخباری گری صرف که این بروزات خاصی دارد و میشود به این بروزات اشاره کرد که ما نمیخواهیم الان به این نتایج و بروزات اشاره کنیم.
معنویت و عرفان هم جایگاه جدی دارد یعنی همه کار برای خدا باشد و قیام لله باشد و برای خدا باشد. من مأمور به وظیفه ام که حالا در سخنان امام ره است، همین است. مأمور به وظیفه بودن تعبد است ولی پشت صحنه آن معنویت است و آن خدا و خدامحوری است و لا غیر که حتی حضرت امام (ره) در بسیاری از جوانهای پیرو خودش بنیاد کرد و حتی در تحلیلها هم «خرمشهر را هم خدا آزاد کرد» فرمودند و مشابه این موارد زیاد است؛ یک وقتی متکلمی گفت که متکلم هم این را میگوید که از او پرسیدم وقتی امام (ره) این را فرمود شما بار متکلمانه در غنای آن دیدید که اعتراف کرد خیر و در واقع این سخنهایی غنایی بیش از سطح متکلمانه دارد.
در قصه عقلانیت که حضرت امام ره حاضر بود خودش را بشکند ولی این عقلانیت را نگه دارد. مثالش خوب پیام قطعنامه است. با اینکه آن مخالف خواست ایشان بود ولی خود را شکست. شریعت محوری هم جدی است. که در کار حضرت امام ره است و در کنشهای شاگردان مکتب امام ره میبینیم.
آیا در شهادت شهید سلیمانی هم این سه ضلع هست؟ برخی میخواهند کورکورانه بروند شهید بشوند ولی ما در کار شهید سلیمانی با اینکه شجاعت و تمنای شهادت میبینیم ولی حرکت کورکورانه نمیبینیم. قبلاً هم داشته ایم. نوع قلم شهید چمران را هم دیدیم. جوانی که در صدر اسلام مکاشفات داشت و گزارش داشته ایم که سخنان و نالههای اهل جهنم را میشنید و پیامبر (ص) تأیید فرمودند و خوب درخواست دعای شهادت کردند و شهادت ایشان با چنین عمق خداخواهی ای محقق شد. اینکه در قصه شهید سلیمانی ایشان میخواهد محل دفنش در کنار شهید یوسف الهی باشد به خاطر همین است. این را حضرت امام ره تزریق میکند که شهید نظر میکند به وجه الله. که حدیث داریم خون شهید هفت خاصیت دارد و خاصیت هفتمش این است.
گاهی شهادت فی سبیل الله است و گاهی لله و فی الله میشود. تمام آنچه که در دین داریم یک سطح بالایی به نام عبادت احراری دارد که در شهادت هم مطرح است. گاهی قد و قامت یک شهید در حد رفتن به بهشت است ولی گاهی شهادت، شهادت احراری است.
این دست نوشته آخر شهید سلیمانی است که من خواهان دیدارت هستم … دیداری که موسی (ع) را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود. این منطق برتر شهادت است که اینجا معنویت عمق پیدا میکند. اینکه خدایی میخواهم بشوم. ما در مورد اباعبدالله (ع) این را دیدیم که در نهایت وقتی بر زمین افتاده اند لامعبود سواک را سر میدهد. شهادت متعالی شهادت احراری میشود نه شهادت فی سبیل الله و البته آن هم کم نیست. برخی جوانها این را میخواهند که بد نیست ولی منطق نهایی نیست. به تعبیر حضرت امام ره این را در اسلام ناب محمدی (ص) داریم.
عقلانیت را در شهادت و معنویت را خیلی پرتر میشود مطرح کرد، حتی اندیشه صبر و جهاد را باید بر همین اساس توضیح داد. ادبیاتی که علامه در المیزان دارد که شهادت فی الله و فی سبیل الله را از هم جدا میکند همین است.
شهادت اگر بخواهد از بعد عبودیت و شریعت هم مطرح بشود، این است که قرار نیست فقط بروم جلو و صف را بشکنم بلکه بندگی کردن است. اگر کسی بتواند توضیح دهد عقل و عرفان و شریعت کنار هم قرار بگیرد چه معجونی را پدید میآورد خیلی عمق پیدا میشود. چیزی که طراوت میدهد جمع این سه گانه است و از اعوجاجها و خشکیها جلوگیری میکند. در همان معنویت هم عقلانیت جمع میشود و هم شریعت. این مؤلفهها در شهید سلیمانی جمع شده است. در نامه آخر شهید چمران هم توضیحاتی دارد که ای دستها و پاها مبادا کوتاهی کنید که میخواهی به محضر خدا برسی. این هم از همین نوع است.
مؤلفه و جهت دیگر دنیا و آخرت و توحید است، برخی طوری توضیح میدهند که فقط دنیا مهم است که این کار اشتباه است، اما برخی دیگر توضیح میدهند که دنیا هیچ اصالتی ندارد و هیچ جهت توجهی نیاز ندارد. تبدیل میشود به یک زهد خشک بی منطق که این عملاً حذف آن عقلانیت است. برخی میگویند معنویت و به گونهای توضیح میدهند که گویا دنیا حذف میشود و این خطاست. دنیا مهم است چون سعادت من و اجتماع را رقم میزند.
این توضیح خوشی دارد در اندیشه صدرا؛ سعادت معنوی توحیدی را نمیتوانید طوری طرح کنید که دنیا و بدن را حذف کنید. حتی فرض کنید اگر آخرتی نباشد به خاطر عزت مندی به دنبال مقاومت و ظلم ستیزی میبودیم. کسی هم که برای معنویت کار میکند اندیشه ظلم ستیزی را برنمی دارد. رنگ اخروی میدهد چون میخواهد به رنگ اصلی درآید. در مکتب امام و در مکتب شهید سلیمانی دیدیم که یک بغض نسبت به ظالم دارند نه به خاطر اینکه خدا گفته است. بلکه به خاطر اینکه ظلم بد است و این همان جمع متعادل است.
اندیشه مطرح در آیه «إن الله اشتری من المؤمنین» در یک جاست ولی تمامش این نیست که فقط جنت به معنای معهود نتیجه باشد.....در کنارش شهید ینظر الی وجه الله است که این خیلی اوج پیدا میکند. برخی این سه گانه ظلم ستیزی، بهشت رفتن و معنویت را جمع میکنند. کسی که خدا رامی خواهد، بهشت را هم میخواهد نه به خاطر خود بهشت بلکه لبخند خداوند را در آن میجوید. او جمع کرده است بین بهشت و منطق توحیدی. برخی گفته اند چرا بهشت را حذف میکنید. بهشت جای توجه حق است به نحو برگ افتخار و جای توجه حق است. در مورد ظلم ستیزی هم معتقدم که این هم حق است چون با حقیقت انسانی سازگار است. ظلم ستیزی به بهشت میبرد و محبوب خداست.
یک سه گانه یا چهارگانه دیگر است؛ که این اصل اندیشه شیعی است. شیعه سه اندیشه ممتاز دارد و تقریباً موتور محرکه اوست؛ یکی ولایت است، دیگری شهادت و سومی امید است. این را در سه امام (ع) دیده است (اولی در حضرت امیر (ع) دیده است و در فرزندان آن حضرت، شهادت را در امام حسین (ع) و سومی را در قیام حضرت حجت عج و آینده خوش و رحمت الهی دیده است. این سه معنا ولایت پذیری، شهادت طلبی (شهادت پذیری با همه آثارش) و امید به قیام حضرت حجت (ع) است. همیشه شیعه با این سه گانه نفس میکشد. و ولایت پذیری محور میشود.
این ولایت پذیری را شهید سلیمانی خیلی خوش پیاده کرد. سه بار قسم میخورد که مهمترین شرط عاقبت بخیری رابطه قلبی با حکیمی است که سکان دار انقلاب است. ما الان کسانی را داریم که نوعی مستقل میخواهند خدمت بدهند که این نوعاً خلل ایجاد میکند.
درباره امید هم صحبت ایشان در جنگ ۳۳ روزه است که میدیدیم امید ما قطع میشود. در آن نقاط خیلی کور نوع شیعه به ائمه و حضرت زهرا (س) و حضرت ولی عصر (عج) متوسل میشوند که باز در کار و توسلات ایشان دیده میشود. باید بر فرهنگ شیعه این اندیشهها مستولی باشد. و بعد از جوان بخواهیم که این مسیر را برود.
شخصیتی مثل ایشان در اوج لطافت قرار دارد. لطافتهای انسانی و ولایی. گاهی میگفتیم تضادی است در امیرالمؤمنین (ع) در اینجا (که هم جمع رحمت و هم غضب الهی است) اینجا هم به مراتبی دیده میشود که سرّش جمع شدن این سه گانه است.
حالا چنین اضلاعی وقتی که کنش درست میکند؛ کنش اجتماعی بی مرز و بی انتها درست میکند. کسی که منطق احدی الحسنین و منطق شهادت فی الله را پذیرفت، کسی که اندیشه شهادت دارد فعل و کنش اش به اتمام نمیرسد به علاوه هر جا شیعه و مسلمان و مظلومی در خطر و ظلم باشد او هست و یک بی مرزی دیگر دارد و آن بی مرزی از حیث عمق است. کسی که میخواهد شهید فی الله شود پایان ندارد و میداند باز خیلی کار دارد. قد و قامتش اخلاص و کنش اجتماعی اش بی پایان میشود. درباره حضرت امام ره خودشان برای یک عالم ربانی بیان میکنند که من از خودم حسابرسی کردم که برای مردم انجام میدهم یا برای خدا. و دیدم وقتی برای خدا انجام دادم چقدر بی پایان شد. اخلاص آیا میتواند موجب توحد اجتماعی شود یا نه؟ بله پاسخ همین است و میتوان تحلیل را انجام داد که چگونه توحید اجتماعی میآفریند. اخلاص است که کار را بی مرز میکند.