مهدی امیرآبادی، شماره 3 سابق تیم استقلال مهمان کافه خبر بود.او از پشت پرده دوران حضورش در این تیم و وضعیت فعلی فوتبال کشورمان حرفهای جالبی زد که نکات زیادی در دل خودش داشت.
به گزارش خبرآنلاین مهدی امیر آبادی یکی از آن بازیکنان بی حاشیه در استقلال بود.پسر محجوبی که 9 سال در این تیم بازی کرد و در این مدت تمام تلاشش را کرد تا برای استقلال بازی کند،برای این تیم بجنگد و حتی اگر شد برای این تیم جانش را بدهد:«همه کار برای استقلال کردم.منتی نیست.از کنار استقلال به خیلی چیزها رسیدم اما هیچ وقت برای تیم حاشیه درست نکردم.خیلی از حرف ها را در سینه ام نگه داشتم و خیلی رازها را نگفته ام اما امروز و برای اینکه یادم نرود،نکات مهمی رو روی کاغذ نوشته ام و می خواهم برای اولین بار اینجا بگویم.»
مهدی امیرآبادی؛پسری که عاشق موتورسیکلت بود،همیشه شماره موبایل رندی داشت و یک جورهایی متفاوت بود اما اینها دلیلی نیست که مهدی در ذهن هواداران استقلال باقی مانده است.دادن سه پاس گل در دربی(چهار دربی پی در پی) و آن پاس چیپ بی نظیر در دربی حذفی کافی است تا آبی ها نام مهدی امیرآبادی را تا ابد در ذهن شان حک کنند.او به کافه خبرآمده بود تا درباره یک سری از ناپاکی ها حرف بزند.در خلال حرف هایش از حاشیه هایی که برای خودش و استقلالی ها به دلیل استفاده از ماده ممنوعه "جک تری دی"به وجود آورده بودند حرف زد و از این گفت که هرگز نمی دانستند چنین ماده ای در آن پودرها وجود داشته که اتفاقا ممنوع هم بوده.مهدی بنا به دلایلی که برای خودش دارد از کی روش انتقاد کرد و در نهایت هم گفت:«فوتبال ما با این شرایط هیچ وقت درست نمی شود.»
*مهدی نکته مهم درباره تو این بود با اینکه هیچوقت سوپراستار نبودی ولی آمدی و ماندی .نزدیک به 9 سال در استقلال بازی کردی و از خیلیها ماندگارتر بودی. در حالی که خیلی به چشم نمیآمدی ، سر و صدا نمیکردی، سر بازوبند دعوا نمیکردی و خیلی وقتها چوب همین را خوردی. نکته دیگر اینکه تو سمت راست بازی میکردی بعد از بازیکنی مثل جواد زرینچه و این وظیفه تو را خیلی سخت می کرد.
در سایپا که بودم بارها به تیم ملی دعوت شدم ولی وقتی به استقلال آمدم از تیم ملی خط خوردم! یعنی برعکس بقیه که به استقلال و پرسپولیس میروند که دیده شوند و به تیم ملی بروند،برای من این طور نشد. حالا نمیدانم شانس من بود که قلعهنویی سرمربی تیم ملی شد و من کنار رفتم یا چیز دیگری. به نوعی هم چوب استقلالی بودنم را خوردم چون ایشان قبلا در استقلال بود.ولی مهم نیست من فقط حسرت این را میخورم که همه افتخارات را به دست آوردم اما نتوانستم به جام جهانی بروم که آن هم به خاطر این بود که نزدیک جام جهانی در استقلال خیلی کم بازی کردم.
من ستاره نبودم،خب یک سری بازیکنها هستند که شاید ستاره نباشند ولی کار خودشان و آن چیزی که مربی میگوید را انجام میدهند.من هم اینگونه بودم و دوست داشتم همیشه باشم و چیزی که مربی و تیم میخواهد را انجام بدهم.می خواستم همیشه در خدمت تیم باشم. مثل علی دشتی که بازی اش زیاد دیده نمیشود و کار خود را انجام میدهد.روزنامهها هم خیلی از او مطلبی نمیزنند.او سرش در کار خودش است.
در استقلال یک سری بازیکنان بودند که چه بازی میکردند و چه بیرون بودند برای تیم حاشیه داشتند، پولشان را به موقع میگرفتند و دستمزد خوبی هم داشتند.آنها یا به هیئت مدیره وصل بودند یا به مدیرعامل. من الحمدالله کاپیتان تیم بودم،به هیئت مدیره وصل نبودم و خیلی کارهای دیگر را هم نکردم. متاسفانه بعضی از بازیکنان بودند،هم قراردادهای بالاتری میبستند و هم پولشان را به موقع میگرفتند.
*کدام بازیکنان؟
اجازه بدهید من خاطره ای تعریف کنم.یک بار در هتل فتحالله زاده گفت چه کسی پول نگرفته که من دستم را بالا گرفتم.چند نفر دیگر هم همین کار را کردند.فتحالله زاده گفت من الان جلسه دارم اما شب اعلام میکنم چه کسانی طلب دارند.بعدا مشخص شد تمام کسانی که کنار من بودند و از وضعیت مالی تیم شاکی بودند همه پولشان را گرفته بودند! همه 80 درصد گرفته بودند و من که کاپیتان بودم 10 درصد!یک سری از بازیکنان هم بودند که میگفتند ما به استقلال تعصب داریم، خب اگر تعصب دارید صبر کنید پولتان را میدهند ولی قرارداد خیلی بیشتر میبستند و میرفتند و وقتی برمیگشتند هواداران میگفتند فلانی با تعصب! اینها باعث میشود که من الان میسوزم!
من که بعد از 22 سال بازی خدا را شکر در شهرداری مشغول به کار هستم اما سوالم این است که بعد از 22 سال باید کار کنم؟ من در تمام ردههای ملی بودهام ولی بازیکنی بود که پول خوب هم میگرفت،جنجال به راه می انداخت، میرفت و برمیگشت و میشد باتعصب. همین الان هم خیلی جاها مصاحبه میکنند و خودشان را استقلالی میدانند. طرف 6 ماه در استقلال بوده و خودش را استقلالی میداند و در صفحات مجازی مینویسد. مردم در خیابان به من میگویند آقای امیرآبادی چرا مربیگری نمیکنی؟ کدام مربیگری؟ به طور مثال یک سفرهای در لیگ پهن است، این را به مدیرانی میگویم که مصاحبه را میخوانند، ایجنتهایی که اطراف شما هستند، بیست تا مربی دور شماست از این تیم به آن تیم میروند. چرا این مربیان را عوض نمیکنید؟ پنجتا مربی هستند که هرسال تحت هر شرایطی تیم دارند. آقای مدیرعامل چرا؟ یک بار در کلاس A آسیا به آقای محصص گفتم این کلاسها خیلی به درد نمیخورد، شاید کمی به دانش ما اضافه شود ولی شما خودتان اعلام میکنید 1200 مربی A آسیا در ایران داریم! خب چرا مدرک میدهید وقتی مربیای که نتیجه نمیگیرد را عوض نمیکنید و از چرخه خارج نمیکنید؟ بعد از چند سال فقط یحیی، نکونام، مجیدی و منصوریان آمدهاند؛ به جز اینها فقط چندتا مربی بودند که به صورت چرخشی عوض میشدند و از این باشگاه به باشگاه دیگر میرفتند.سوال من این است،چرا به مربیان جوان فرصت داده نمیشود؟
* مهدی امیرآبادی در این چرخه خودش را کجا میبیند؟
راستش من خیلی دنبال مربیگری نیستم و بیشتر دنبال مدیریت و سرپرستی هستم.
*استقلال؟
حالا استقلال یا هر باشگاهی که بشود. پیشنهاد هم به من شده که سرپرست یک باشگاه لیگ یکی یا لیگ برتری شوم.این اواخر هم صحبت شد ولی شخصا مشورت کردم و نرفتم. متاسفانه فوتبال ما حال خوبی ندارد.الکی خودمان را گول نزنیم که اول آسیا هستیم. شاید این حرف به خیلیها بربخورد ولی هشت سال کیروش آمد و فوتبال ما را نابود کرد. هشت سال فدراسیون را روی دستش چرخاند. آیا مدیریت دادکان بهتر بود یا تاج؟ دورهای که برانکو مربیگری کرد افتخارات ما قهرمانی بازیهای آسیایی بوسان، سومی جام ملتها و صعود به جام جهانی بود ولی کیروش چه؟ مردم میگویند چرا انتقاد میکنی خوب است دیگر، به جام جهانی میرویم؛ خب چه چیزی به فوتبال ما اضافه میشود وقتی به جام جهانی میرویم؟ آیا مقامی میآوریم؟ هر زمان دوست داشت لیگ را تعطیل میکرد، هر بازی تدارکاتی که دوست داشت میگذاشت و هزار و یک اتفاق دیگر.هر بازیکن خارجی از خارج میآمد کنارش دلالی هم انجام میشد.میتوانم اسم هم ببرم.استیون بیتآشور، الان کجاست؟
*استیون دوتا قهرمانی MLS دارد و یک نایب قهرمانی و یک سومی.
به تیم ملی آمد، اسم و رسم پیدا کرد و رفت.دانیال داوری کجاست؟ اینها مشخص است که یک برنامه ای پشتش است. چرا فوتبالیست ایرانی در لیگ برتر دیده نشود؟
*تو این حرف ها را به خاطر رفیقت که به تیم ملی دعوت نشد نمی زنی؟
از کی؟ من از مهدی رحمتی دفاع نمیکنم. خودت میدانی من سر بازوبند از استقلال رفتم و به من گفتند یا بازوبند برای تو نیست و بمان یا برو. من گفتم خداحافظ چون بازوبند حق من است. رفتم فولاد و خب راه زندگیام عوض شد.
*کمی به عقب برگردیم و ماجراهای بازوبند کاپیتانی در دوره شما که خیلی حاشیهساز بود. جالب اینکه بازوبند به هیچ کدام از نفرات آن نسل هم نرسید و مهدی رحمتی و فرهاد مجیدی بازوبند را بستند و کم و بیش هم جباری. این همه دعوا سر بازوبند برای چه بود؟ تقریبا همه ادعای کاپیتانی داشتند ولی فکر می کنم تو تنها کسی بودی که اصلا از تیم جدا نشده بودی و حضورت مداوم بود.
آره؛من هیچوقت نرفته بودم و گفتم نه درباره پول بحث میکنم، نه دخالت میکنم، نه بحث دیگری ولی چون خاک اینجا را خوردهام، حق طبیعی من این است که بازوبند برای من باشد چون زحمت کشیدهام. سر همین هم جدا شدم و گفتم این باید پایدار باشد.
*فکر می کنم با بازوبند بستن فرهاد مجیدی مشکلی نداشتی؟
نه ایشان بزرگتر بود و حقش بود که کاپیتان باشد. خدا پدر آقای دهکردی مدیرعامل وقت فولاد را بیامرزد که وقتی من به آنجا رفتم با آقای فرکی اولین جلسه همه بازیکنان جمع شدند که بازوبند را به من بدهند و حتی مراسم گرفتند ولی من گفتم که نیازی به این چیزها ندارم و آمدهام که به شما کمک کنم. من بازیکن استقلال بودهام و اینجا هرکسی قدیمیتراست بازوبند را میبندد.بختیار رحمانی فکر کنم ده سال از من کوچکتر بود و بازوبند را میبست. اسماعیل شریفات و ایوب والی هم بودند. خدا را شکر همان سال هم تیم آسیایی شد.
*میتوانستید قهرمان هم بشوید!
فصل بعدش قهرمان شدند که من نبودم. آنهم به خاطر یک سری از آقایان دیگر در فولاد نماندم و جدا شدم. بعضی ها که خودشان هم میدانند نخواستند که من بمانم. منظورم هم آقای فرکی نیست، افراد دیگری نخواستند من بمانم.از همان جا تصمیم گرفتم یواش یواش فوتبال را کنار بگذارم. بعدش رفتم پیکان که آن موقع در لیگ یک بود و تیم را آوردیم لیگ برتر که بعد یک سری بیمهریهایی شد و من هم گفتم خداحافظ من به درد این فوتبال نمیخورم. بازیکنی بودم که بعد از 22 سال به من گفتند باید ایجنت داشته باشی و با فلان دلال باشی ولی من در این وادیها نبودم.نه ایجنت داشتم، نه دلال. خودم به باشگاه میرفتم مبلغی هم نمینوشتم و امضا میکردم و میآمدم بیرون. هرگز یادم نمیآید درباره قرارداد بحث کرده باشم ولی این اتفاقات برای خیلی ها رخ داده است.
*مهدی تو یکی از کسانی بودی که در چهار برد دربی حضور داشتی.
آره همیشه هم با همکارانم کری دارم که در آن چهار برد بوده ام ولی در باخت 3-2 نبودم! آن زمان حدود 5 هفته بود که تیم میبرد و آن سال علی حمودی به تیم ما اضافه شد. ما در هتل استقلال بودیم با فرهاد مجیدی هماتاق بودم، ساعت 11 تلفنم زنگ خورد که گفتند که آقای امیرآبادی تیم اوضاع خوبی دارد و ما علی حمودی را تازه جذب کرده ایم، اگر میشود شما برو خانه و استراحت کن و این بازی را نباش. من لباسهایم را جمع کردم که فرهاد گفت کجا؟ گفتم میروم خانه.به من زنگ زدهاند که برو خانه استراحت کن. گفت من نمیدانم. گفتم خب علی حمودی آمده، میخواهند او را تست کنند که بعدا بازی کند. من رفتم خانه و آن بازی را بردیم. بعد از آن خب معمولا سرمربی به تیم برنده دست نمیزند و من 3-4 هفته بیرون نشستم و با اینکه حقم را خورده بودند حرفی نمیزدم تا نزدیک بازی 3-2 شد.
هنکه و مظلومی من را صدا کردند که آقای مهدی شما برای دربی آماده باش که من گفتم چشم من که تمرین میکنم، حالا شما این مدت به من بیمحبتی کردید ولی ایرادی ندارد. با آرش هماتاقی بودم و رفتم اتاق به آرش گفتم احتمالا قرار است فردا بازی کنم. این موضوع را فقط به آرش گفتم و فردا ظهر دیدم سر میز پچپچ می کنند.شنیدم که بعضی ها به حمودی میگویند که اگر تو را در ترکیب نگذاشتند قهر کن.همه این بازی را میبینند و حق تو است که بازی کنی و این سه هفته که بردیم حق تو است و ...
بعد از نهار رفتیم به اتاق که ارنج را ببینیم.مظلومی از بچهها تشکر کرد که تمرین خوبی بود و انشاءالله بازی را ببریم.وقتی ترکیب مشخص شد، دیدم که در ترکیب نیستم و علی حمودی در ترکیب است! آقایان رفتند حرف زدند که اگر حمودی را نگذاری تیم به هم میخورد و این حرفها. من هم چیزی نگفتم و پیش خودم گفتم این هم چهارمین هفته ایرادی ندارد. وارد اتوبوس شدم ساکم را پرت کردم، با عصبانیت گفتم آقایانی که ته میز پچپچ میکنید که حمودی حق تو است بازی کنی! آقای حمودی شب دربی ساعت یازده شب به خاطر شما من را میفرستند خانه.آیا آنجا حق من نبود؟ الان حق شماست که بازی کنی؟ گفت نه سرمربی تصمیم گرفته و دیگر کمی داد و بیداد کردم و نشستم که بقیه گفتند مهدی ایرادی ندارد و بنشین و این حرفها.
ما نشستیم و رفتیم که بازی 3-2 شد که هر سه گل را هم از همان نقطه خوردیم.نمی دانم چرا حمودی را نبردند سمت چپ که جلوی مهدویکیا را بگیرد؟ مظلومی خیلی مربی محترمی است و به او احترام میگذارم، در همین چند جلسه هم که او را دیدهام به او میگویم یادت هست؟ که او زیر بار نمیرود و میگوید تو گفتی من آماده نیستم! گفتم آقاپرویز لطفا این حرف را در دهان من نگذارید. این اتفاقات رخ داد که برمیگردد به سوال اول شما که چرا من همیشه بودم.چون همیشه در یک سطح بودم.بازیکنی بودم که نه بالا داشتم و نه پایین ولی بازیکنانی هستند که یک روز خیلی بالا هستد، یک روز خیلی ضعیف.
*درباره همان بازی و همان شب داستانهای زیادی شنیدهام، حتی خود مظلومی گفت من آن شب باید یک سری از بازیکنان را کنار میگذاشتم و از آنها استفاده نمیکردم. اگر اشتباه نکنم یکی از هافبکهای وسط تیم هم این را گفتهبود و داستان دفاعهایی که دور خوردند و ...
بله که بعد هم آرش برهانی را سر بازوبند کاپیتانی دور زدند. یک سری اتفاقات دست به دست هم داد که بازی 3-2 را به همین سادگی باختیم. من خیلی به خدا اعتقاد دارم و هیچوقت نمازم ترک نشده است، دیدی بازیکن وقتی بیرون است دلش نیست تیم ببرد؟ من اینجوری نبودم دوست داشتم تیم ببرد ولی وقتی دو – صفر جلو بودیم گفتم خدایا دیدی چه بلایی سر من آوردند، اگر جواب من را در این بازی ندهی دیگر هیچی. به جان مادرم از آن روز ایمانم دو برابر شده است. کلا در این فوتبال هرکس هیاهو داشته باشد، موفقتر است. من هر سال در لیست فروش بودم و هر مربی میآمد من در لیست فروش بودم چون به کسی وابسته نبودم و تمرین خودم را انجام میدادم و شاید اضافه هم تمرین میکردم. سال اولی که آمدم دوتا همپستی داشتم که نوازی و فرزاد مجیدی بودند.به همین دلیل من را به سمت چپ بردند و پست تخصصیام عوض شد.
*کمی هم درباره خاطرات شیرین آن چهار برد بگو. به نظرم بعضی وقتها باورتان نمیشد که میتوانید ببرید، مثل آن بازی جام حذفی که سه – هیچ بردید.
باور نمیکنید من آن هفته انقدر پلیاستیشن بازی کرده بودم که آن حرکت را در ذهنم داشتم.همه اش می گفتم مگر میشود این حرکت را با ژاوی و مسی انجام داد، چون همیشه بارسلونا را برمیداشتم و آن تصویرسازی و خواستن را در ذهنم آورده بودم. الان هم وقتی من را در خیابان میبینند، میگویند همانی است که پاس چیپ داد. پرسپولیسیها میگویند خدا از تو نگذرد که فقط جلو پرسپولیس پاس گل میدادی! سه تا پاس گل دادم جلو پرسپولیس.
*مثل محمود فکری که فقط مقابل پرسپولیس گل میزد!
بله.
*آن روز میشد بیشتر هم بزنید.
آره میشد.
*آنهم فقط از دقیقه 90 تا 120.
شاید آن خودباوری را نداشتیم. یک خاطره تلخ هم بعد از آن بازی دارم که پشت دوقلوی پایم کش آمد. باور نمیکنید بعد از آن پاس گل قشنگ و آن همه تمجیدی که از من شد، در دوران مصدومیت دریغ از یک تماس.اینکه کسی زنگ بزند و بپرسد حالت چطور است. در کشور ما فقط پهلوان زنده را عشق است!
*بعد از آن هم حاشیه های زیادی به وجود آمد.یک شایعه ای را سر پودرهای "جک تریدی" مطرح کردند و به شما گیر دادند.
جک تریدی که خیلی روی آن گیر داده بودند روی اعصاب ما رفته بودند. بعد از آنکه مصدوم شدم کسی زنگ نزد که بپرسد وضعیت پایت چطور است.
*اصلا یه دوره میگفتند که صدایش را در نمیآورند و گفتهاند مصدوم است.
آره میگفتند ولی دوقلویم پاره شدهبود. حرفهایی میزنند که آدم با خودش میگوید چرا فوتبال بازی میکنم!
*حالا واقعا آن ماجرای جک تریدی چه بود؟
اصلا چیز خاصی نبود، یک پودرهایی از دوبی آورده بودند آقا فرهاد به ما گفت این را بخورید خوب است ولی نمیدانست که یک مادهای در آن است که به تازگی ممنوع شده و ما هم نمیدانستیم و خوردیم. بعد گفتند چرا جک تریدی خوردهاید در حالی که به خدا من هیچوقت نه اهل خوردن پودر و مکمل بودم، نه موادی مصرف کرده ام. بعد هم گفتیم همین را هم نمیخوریم و با همان ویتامین E خودمان را نگه میداریم. الان که آنقدر مکملهای مختلف آمده است و ...
*ولی همین خیلی سوژه شده و همه پرسپولیسیها میگویند.
نه، چیزی نبود. حالا بعد آن " نماد چهار" ما، از خودشان عدد شش را درآوردند، اصلا شش یعنی چه؟ سن خیلیهایشان به شش قد نمیدهد، طرف قرارداد میبندد و شش نشان میدهد.
*یک چیزی هم بگویم که پرویز مظلومیجمله معروف تاج رفت و آن شش هم رفت و ستارههایمان رفت را روی همین صندلی گفت، اگر بگویی ماندگار می شود.
حالا آقای مظلومی شاید سنش میخورد ولی سن من نمیخورد.من که یادم نمیآید، بقیه کسانی که میگویند هم یادشان نمیآید.
*در یک فیلم سینمایی صحنه هایش هست.
نه، فیلم میسازند و میگویند این همان شش تا است ولی این چهار ما به روز است.
*تو از کیروش انتقاد کردی، ما الان یک دوره بعد کیروش را پشت سر گذاشتیم، قبلا هم دوره بعد از برانکو را پشت سر گذاشتیم، اگر یادت باشد در دورانی که اوج فوتبال شما هم بود، اتفاقی که افتاد این بود که عملا ما فوتبالمان تهی شد و روزگار سیاهی را گذراندیم .الان هم به نظر میرسد فوتبال ما به همان حال افتادهاست. آیا آن روز برانکو بد بود که سالها با یک گروه کار کرده بود یا امروز کیروش بد است که این اتفاقات رخ میدهد؟ چون ما یک نسل خیلی خوب داریم که همه در اروپا بازی میکنند چیزی که بعد از رفتن برانکو هم نداشتیم.
بله بازیکنان خیلی خوبی داریم مثل جهانبخش که انگلیس است ولی من میگویم چرا این همه با مردم بازی کردید و آخر سر یک مربی خارجی آوردید؟من فنی اسکوچیچ را خیلی دوست دارم. در ملوان عالی کار میکرد، در فولاد عالی بازی میکرد ولی میگویم وقتی بازیکنی داریم که در انگلیس بازی میکند، افتخارات بازیکن از مربی بیشتر است.
*خب همین اتفاق برای قلعهنویی هم میافتاد.
اگر علی دایی انتخاب میشد، چنین اتفاقی رخ میداد؟ کسی میتوانست جلوی دایی بایستد؟
*خب عدم انتخاب دایی هم فنی نبود.
آره من الان که اسکوچیچ انتخاب شده میگویم همه باید به او کمک کنیم ولی پنج درصد امکاناتی که به کیروش دادیم را به او هم بدهیم.
*همه چیز به امکانات ربط دارد؟ دانش فنی مهم نیست؟
دانش فنی او را قبول دارم چون تیمهای او را دیدهام.
*یعنی اسکوچیچ از کیروش بهتر است؟
بله، من میگویم کیروش دفاعی بازی میکرد. زمانی کیروش تیم ایران فقط دفاع خوبی داشت.
*ما جلوی اسپانیا خیلی دفاعی بودیم ولی جلوی پرتغال گل زدیم و موقعیت داشتیم.
ولی دفاعی بودیم و فقط خلاقیت فردی بازیکنان بود.
*این خلاقیت فردی چرا با ویلموتس اتفاق نمیافتاد؟
از ویلموتس اصلا شناختی ندارم و نمیدانم چگونه او را آوردند و برای چه اصلا سرمربی تیم ملی شد. ایجنت یا دلالی که او را آورد چقدر بدهی برای فوتبال ایران به بار آورد. هرکس کاندیدا میشود، میگوید فدراسیون 60 میلیارد بدهی دارد! مگر میشود با این همه درآمد؟
*حالا بدهی هیچی، ترکیب اعضا هم جالب است، آقای بهاروند، اسلامیان همه جا هستند!
خب چرا؟ من داشتم مصاحبه یکی از بازیکنان را میخواندم که نوشته بود هرکس 10 سال ریاست نکرده نمیتواند شرکت کند.
*با این شرایط هیچ کدام از شماها تا ابد نمیتوانید کاندیدا شوید.
دقیقا، ما خیلی فوتبالیست تحصیلکرده داریم. در شهرداری من،بهنام ابوالقاسمپور و رضا حسنزاده هستیم. در فدراسیون ابراهیم شکوری است، سعید دقیقی هست. خیلی فوتبالیست داریم ولی چرا باید حتما مدیریت کنیم؟ ما شغلمان فوتبال بوده اما نمیتوانیم یک نظر داشته باشیم.متاسفانه هرکسی میرود برای خودش کانون مربیان و ... راه میاندازد که نزدیک فدراسیون باشد.
*این گلایه را خیلی از دوستان شما هم می کنند که مثلا طرف اصلا فوتبال بازی نکرده است و ...
بعد به یک سری هم میگویی، طرف میگوید مربی خوب لزوما نباید فوتبال بازی کرده باشد. قبول ولی از کنار فوتبال رد شده باشد بد نیست!
*نکته ای که وجود دارد این است که در فوتبال ایران،برای هر تیم حداقل 5 تا مربی وجود دارد که همگی مدرک هم دارند.
در کلاس مربیگری A آسیا، آقای محصص و ماجدی آمدند از ما پرسیدند که چرا انتقاد میکنید؟ من گفتم معیار شما برای انتخاب آقای پورموسوی برای تیم جوانان چیست؟ به من بگویید که قانع شوم.مربی جوانان باید خوشتیپ باشد و ظاهر خوبی داشته باشد که بازیکن بتواند با او ارتباط برقرار کند و درد و دل کند. به خدا بازیکن جوانان جرات نمیکند به او بگوید مثلا امروز پدر و مادر من دعوایشان شده است و چنین مشکلی دارم. ایشان چه مقامی آورده که او را انتخاب کردید؟ چه رزومهای دارد؟ گفتند نه درست میشود، شما جوانان بیایید داخل این فوتبال شوید. گفتم ما از این حرفها زیاد شنیدهایم.
*یا هومن افاضلی!
هومن که عالی بود.میگفت من به برانکو تمرین میدادم و برنامه تمرینات را من مینوشتم!
*میگفت من دستیار اول برانکو بودم؟
آره دقیقا، مشکل ما این است با مدیری که تخلف میکند برخوردی نمیشود و چند روز روزنامهها درگیرش میشوند و بعد تمام.
*و جالب تر اینکه این مدیران همیشه هستند. الان بعضی از همان آدمها کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال هستند.
بدبختی فوتبال ما همین است.
*بحث مربیان شد، به نظرت الان زمان مناسبی بود که فرهاد مجیدی سرمربی استقلال شود؟
اگر استراماچونی برمیگشت، نه. الان به او فرصت دادهاند و او هم ریسک بزرگی کرد. میتوانست قبول نکند ولی الان باید به او کمک کنند. مجیدی جایی مربیگری نکرده ولی کلاسها را گذرانده است. در تیم امید هم آن اتفاقات با آقای استیلی رخ داد و حالا سرمربی استقلال است و امیدوارم مثل استراماچونی به او فرصت بدهند و هواداران صبر داشته باشند. چند هفته اول حضور استراماچونی خیلی از خبرنگاران به من زنگ می زدند که استراماچونی فوتبال ایران را نمیشناسد و این حرفها. گفتم مگر مربی نیاوردهاید خب به او فرصت بددهید، هزینه کردهاید و فرصت بدهید که خدا را شکر نتیجه گرفت. خب من میگویم پنج درصد فرصتی که به مربیان خارجی میدهید را به این سرمایههای داخلی مثل یحیی، فرهاد، نکونام و ... هم بدهید. کسانی که جوان هستند. چرا سرمایهسوزی میکنیم؟ مردم ما غربیهپرست هستند، کسی که از خارج بیاید هم پول بیشتر، هم امکانات بیشتر و هم فرصت بیشتری میگیرد.
*اگر خودت مدیرعامل بودی فرهاد را به عنوان سرمربی انتخاب میکردی؟
بله. سرمایه باشگاه است و امیدوارم مثل علی منصور سرمایهسوزی نشود.
*استقلال در دربی بازی بهتری از پرسپولیس انجام داد ولی در نهایت شاید به خاطر اشتباه فرهاد بازی را از دست داد.
من میگویم اشتباه بازیکنان بود.
*تعویض مهدی قائدی خیلی بحث برانگیز بود.
خب خودش هم گفت که خسته بودم، اگر غیر از این بود میگفت. بازیکن بزرگ برای بازی بزرگ است، من میگویم چرا وقتی استقلال جلو بود، دوتا بازیکن بزرگتر نتوانستند پنج دقیقه وقت بازی را بگیرند؟ مگر بحرین این کار را نمیکرد که مد شده بود میگفتند فوتبال بحرینی و بازی عربها؟ این میشود مدیریت بازی، کافی بود 2-3 بازیکن وقت بازی را بگیرند.
*یعنی میگویی استقلال باید بحرینی دفاع میکرد؟
بله، کاری هم نداشت ولی این کار را مربی نمیتواند انجام بدهد و صدایش نمیرسد.
*یعنی قبول نداری که تعویض فرهاد اشتباه بود؟
نه، مهدی قائدی میتوانست بگوید من خسته نبودم.
*سوال دیگر درباره دربی اینکه استقلال بازیکنی مثل شیخ دیاباته را دارد که "سنترفوروارد" است، بهتر بود اگر میخواست با همان ترکیب بازی کند، یک سنتر اضافه کند.
خب سنتر نیمکت استقلال مرتضی تبریزی است. من معتقدم نیمکت استقلال خالی است و باید تقویت شود.
*بازیکنی که سه میلیارد برایش هزینه شده است.
خب مرتضی تبریزی سال دومش است، چقدر به او فرصت دادهاند و چه کارنامهای دارد؟
*مهم نیست، مهم این است که پولی که هر سال به او میدهند در حد یک بازیکن ستاره است و زمانی که آمده هم ستاره بوده است.
مگر هرکس پول بیشتری بگیرد،ستاره یا بهترین بازیکن است؟ دوران ما خیلیها بودند که پول زیادی هم میگرفتند ولی بازی هم نمیکردند. این درست نیست.
*من نمیگویم چون پول بیشتری میگیرد،ولی وقتی شما هزینه میکنید، باید به همان میزان استفاده کنید. مرتضی تبریزی با کارنامه خوبی به استقلال آمد.
بله کارنامهاش در ذوبآهن خوب بود ولی خیلی از بازیکنان هستند که در تیم قبلی بزرگ و عالی بودهاند ولی در استقلال و پرسپولیس محو شدهاند. پس اینجا باید قدر کسانی مثل ما را بدانند که هشت سال با کمترین پولها ماندیم، پیشنهادها میآمدند ولی ما نمیرفتیم. من یک مثالی دارم برای بازیکنانی که یک سال به استقلال میآیند و میروند. آرش افشین را یادتان است؟ در فولاد ستاره بود، بختیار ستاره بود. بعضی از بازیکنان، بازیکن تیم های بزرگ نیستند. در تیمهای خود عالی هستند،چون آنجا یک ستاره هستی و تک ستاره نشان داده میشوی ولی وقتی یک ستاره بین 22 ستاره میآید مهم است که آنجا چگونه کار میکند. آنجا باید سیاره باشی تا اینکه ستاره باشی.
*استقلال در پست مدافع راست همیشه بازیکنان خوبی داشته است. بعد از خودت دو نفر آمدند که هر دو لقب باتعصب را هم گرفتند. اولی خسرو بود که سالهای خوبی را گذراند.بازیکن محبوبی هم بود و مثل خودت خیلی اهل حاشیه و جنجال نبود .الان هم وریا که در سطح دیگری است در فعالیتهای اجتماعی هم خیلی شرکت می کند.
من خیلی با این کار موافق نیستم.
*ولی به نوعی تبدیل به یک اسطوره شده است. استقلال سالها بود که همچین کسی را نداشت.محبوبیت وریا ورای فوتبال است. درباره بازیشان، جنس بازیشان و اتفاقاتی که برای آنها رقم خورد کمی برایمان تحلیل کن.
من معمولا درباره همپستیهای خودم صحبت نمیکنم چون هم خسرو دوستم بوده هم بازی وریا را دوست دارم که خیلی باغیرت بازی میکند ولی هیچ موقع درباره همپستیهایم صحبت نمیکنم.
*توصیهای برای وریا داری؟ چون اول خیلی فکر میکردند وریا نمیتواند وظیفه کاپیتانی استقلال را انجام دهد چون آن وزنه و جاافتادگی را ندارد ولی به نظر توانست از پس این کار بر بیاید.
وریا به عنوان بزرگتر تیم باید دست راست آقا فرهاد باشد. بتواند تمام مشکلات تیم را جمع کند. این تیم یک موقع پول دارد، یک موقع ندارد و مسئولیت جمع کردن تیم با وریا است؛ نه اینکه بخواهد حاشیه درست کند و به فلان بازیکن زنگ بزند که سر تمرین نیاید. بزرگتر تیم یعنی همین و تمام حاشیهها را باید جمع کند.
*نظرت درباره فعالیتهای اجتماعی او چیست؟
به نظر من این فعالیتهای اجتماعی را تمام فوتبالیستها انجام میدهند و بهتر است در حیطه کار خودش و ورزش باشد.به نظرم نباید وارد سیاست شود. کار او ورزش است و بهتر است فعالیت ورزشی کند چون دوستش دارم این را میگویم.اگر وارد کار سیاست نشود به نظر من بهتر است.
*برویم سراغ مسئله دلالیسم و اتفاقات ناخوشایندی که رخ میدهد؛ در همه این سالهایی که در فوتبال بودی تاکنون مورد خیلی واضحی دیدهای که مثلا دلالی بخواهد نتیجه بازی را تغییر بدهد یا کسی کمکاری کند،یا مربی را عوض کنند؟ جایی شده گیر کنی که ببینی 5-6 نفر شدهاند و می خواهند مربی را عوض کنند؟ یا ببینی بازیکنی به تیم حریف راه میدهد.
نه، خدا را شکر من نه چنین چیزهایی شنیدهام، نه اطراف چنین چیزهایی بودهام.
*دربی 3-2 چطور؟
نه. دوران ما اصلا نه چنین چیزی دیدم و نه شنیدم. استقلال الان خیلی پرحاشیه شده است.
*یعنی میگویی آن زمان فوتبال چنین چیزهایی نداشت؟
خیلی تمیزتر بود.
*الان دارد؟ البته خیلی نیستی که ببینی.
نه نیستم. داشتیم درباره مربیان صحبت میکردیم یادم رفت بگویم، اگر میخواهیم مربی خارجی بیاوریم برای تیمهای پایه بیاوریم. برای تیم نوجوانان، جوانان و امید بیاوریم. مربی بزرگسالان را ایرانی بگذاریم که پایهها ساخته شود. متاسفانه الان ساختار فوتبال ما نداشتن فوتبال پایه است. ضربههایی که میخوریم از این است که به تیمهای پایه بها نمیدهیم. من 3-4 باشگاه در کل ایران میشناسم که بازیکنساز هستند؛ سایپا، پیکان، فولاد و سپاهان. این تیمها برای لیگ برتر هزینه هنگفتی نمیکنند که بازیکن گرانقیمت بخرند.
*تیمهای بازیکنساز سنتی هم از بین رفتهاند. مثل ایرانجوان و شاهین بوشهر، ملوان، برق شیراز. یعنی آن ریشههای فوتبال ما خشکیدهاست.
تیم وحدت که خود من از آنجا آمدم. همین پیکان که گفتم چرا دولت به این تیم نمیرسد؟ چرا تیمهایی که کمی قدرت میگیرند خیلی سریع کاری میکنیم بروند پایین جدول؟ اینها بازیکنساز هستند.
*شاگرد چه کسی بودی؟
من شاگرد آقای مرتضی قنبریان بودم که جا دارد از او تشکر کنم. الان ایشان در اتوبان شهید محلاتی منطقه 14 مدرسه فوتبال تاسیس کرده است چون ساده است. حتی به او گیر داده بودند که مدرسه فوتبال زدی چرا نیامدی مجوز هیئت فوتبال بگیری! بعد از این همه سال! یعنی این مربیان چون سالم هستند نباید داخل چرخه باشند؟ پرویز ابوطالب این همه بازیکن ساخته است ولی کسی الان که بیمار است سراغش را میگیرد؟ من خودم مدیون این چند نفر هستم. بدبختی فوتبال ما این است.من میگویم آقای هاشمیان مگر کنار ویلموتس نبود؟ مگر خودش در آلمان دوره مربیگری ندیده است؟ چرا از وحید استفاده نمیکنیم؟
*حداقل برای این چهارتا بازی وحید را روی نیمکت تیم ملی میگذاشتیم.
چرا مهدی مهدویکیا باید سرمربی تیمهای پایه هامبورگ باشد؟ چرا ما از این آدمها استفاده نمیکنیم؟ اینها سرمایههای ما هستند. این حرص من را درمیآورد که داخل این فوتبال نمیشوم. اینها را میبینم.
*یعنی میگویی آنقدر این چرخه تنگ است که هیچوقت جا به شما نمیرسد؟
خیلی. وحشتناک است. باشگاههای ما سراغ پیشکسوتان را نمیگیرند. چرا؟ من به آقای خلیلزاده هم گفتم کمیته پیشکسوتان تشکیل بدهید. کمیته پیشکسوتان ما که 3-4 نفر هستند و یک حقوقی برای خودشان میبرند کمکی به باشگاه نمیکنند. کمیته پیشکسوتان یک دفتر داخل باشگاه داشته باشد یا حداقل دوماه یک بار پیشکسوتان تیم را جمع کن و بپرس کار ما چگونه است یا انتقادی، پیشنهادی دارید بگویید. این میشود کمیته پیشکسوتان که دیگر پیشکسوت نمیرود علیه تیمت مصاحبه کند. نظراتشان را برای تیمهای پایه و بزرگسالان بگیر. چرا کمیته پیشکسوتان تیم ملی نداشته باشیم؟ پیشکسوت است به نان شبش محتاج است. چرا؟ مگر او زیر این پرچم برای این مملکت زحمت نکشیده است؟ من امیرآبادی کمی جوان هستم وقتی به استادیوم میروم من را میشناسند ولی آن روز علیرضا اکبرپور که کمی از من قدیمیتر است آمده بود با حراست جلوی ورزشگاه درگیر شده بود که چرا نمیگذارند وارد جایگاه شود!
*تازه علیرضا که گل زده و تیم را به فینال آسیا برده است!
خب این بد است. چرا فدراسیون یا باشگاه استقلال نباید یک کارت شناسایی برای بازیکنان فراهم کند که اینها بدون هیچ هزینهای بروند استادیوم؟ این بدبختی فوتبال ما است.اینها مسائل ریز است. یک کارت به جایی بر نمیخورد.
*چیزی هم نمیخواهند. طرف میخواهد برود بازی تیمش را ببیند.
آن روز در مجموعه انقلاب یک بازیکن ملی میخواست بیاید ولی اجازه ورود نمیدادند. چرا نباید برود؟ مگر زحمت نکشیده است؟ مجموعه انقلاب یک مجموعه ورزشی ممعمولی است. بعد یک آدم پولدار باید کارت داشته باشد و راحت برود ولی جلوی ورزشکار را میگیرند. چرا؟ چون پول ندارد. اینها بدبختی ورزش ماست. یک کارت صادر کنید که بروند.
*میدانی چندهزار کارت مجموعه انقلاب داریم؟ 87هزار کارت صادر شده است! من فکر میکردم 12-13هزارتا باشد ولی فقط امسال 87هزار کارت فعال صادر شده است.
دست افراد پولدار و آشناهای خودشان است.
*حرف دیگری مانده است؟
آن روز که رفته بودیم مدرک A را بگیریم، متاسفانه ناظر AFC که به ایران آمده بود، امکانات را دید و تاییدیه داد که مهر AFC را خود فدارسیون فوتبال میزند و میتوانند به هرکسی که بخواهند مدرک بدهند و پول بگیرند. این خوشحالی نیست که ما مهر AFC را گرفته ایم!
*ممکن است که فردی مثل میرشاد ماجدی که فوتبالی است و آدم سالمی است بیاید و نگذارد اتفاقی بیفتد ولی بقیه اینگونه نیستند.
ما خوشحالیم امثال آقا میرشاد که درس خواندهاند، در فدراسیون هستند ولی آقایان سیاسی امیدوارم بدون اینکه سمت جناح و فرقهای باشید انتخابات فدراسیون را برگزار کنید و تکلیف را مشخص کنید. ما داریم به مقدماتی جام جهانی میرویم و هم باید از اسکوچیچ که انتخاب شده حمایت کنیم.
*قبلا گفته بودی که چون چهرهات از سنت کمتر میزند میتوانی تیمهای پایه بازی کنی، آیا پیشنهاد هم شده بود؟
من سال 92 تصادف کرده بودم و داشتم میمردم.سر همین حرف خانمم برایم اسفند دود میکند.یا وقتی به سالن می رویم میگویند آقا مهدی هنوز میتوانی بازی کنی، میگویم داخل بدن را که نمیدانید،دیگر نمیکشد. من از بعد فوتبالم یک کیلوگرم هم اضافه وزن ندارم. در هفته باید دوازده کیلومتر بدوم و هر وقت اعصابم خورد است ورزش میکنم. همسرم هم ورشی است و دختر کوچکم که آنقدر شیطان است از صدتا وزنه بدتر است!
*یک دختر داری؟
بله، تولدش هم سر برج است و تولد خودم دو روز بعد.
*چند ساله میشود؟
رفت توی دو سال.
*سن تو بیشتر است یا حسین کعبی؟
از نظر شناسنامهای من بیشتر هستم.(میخندد)
*هر دو میتوانید تیم امید بازی کنید!
آره.
*تو که صغر نداری؟
نه کبر هم باید داشته باشم!
*شناسنامهای چند هستی؟
3 اسفند 1358.
*فکر کنم آخرین ورژن حسین 1364 بود و بعد آن را نمیدانم، یعنی میتوانی پسرم صدایش کنی.
من این افنخار را داشتم که در 17 سالگی با آقای خداداد، علی دایی و هاشمینسب به تیم ملی دعوت شدم که برایم افتخار خیلی بزرگی است.
*سایپا با جواد کاظمیان بودی دیگر.
جواد بعد من آمد.
*شما بازی آسیا را در امجدیه بازی میکردید. بعد هم رفتید نوجوانان.
همان سال ما قهرمان شدیم.
*مهدی حرف دیگری هست؟
نه،مخلصیم.برای همه به خصوص استقلال آرزوی موفقیت می کنم.امیدوارم برای همه مردم اتفاق های خوبی بیفتد.