به گزارش صراط به نقل از جام، در آستانه تشییع پیکر مجاهد غیور، أبوالشهداء "حاج ذبیح الله بخشی" پایگاه اینترنتی شبکه بی بی سی فارسی (BBC.Persian) نوشت:
«آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در پیامی درگذشت ذبیح الله بخشی معروف به حاجی بخشی را تسلیت گفت. حاجی بخشی از اعضای معروف بسیج، روز سه شنبه سیزدهم دی ماه در سن ۷۸ سالگی درگذشت. او در اثر سکته مغزی مدتی را در کما به سر برده بود.»
بی بی سی در معرفی آن زنده یاد نوشت:
«آقای بخشی در دوران جنگ ایران و عراق در جبهه های جنگ حضوری مستمر داشت. وی بعد از جنگ نیز از شرکت کنندگان و سخنرانان تجمعات گروه "انصار حزب الله" محسوب می شد که در آن سال ها، در اعتراض به سیاست های فرهنگی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی برگزار می شدند. پیش از این، سازمان بسیج مستضعفین هم با صدور اطلاعیه ای درگذشت ذبیح الله بخشی را تسلیت گفته و از وی به عنوان یکی از عاشقان راه ولایت تقدیر کرده بود.»
کینه قدیمی گردانندگان بی بی سی از پیشکسوتان جهاد و شهادت، باعث شد که به اعلام خبر بسنده نکنند. وب سایت این شبکه در یادداشتی با عنوان [هرکسی شمایل نمی شود؛ حاجی بخشی چنان که بود] به قلم "مسعود بهنود" (نویسنده مقیم انگلیس) چهره ای مشوه و تحریف شده از آن عزیز درگذشته به تصویر کشیده است. نگارنده یادداشت که سابقه همکاری با نشریات مروج روشنفکری، غربزدگی و ابتذال را در کارنامه دارد، در نوشته خود مدعی آشنایی قدیمی -از پیش از انقلاب- با آن مرحوم است. بهنود ضمن نقل چند خاطره پراکنده با جملات سخیفی همچون:
- «آشنای اهل فرهنگ بود چرا که با گروهی از حزب اللهی ها به روزنامه ها حمله می کرد»!
- «وانت مشهورش هرجا نزدیک می شد دانشجویان و روزنامه نگاران و وکلا و دیگران باید جمع می کردند و پی کار خود می رفتند»!
از حاج بخشی یاد می کند.
اما تقدیر خداوند بر آن است که بهنود -بی آنکه بداند- روایتگر وارستگی حاج بخشی و ستایشگر عظمت روح و ایمان اعجازگونه [۱] اش باشد؛ وقتی که به قصد بی عاطفه نشان دادن حاجی، پایین تصویری از او در کنار ماشین شعله ورش در سه راهی شهادت، از قول "احسان رجبی" (عکاس جنگ) در مورد چگونگی شکار این تصویر می نویسد: «حجم آتش خیلی زیاد بود و حاجی با بلندگو شعار می داد و می آمد و بچه ها از داخل سنگرها جوابش را می دادند. سه راهی تبدیل به گورستان ماشین ها شده بود. ماشین آب رسانی، مهمات، آمبولانس و... را زده و لاشه ماشین ها این طرف و آن طرف افتاده بود. بچهها گفتند اگر ماشین حاجی بیاید، آن را هم می زنند. اتفاقا همینطور هم شد و چند ثانیه بعد ماشین رسید و مورد اصابت قرار گرفت. غیر از حاجی که راننده بود، سه مجروح هم در ماشین او بودند که یکی از آن ها داماد حاجی بود. وقتی برای حاجی مسجل شد که افراد شهید شده اند و کاری از او ساخته نیست، با روحیه ای بالا به سمت خط راه افتاد در حالی که فریاد می زد: کی خسته است؟...»
أعلی الله درجاته
[۱] سید شهیدان اهل قلم «سیدمرتضی آوینی» ، «حاج بخشی» را در "فاو" ملاقات کرده است. همراه با نظاره تصاویر آن دیدار از دریچه دوربین "روایت فتح" صدای آشنا و سحرانگیز راوی را می شنویم که چنین روایت می کند:
«در آن سوی فاو، در مقر فرماندهی بعثی ها، به "حاج بخشی" برخوردیم؛ چهره آشنای حزب الله تهران. هرکس سرزندگی و بذلهگویی و آن چهره شاداب او را میدید باور نمیکرد که دو ساعت پیش فرزندش شهید شده باشد، اما حقیقت همین بود. هنگامی که ما به حاج بخشی برخوردیم دو ساعتی بیش از شهادت فرزندش نمی گذشت. او حاضر نشده بود که به همراه پیکر فرزند شهیدش جبهه نبرد را ولو برای چند روز، ترک گوید. ما آخرین بار که او را دیده بودیم در تهران بود، هنگامی که کاروان نخستین «راهیان کربلا» عازم جبهه نبرد بودند. هرجا که حزب الله تهران هست او نیز همانجاست و علمداری می کند... حاج بخشی با یک گونی شکلات و دریایی از سُرور به سوی خط می رفت تا بین بچه ها شادی و شکلات پخش کند. او مرتباً می گفت اینجا خانه خودمان است و همه می دانستند که او نظر به کشورگشایی ندارد بلکه می خواهد از سر طنز جوابی به صدام داده باشد. و به راستی چه کسی می تواند باور کند که در این لحظات، دو ساعتی بیش از شهادت فرزند او نمی گذرد و با اینهمه، او هنوز هم روحیه طنزآمیز خود را حفظ کرده است؟ چگونه میتوان اینهمه را جز با "معجزه ایمان" تفسیر کرد؟!»
آخرین اخبار و تصاویر اجتماعی را در سرویس جامعه صراط بخوانید.
........... اونهایی که خبرهای روز مملکت رو از بی بی سی می گیرند