جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۷
حسین قشقایی؛

ترسی نه چندان شفاف

«بحران» که محصول نظر و عمل ما است و باید ما را –به شرط عقل- به بازبینی و اصلاح در نوع نظر و عمل¬مان وادارد، به انتقامی تعبیر می¬شود از سوی اراده-ای قهار.
کد خبر : ۴۹۸۸۶۷

متن زیر یادداشتی از حسین قشقایی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی است که در ادامه می‌خوانید؛

بیماری کرونا بحث‌های کلامی و الهیاتی زیادی را دامن زده است. به نظر می‌رسد که عامل اصلی این حجم گسترده از مباحث کلامی و الهیاتی، این است که این بیماری نوع دینداری ما را با پرسش و بلکه پرسش‌هایی مواجه کرده است. مساله از اینجا آغاز شد که قم، که در باورهای عامه و بعضاً روحانیت، شهری بالذات امن تلقی می‌شد، به مثابه منشأ پیدایش این بیماری در ایران شناخته شد. همان تلقی اولیه، باعث شد عوام متدین، و احتمالاً خواصِ در جایگاه مسئول، ابتدا بیماری و زنگ خطرهای اهل علم را جدی نگیرند، و تجمعات آئینی را کمافی السابق دایر کنند، و هشدارها را به سخره بگیرند و به ضعف ایمان و بلکه به عداوت با ایمانیان نسبت دهند.

اما بعد ایامی معدود، شیوعی کم سابقه، و بلکه بی سابقه، به مرور روایت را تغییر داد؛ گویی «بلایی» نازل شده، و یا در حال نزول است. خود عبارت «بلا» نیز قابل تأمل است. در بحث‌های کلامی، دیدگاه معروفی در الهیات شیعه وجود دارد که نمونه آن در سایر مذاهب و ادیان نیز قابل ردیابی است: «عدمی بودن شرور». این دیدگاه نسبتی عمیق با خداشناسی دارد، در جایی که خداوند خیر محض محسوب می‌شود، خلق شرور به دست او غیرقابل تصور است. از این رو منشأ هرآنچه ما شر می‌پنداریم به خود ما و عمل ما باز می‌گردد. مرحوم استاد مطهری در جایی حتی شرور طبیعی‌ای چون زلزله را با همین رویکرد تحلیل می¬کند؛ به مثابه رویدادی که اساساً و ذاتاً شر نیست، بلکه لوازم و نتایج نامطلوب آن، در واقع لوازم و نتایج نامطلوب عمل ما است، از جمله عدم ساختن بنایی امن و مستحکم.

چنین رویکردی به شرور می‌توانست زمینه‌ای فراهم کند برای تئوریزه کردن مسئولیت فردی و اجتماعی متدینین در قبال رویدادهایی که -نام شر را بر آنها بنهیم یا نه- برای حیات ما نتایجی مخرب دارند. اما صد افسوس که چنین نشد و این دیدگاه نهایتاً با امتزاج با نگرشی به غایت جبارانه در خداشناسی، به پررنگ شدن مفهوم «گناه» در تبیین بلاها انجامید. از این رو در اجتماع اهل مومنین، علل طبیعی و مسیر متعارف امور، و به تبع آن مسئولیت افراد و نهادها نسبت به توجه به فراهم کردن لوازم پیشگیری از «بحران‌ها»، مغفول ماند. حاصل اینکه «بحران» که محصول نظر و عمل ما است و باید ما را به شرط عقل به بازبینی و اصلاح در نوع نظر و عمل‌مان وادارد، به انتقامی تعبیر می‌شود از سوی اراده‌ای قهار، که حاصل آن چیزی نیست جز ترس و هراسی که موضوع آن همواره تیره و مبهم است.

اگر عقل را بر مسند امور، اعم از معیشت و دین¬داری بنشانیم، از بحران پیش¬آمده، که نه نخستین است و نه آخری، درس می¬گیریم، آرایی را که ما را به مسلخ این بحران کشاندند، به محاکمه می کشیم و آنها را پس می¬زنیم و در عوض، آرایی به صلاح می¬نشانیم، و آرا نو را نیز در برابر رخدادهای آینده، مسئول می¬دانیم. و همین است معنای «تجربه»، دیدن موانع و معضلات، و تجدیدنظر برای یافتن مفرّ نجات. جز خط مشی تجربه، امیدی به زندگی نیست، چنان که فرمود: «زندگی چیزی جز تجربه نیست» (نهج البلاغه).