به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛ آذرباد در وبلاگ اش نوشت:
تکرار این جمله تکرار مکررات است، اما باید باز هم یادآور شد که غرب هرگز دغدغهی حقوق بشر را نداشته و ترور و کشتار را هم با ملاکهای دوگانه ارزشگذاری میکند و انسان غربی را بر دیگران برتری داده و نژادپرستی مدرن را رواج داده است. بگذارید مثالهایی بیاورم:
یک. حملهای با مبداء ناشناس به دو برج در ایالات متحده صورت میپذیرد که چند هزار قربانی دارد. همین اتفاق -با همه سئوالات و ابهامات- توجیهگر جنگ علیه مردم افغانستان میشود. جنگی که قربانیان آن میلیونی هستند. یعنی حداقل هزار برابر بیشتر قربانی میگیرد و این اتفاق با عنوان دخالت بشردوستانه و با عناوین حقوق بشری تزیین میشود…
دو. آمریکا ادعا میکند در عراق سلاحهای نامتعارف و کشتار جمعی وجود دارد. میلیونها قربانی از مردم عراق میگیرد و میکشد و زخمی میکند و بیآنکه دلیلی بر ادعای خود ارائه کند، سالها این کشور را اشغال میکند و ناامنی در این کشور را به اوج میرساند و آن را رها میکند.
سه. سازمان ملل متحد احتمال دخالت ایران در ترور سفیر عربستان را محکوم میکند، اما هیچکس درخواست ترور سرداران و بزرگان ایرانی را محکوم نمیکند و آن را در چارچوبهای حقوق بشری تزیین میکنند و اگر قابل توجیه نباشد، از آن غمض عین میکنند. و حتی ترورهای دانشمندان ایرانی را تائید میکنند.
چهار. اسلام ستیزی با این عنوان که اسلام طرفدار ترور است، ترویج میشود. مثال عینی وجود ندارد. بیشتر ِ ترورها به دست غیرمسلمانها رخ میدهد. اما قاطبه رسانههای غربی برای همراه نشان دادن تروریسم و اسلام تلاش میکنند. نمونهاش همین انفجارهای اخیر در نروژ که به دست یک اسلامستیز رخ داده بود. اما کدام رسانه به خاطر دروغهایی که به مسلمانان نسبت داده بود، عذرخواهی کرد؟
این چند مقدمه را گفتم تا یک نمونه ایرانی را تشریح کنم:
آرش آبادپور (کمانگیر) سر در وبلاگ خود نوشته است: «بترسیم از زمانی که کشتن آدمیزاد در جامعه عادی شود». خب این جمله زیبا را این طور باید کامل کرد که وی پژوهشگری است که در کتابخانه آقای جورج بوش پژوهش میکند و در خانه آزادی کمک میکند تا بتواند براندازی نرم کند! پای صحبت آقای بوش مینشیند تا نشان دهد شاگردان ایرانیاش خوب درس گوش میکنند.
هنوز معلوم نیست. ترور یک ایرانی رخ میدهد. یک غیرنظامی تنها به جرم اینکه غرب از کار او خوشش نمیآید کشته میشود. کمانگیر مطلبی مینویسد و تلویحاً آن را توجیه میکند و حتی در نوشته های بعدی با تاکید مینویسد: «من بهعنوان یک وبلاگنویس دربارهی این ترور نوشتم و زشتی آنرا بهطور صریح گوشزد نکردم.» مینویسد که این خون برای آرمانهای مبهم ریخته شده است. مییسد این رویارویی بیطرفدار است و سعی میکند بیآنکه این رفتار را تقبیح کند، تلقین کند که مردم در برابر این ترور بیتفاوت هستند.
دانشطلب قبلاً درباره آرش کمانگیر خوب نوشته بود:
«کمانگیر (آرش آبادپور) یک لیبرال عقب مانده است که برای ارزشهای نخنمای قرن نوزدهمی سینه چاک میدهد و عزاداری برگزاری میکند، تیم کفنپوش راه میاندازد تا برای حفظ جان قاتلین مرزبانان ایرانی اعتراض کنند، دلسوزیشان را کانالیزه کنند و هرجا منفعتشان اجازه داد از جان یک انسان چیزی ارزشمندتر از شعور یک ملت بسازند و وقتی اتفاقی علیهشان بود ـ اتفاقی مثل کشتار کودکان بیگناه افغان ـ پشت تبلیغات و عقاید عوامانه پنهان شوند که خب! توی جنگ که حلوا پخش نمیکنند، لابد لازم بوده! عمق افکار کمانگیر و امثال کمانگیر را که بکاوید همین است و هرگز از فهم یک شهروند مشنگ آمریکایی که پای فاکسنیوز چیپس میخورد و با شنیدن اخبار جنگ افغانستان و عراق سرگرم میشود فراتر نمیرود، فروختن مملکت و مردم خودش را هم بد نمیداند، در ضمن ابدا اهل بحث و منطق نیست، به شدت خودشیفته است و بیمارگونه احساس میکند از بدو تولد در موضع حقانیت قرارگرفته! به قول یک وبلاگنویس نکته سنج جواب دادنش هم طوری است که: انگار داره میگه خوب این عقلش تکمیل نشده، یک کروموزوم کم داره، آدمهای زیادی هم مثل این یا بدتر هستند! ما هنوز با اینها طرفیم و باید آدمشون کنیم چون خودشون نمیفهمن!»
و خرچنگ زاده مینویسد:
«کمانگیر اخلاق را تنها برای شعار و جلب وجهه میپسندد. شاهد این مدعا راهبری هکهای رایانهای و حملات دیداس به سرورهای سایت فارسنیوز و رجانیوز در روزهای پس از انتخابات بود. کمانگیر در مهمانی آقای «بوش»، این عامل کشته و زخمی شدن میلیونها عراقی بیگناه شرکت میکند و نوچگانش نه تنها دم بر نمیآورند که در مقام توجیه نیز بر میآیند؛ حال آنکه هم آنان در هنگام ملاقات خوانندهای چون «افتخاری» با ریاست محترم جمهوری یا هنرمندان با رهبر معظم انقلاب، هیاهوی بیشرمانهشان گوش فلک را کر میکند.»